روایت است که سابق یک جنگل بوده و در این جنگل همه چیز تقسیم بوده، مثلاً هر قدر درخت توت بوده مال گنجشک جماعت بوده، هر قدر درخت کیله بوده مال میمون جماعت بوده، انار به زاغ اختصاص یافته بوده و همینطور همه چیز تقسیم بوده. از جای جای این جنگل، جوی در گذر بوده و دو طرف این جوی علفهای بسیاری داشته که همهی علفخواران به شمول حضرت خر، عاشق این علفها بوده. این جویها هم تقسیم بوده، یک کنار جوی مال یک حیوان بوده که اینجا اسمش به دلیل مسایل امنیتی ذکر نمیشود و یک کنارهاش، به خر جماعت اختصاص یافته بوده. میگوید خران به دو حوزه تقسیم میشوند، خران که سهم خودش را میچرند و خرانی که ماموریت دارند، طرف دیگر جوی را بچرند. همینگونه میشود و سالها هر دو طرف جوی را میچریده بوده و کسی هم متوجه نبوده و اعتراضی بر این کار هم وجود نداشته. این یک روایت بود، ممکن است دروغ باشد، ممکن است راست باشد. تا جاییکه عقل ما پیشرفت کرده، اجازه نمیدهد این روایت را باور کنیم. واقعاً هم همینگونه است، مگر امکان دارد حیوانات بیایند دور هم بنشینند، مذاکره کنند، جنگل را تقسیم کنند؟ تازه اگر این کار در حوزهی حیوانات میسر باشد، امکان ندارد خر جماعت برای اینکه هم سهم خود را بخورند و هم از سهم دیگران بخورند، خران زبده و زرنگ را گزینش کنند و مامور چریدن طرف دیگر جوی بکنند. این کار حتی در مکتب خریت هم امکان پذیر نیست. بناءً ما قبول نمیکنیم و این روایت را رد میکنیم. اما این ضربالمثل که فلانی هر دو طرف جوی را میچرد، به قوت و قدرت خودش در عالم ما «انسانها» باقیست. شما فعالیتهای سیاسی تیمهای سیاسی در افغانستان را نگاه کنید، به این مسئله متوجه میشوید. جریانهای هستند که نصفش سر خوان دولت نشخوار میکنند و نصف دیگر، تا دندان مسلح اند و هر روز آدم میکشند. این موافقت و منافقت به داخل کشور خلاصه نمیشود، ما متاسفانه همانگونه که حامیان خارجی داریم؛ دشمنان خارجی نیز داریم. هر دو تیپ کشورها، به داخل افغانستان کمک ارسال میکنند. عدهی برای تقویت دولت و عدهی هم برای تقویت مخالفان دولت. این کمکها از هیچ لحاظی قابل مقایسه نیست، نه از لحاظ کمیت و نه از لحاظ کیفیت. اینکه من گفتم اکثریت جریانهای سیاسی افغانستان هر دو طرف جوی را میچرند دقیقاً به همین معناست. یک جمع از این جریانها در لباس وزیر و وکیل و رییس و مدیر، کمکهای جامعهی جهانی را حیف و میل میکنند و جمعی دیگر که رهبری گروه مخالفان دولت را در ولایات بدست دارند، کمکهای کشورهای مخالف افغانستان را. البته در بخش مخالفان تا جایی از کمکها درست استفاده میکنند و به اهداف خود میرسند. شما به حزب اسلامی نگاه کنید، حکمتیار صاحب در مخالفت با دولت به سر میبرد. ممکن از سوی ایران تمویل و تغذیه شود یا هم از سوی عربستان یا هر کشوری دیگری. اینسو یکی از یاران سابقش، وزیر اقتصاد مملکت است. شاخههای دیگر از حزب اسلامی نیز وجود دارد، جمعی کنار داکتر اشرف غنی قرار دارد تا در صورت پیروزی او، از قافله بیرون نمانند، جماعتی هم گِرد عبدالله را حلقه زده تا با پیروزی عبدالله سهمی به آنها برسد. اما شنیدیم که بعضی از این شاخهها کنار هم آمده و دیروز به عبدالله عبدالله هشدار داده که اگر نتیجهی انتخابات را نپذیرد، این اتحادیه (گفتم که احزاب برای اینکه بیشتر بدست بیاورند، به شاخههای متفاوت تقسیم شدهاند) آرام نخواهند نشست. یعنی چه کار میکنند؟ کودتا میکنند؟ ارگ را به زور تفنگ گرفته و حکومت موازی اعلام میکنند؟ نکند این اتحادیه صدا و تصویر از خداوند دارند که در آن گفته باشد تنها جریان برحق افغانستان همین اتحاد شوراهای حزب اسلامیِ شریک در همه جا میباشد؟ تا جاییکه تاریخ ما به ما میگوید، آرام ننشستن به معنای مخالفت و جنگ است. یعنی این اتحاد شوراهای حزب اسلامی، تصمیم دارند برای به کرسی نشاندن اشرف غنی، اعلام جنگ کنند؟ یعنی یک بار دیگر، اتفاقهای آینده خلاف انتظار و توقع مردم رقم خواهد خورد؟ آیا تلاش برای ایجاد حکومت موقت وجود دارد؟ البته این به معنای حق دادن به عبدالله عبدالله نیست. عبدالله در این انتخابات بد ظاهر شد. بارها ادعا کرد که او پیروز میدان است اما تقلب مانع این پیروزی است. اگر عبدالله رای مردم را با خود داشت، با چه توجیهی رفت که نتیجه و ثمرهی رای مردم که همانا حکومت میباشد را به مذاکره و تقسیم بگیرد؟ این خود کوتاهی و خامی عبدالله را میرساند.
اما بیخیال این حرفها، من یکی واقعاً به داستان همان جنگل تعجب میکنم. بیشتر به این تعجب میکنم که خر جماعت چطور به ذهنش رسیده که هر دو طرف جوی را بچرند؟ و الا این طبیعت هم عجیب موجوداتی را در دامن خویش پرورانیده و خم به ابرو نیاورده، خدا هم که خودش میفهمد چهکار کرده و چه کار باید بکند.