نفرت‌پراکنی آزادی بیان نیست؛ به بیان‌های نفرت‌انگیز پایان دهید (۲)

نفرت‌پراکنی آزادی بیان نیست؛ به بیان‌های نفرت‌انگیز پایان دهید (۲)

بررسی یافته‌های یک پژوهش

عناصر تشکیل‌دهنده نفرت‌پراکنی

برای این‌که عملی نفرت‌پراکنی تلقی شده و ممنوع شود به باور نویسندگان گزارش باید دارای سه مؤلفه باشد: عنصر اول قصد است. بند دوم ماده بیستم میثاق حقوق مدنی و سیاسی و بند پنجم ماده‌ی سیزدهم منشور آفریقایی حقوق بشر برای تحقق نفرت‌پراکنی عنصر حمایت و طرفداری را لازم می‌دانند. درحالی‌که در بند الف ماده‌ی چهارم کنوانسیون رفع تبعیض نژادی چنین چیزی شرط نشده است. عنصر حمایت می‌تواند به‌عنوان شرط قصد قلمداد شود و بنابراین فقط اظهارتی که به قصد تحریک نفرت انجام می‌شود، تحت عنوان نفرت‌پراکنی قرار می‌گیرد. اهمیت نقش قصد در جرایم نفرت‌پراکنی به خوبی در یک قضیه از کشور دنمارک تشریح شده است. در این قضیه روزنامه‌نگاری به‌نام جرسیلد به‌دلیل برنامه‌ی تلویزیونی که مشتمل بر بیانات نفرت‌پراکنی از سوی افراطی‌های نژادپرست بود در دادگاه این کشور محکوم شد. هرچند هدف از این برنامه نه حمایت و دفاع از نژادپرستی بلکه آشکارسازی و تحلیل وضعیت نژادپرستی در دنمارک بود. دادگاه اروپایی حقوق بشر در یک تصمیم که با اکثریت قاطع اما نه به‌صورت اجماعی گرفته شده بود، رأی داد که این محکومیت حق آن روزنامه‌نگار است که آزادی بیان را نقض کرده است. دادگاه در رأی خود این واقعیت را مورد توجه قرار داده که این بیانات حاوی نفرت‌پراکنی در سیاق یک برنامه‌ی جدی برای شرکت‌کنندگان مطلع و در رابطه با مسائل اجتماعی و سیاسی صورت گرفته است.

عنصر دوم، تحریک است. ماده‌ی هفتم اعلامیه جهانی حقوق بشر، بند دوم ماده‌ بیستم حقوق مدنی و سیاسی و بند پنجم ماده‌ی سیزدهم منشور آفریقایی حقوق بشر، صرفا در مواردی قابلیت اعمال دارد که تحریک وجود داشته باشد. در بند الف از ماده‌ی چهارم کنوانسیون رفع تبعیض نژادی دو مورد از مجموع چهار مورد تحریک را لازم می‌داند. اما دو مورد دیگر صرف نشر دیدگا‌ه‌های مشخص یعنی دیدگاه‌های مبتنی بر برتری یا نفرت‌ نژادی را ممنوع می‌کند. به باور نویسندگان گزارش این‌که چه چیزی تشکیل‌دهنده تحریک است، موضوعی پیچیده و اختلافی است. کمیساریای عالی حقوق سازمان ملل متحد نسبت به این واقعیت که این اصطلاح در حقوق بین‌الملل فاقد تعریف روشن است ابراز نگرانی کرده است.

عنصر سوم، حمایت از اعمال منع‌شده است. در کنار قصد و تحریک، عنصر سوم آن است که در نتیجه‌ی آن از برخی اعمال منع‌شده حمایت صورت گیرد و تحریک نسبت اعمالی انجام‌شده باشد که ممنوع هستند. در مجموع می‌توان چنین جمع‌بندی کرد که در مورد قلمرو حق‌ها و برقراری توازن میان آن‌ها در نحوه‌ی عبارت‌پردازی رژیم‌های مختلف حقوق بین‌المللی در مورد نفرت‌پراکنی تفاوت‌های مهمی وجود دارد و این تفاوت‌ها برای دادگاه‌ها و دیگر نهادهای که وظیفه تفسیر استاندارد‌های حقوق بشری را بر عهده دارند در مورد این‌که نفرت‌پراکنی دقیقا چیست، ابهام‌ها و چالش‌هایی خلق کرده است. به‌خصوص در مورد واژه تحریک که مفهوم محوری در تعریف نفرت‌پراکنی است. با وجود این، برخی نتیجه‌گیری‌های کلی امکان دارد و می‌توان گفت اظهاراتی که بدون قصد تحریک دیگران به نفرت انجام‌شده باشد، نباید تحت عنوان نفرت‌پراکنی در نظام حقوقی ممنوع شود. برای این‌که تحریک محقق شد باید رابطه نزدیک میان اظهارات مرتبط و احتمال خطر آسیب به‌صورت سببیت یا پیامد محتمل وجود داشته باشد. اعمال خاص و غیرقانونی چون تبعیض و خشونت تنها آسیب‌های به رسمیت‌ شناخته‌شده نیستند. برای تحقق نفرت‌پراکنی کافی است که اظهارات انجام‌شده دیگران را به انجام نفرت تحریک کند حتا اگر منجر به اقدام عملی نشود.

پیامد‌های نفرت‌پراکنی

در این بخش، نویسندگان گزارش پیامدهای نفرت‌پراکنی را مورد بررسی قرار داده‌اند. به باور آنان نفرت‌پراکنی به قربانیان آسیب‌های متنوع روحی و جسمی وارد می‌کند. قربانیان نفرت‌پراکنی زمانی متوجه می‌شوند که توسط دیگر اعضای جامعه به حاشیه رانده ‌شده و سرکوب می‌شوند از نظر روانی تحت فشار قرار می‌گیرند. وقتی نفرت‌پراکنی موجب نفرت و خشونت نسبت به گروه خاصی شود، ممکن است منجر به آسیب‌های جسمی علیه یک شخص شود. با توجه به این پیامدها، سازمان ملل متحد اقداماتی را روی دست گرفته که از جمله می‌توان به طرح و راه‌اندازی استراتژی و پلان عمل برای مقابله با نفرات‌پراکنی اشاره کرد که در ماه جون ۲۰۲۰ آغاز شد. نفرت‌پراکنی اگر امنیت، برابری، فرصت مشارکت و کرامت انسانی افراد را مورد تهدید قرار دهد، می‌‌تواند ناقض حقوق بشر تلقی گردد. نفرت‌پراکنی می‌تواند منجر به حاشیه‌نشینی روانی، خشونت جسمی و حتا باعث مرگ افراد شود. نفرت‌پراکنی در سطح جامعه برابری اجتماعی را که اساس دموکراسی است، تضعیف می‌کند. برخی از مهم‌ترین پیامدهای نفرت‌پراکنی به شرح ذیل است:

انزوای روانی

اگر قربانیان نفرت‌پراکنی هنگامی که مورد هدف چنین سخنانی قرار می‌گیرند خود را جز جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند حساب نکنند، در آن صورت آن سخنان می‌تواند بیشتر آنان را از جامعه براند و این افراد حس خواهند کرد که برای توسعه جامعه به آنان نیازی نیست. در صورتی که از انتشار و گسترش نفرت‌پراکنی جلوگیری نشود از آن به‌‌عنوان یک استراتژی برای حفظ برتری یا کنترل استفاده خواهد شد. در واقع عاملان نفرت‌پراکنی اغلب از یک گروه اکثریت در جامعه بوده و دارای ارزش‌های فرهنگی – اجتماعی مسلط هستد. قربانیان نفرت‌پراکنی که غالبا در گروه‌های حاشیه‌ای یا اقلیت هستند ممکن است به‌دلیل عدم دسترسی برابر به فضا، منابع، زمینه و مخاطبان احساس کنند که برای مقاومت در برابر نفرت‌پراکنی زمینه‌‌ی کمتری در اختیار دارند. این وضعیت با گذشت زمان به منزوی‌شدن گروه‌های مشخص در جامعه منجر می‌شود و بر رفاه و شرایط زندگی آنان تأثیرات مخربی می‌گذارد.

خشونت فیزیکی

نفرت‌پراکنی هنگامی که باعث ایجاد نفرت و خشونت و درگیری شود، می‌تواند آسیب جسمی نیز ایجاد کند. نویسندگان گزارش به‌‌عنوان شاهد این مسأله به ماجرای اتهام‌بستن به مسلمانان روهینگیا توسط سیاست‌مداران و رهبران بودایی در میانمار اشاره می‌کنند. اقداماتی که در نتیجه آن شمار زیادی از مسلمانان روهینگیا در سال ۲۰۱۷ جان خود را از دست دادند و یا مجبور به مهاجرت به کشورهای همسایه شدند. مثال روشن دیگر نفرت‌پراکنی‌ای بود که در جریان جنگ‌های داخلی روندا به‌وقوع پیوست. یک ایستگاه رادیویی به نام RTLM در همکاری با رهبران دولت در تحریک اکثریت قومی هوتو علیه اقلیت توتسی اقدام به نفرت‌پراکنی نمود که در نتیجه‌ی آن فاجعه و نسل‌کشی انسانی اتفاق افتاد.

نابرابری اجتماعی

در این بخش نویسندگان گزارش تأکید می‌کنند که شرایط افغانستان یکی از نمونه‌‌ای بارز نقض اجتماعی با استفاده از نفرت‌پراکنی است. در جامعه افغانستان معمولا زنان کمتر از مردان پنداشته می‌شوند. نمونه‌های زیادی از نفرت‌پراکنی علیه زنان وجود دارد که به استمرار فرهنگ مسلط خشونت علیه زنان کمک می‌کند. یکی از این نمونه‌ها به چگونگی استفاده از نفرت‌پراکنی علیه زنان کاندید انتخابات به‌ویژه به‌‌عنوان روشی برای ترساندن و دلسرد کردن آن از حضور به‌‌عنوان رهبر در روندهای دموکراتیک است. یک ارزیابی که در سال ۲۰۱۹ توسط بنیاد بین‌المللی نظام‌ها و شبکه‌ی زنان افغانستان در مورد خشونت‌ سیاسی علیه زنان انجام شد، نشان می‌دهد که نامزدهای زن گزارش دادند که عکس‌های خصوصی آنان که در آن حجاب بر سر نداشته‌اند به‌دست مخالفان سیاسی افتاده و توسط آنان در فضای مجازی منتشر شده است.

اخلاق رسانه‌ای و نفرت‌پراکنی

علاوه بر چارچوب‌های قانونی در سطح ملی و بین‌المللی، اصول اخلاقی نیز می‌تواند به‌ویژه در پیشگیری از انتشار غیرعمدی نفرت و خشونت یک استراتژی کارآمد باشد. اهمیت اخلاق اغلب برای روزنامه‌نگاران با توجه به نقش مهمی که آنان در انتشار اطلاعات و ایده‌ها به مردم دارند، برجسته می‌شوند. جنگ‌های بالکان در دهه ۱۹۹۰، نسل‌کشی رواندا در سال ۱۹۹۴ و نسل‌کشی میانمار در سال ۲۹۱۷ تأثیرات مهم رسانه‌ها بر افکار عمومی را نشان می‌دهد.

به دنبال فروپاشی رژیم طالبان رسانه‌ها به‌طور چشم‌گیری در افغانستان رشد کردند. به لطف دموکراسی نوپا و یک فضای نسبتا امن برای رسانه‌ها، حق آزادی بیان و ابزار دسترسی به رسانه‌ها از جمله رسانه‌های اجتماعی بسیار بهبود یافته است. اگرچه گسترش رسانه‌ها به‌ویژه رسانه‌های اجتماعی به تحقق آزادی بیان کمک کرده است اما زمینه‌های مناسبی برای تولید و انتشار نفرت‌پراکنی نیز ایجاد شده است. به همین دلیل فضایی مانند افغانستان در کنار قواعد بین‌المللی و قوانین ملی، آموزش اخلاق رسانه‌‌ای به یک ضرورت تبدیل شده است. این امر به‌ویژه در مورد روزنامه‌نگاران شاغل در رسانه‌ها که بی‌تجربه و مستعد ابتلا به کینه‌توزی‌های قومی و زبانی هستند و احتمال تأثیر این خصوصیات بر گزار‌ش‌های‌شان زیاد است، اهمیت بیشتر دارد.

ادامه دارد…