سیاست ویرانگری طالبان در چند روز گذشته و همزمان با سقوط برخی ولسوالیها بهدست این گروه، شدت بیشتر گرفته است. گروه طالبان با دستیافتن به یک ولسوالی، اولین کاری که میکند تخریب زیربناها است. طالبان هفته پیش با مسلطشدن بر ولسوالی اناردره ولایت فراه، ساختمان این ولسوالی را با بمب منفجر کردند. رویداد مشابه این در نقاط دیگر افغانستان نیز رخ داده است. نمونه دیگر آن، وضعیتی است که در ولایت دایکندی جریان دارد. از چند روز به اینطرف جنگ شدیدی در ولسوالی پاتوی ولایت دایکندی وجود دارد. طالبان با عقبنشیتی نیروهای امنیتی از برخی ساحات خانههای مردم را به آتش کشیده و داروندار آنان را برباد داده است. براساس یک گزارش که هفته پیش روزنامه اطلاعاتروز منتشر کرد، نشان میداد که طالبان به دنبال تخریب بند سلما در هراتاند.
ویرانگری طالبان تنها در چند روز گذشته خلاصه نمیشود. سالهاست که طالبان برای تخریب زیربناها برنامه و عطش سیرناپذیری دارند. کارنامهی طالبان پر است از تخریب داراییهای عامه. از شاهراهها گرفته تا ساختمانهای مکاتب، پایههای مخابراتی، بندهای آب، پایههای برق و هر نوع تأسیسات عامه و زیرساختهای توسعهای نشان زخم طالبان را بر تن دارد. براساس برآورد نهادهای مسئول در افغانستان، تاکنون طالبان به ارزش یک میلیارد دالر زیربناهای کشور را تخریب کردهاند. رقمی درشتی که تأیید میکند طالبان تنها برای ویرانی برنامه دارند. اگر بودجهای که حکومت افغانستان صرف جنگ با طالبان کرده، حساب شود، ضرری که این گروه به مردم افغانستان زده، سر به فلک میکشد.
بارها ویدیوهایی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که طالبان جادههای اسفالتشده را در ولایتهای جنوبی کشور با تراکتور ویران میکنند و زیربناهایی را که با هزار درد سر و با پول کمککنندههای خارجی ساخته شده، بیمحابا از بین میبرد. رویکرد ویرانگرایانهی طالبان با تأسیسات عامه را کسی نمیتواند انکار کند. طالبان هرچند در حرف بارها ادعا کردهاند که از پروژههای انکشافی در افغانستان حمایت و حفاظت میکنند، اما در عمل تأسیسات عامه جز اهداف نظامی این گروه قرار داشته یا دستکم هیچ پروایی مصونیت داراییها عامه را نداشتهاند. انفجار هرروزهی پلهای ارتباطی، تخریب شاهراهها با تراکتور، سوختاندن مکتبها و درمانگاهها در شرق و غرب کشور شاهد این ادعا است.
دلیل دیگری که میرساند طالبان تنها برای تخریب و ویرانی برنامه دارند، مساله مواجههی این گروه با سازندگی است. در نزدیک به ۲۰ سال گذشته، در مناطقی که طالبان تسلط داشته، این گروه مانع بزرگی بر سر راه تطبیق پروژههای زیربنایی بوده و ساختوساز مطلقا متوقف بوده است. حتا در دوران حاکمیت طالبان، افغانستان یک مورد بازسازی و توسعه را شاهد نبود. سندی که نشاندهندهی طرح طالبان برای بازسازی افغانستان باشد وجود ندارد. بهجای آن طالبان با تخریب بودای بامیان، سیاهترین فصل تاریخ افغانستان را رقم زدند. رویدادی که میتواند نماد ضدیت طالبان با توسعه، بازسازی، آبادانی و فرهنگ تلقی شود.
پیام روشن رویکرد ستیزهجویانهی طالبان با زیربناها، از یک طرف این است که این گروه از تخریب زیربناها بهعنوان یک استراتژی جنگی کار میگیرد. از سوی دیگر، راههای ارتباطی و مواصلاتی باعث رفاه و آسایش شهروندان میشود و همچنین تأسیسات عامه جزء دارایی مردم است. بنابراین تخریب آن، ماهیت ویرانگری طالبان را نشان میدهد که با اصول ابتدایی حکومتداری و عرضه خدمات به شهروندان بیگانهاند و به رفاه، آسایش و نیازهای شهروندان بیپروا. این رویکرد یک پیام سوم نیز دارد: اینکه طالبان مصر به ادامه سیاست ویرانگرایانه است و تغییری نکرده است. دستکم با جدیشدن گفتوگوهای صلح طالبان و جامعه جهانی کوشیدند که از طالبان چهرهی خوبتری در افکار عمومی ترسیم کند. گفتند طالبان تغییر کردهاند. ولی سیاست ویرانگری طالبان گواه است که این گروه تغییر نکرده است.
شهروندان افغانستان از طالبان چهره زشت با کارنامه سیاهی در ذهن دارد. بدرفتاری طالبان با مردم و ادامه سیاست ویرانگری طالبان این چهره و کارنامه را سیاهتر میکند. پذیرش طالبان با این کارنامه در افکار عمومی خواب و است خیال. مردم امیدوار بودند که طالبان تغییر کردهاند. اما طالبان ثابت کردند که همان گروه متحجر سالهای دههی ۱۹۹۰ میلادیاند. نمایانشدن چهره واقعی طالبان از پشت نقاب دورویی باعث شده است که مردم افغانستان در مقابل این گروه دست به مقاومت بزنند. این روزها بسیج مردم علیه طالبان بیپیشینه است.