کرزی عبارت از رییس جمهوری است که کلاه قرهقلش را نسبت به هرچیز دیگر بیشتر دوست دارد. البته شاهنامهخوانان ارگ معتقدند که وی چپنش را نیز به اندازهی کلاهش دوست دارد؛ اما ما بهخوبی میتوانیم این ادعای شاهنامهخوانان ارگ را رد نماییم. کرزی بارها بدون چپن در محافل و مجالس رسمی و غیررسمی حاضر شده، سخن گفته، از خارجیها انتقاد کرده، مردم را توصیف نموده، برای شفافیت انتخابات ابراز امیدواری نموده، بارها بدون چپن به کشورهای خارجی رفته و همراه همتاهای خارجیاش عکس یادگاری انداخته، پیمانهای متفاوت را با کشورهای خارجی امضا نموده و چندین پیمان مهم و حیاتی دیگر را امضا نکرده و قسم خورده که امضا هم نمیکند. اما در تمام این محافل، سر خودش کلاه مانده، چه چپن بر تنش بوده چه نبوده، سرش بدون کلاه نبوده است. اینکه چرا کرزی کلاهش را اینقدر دوست دارد، تیوریهای مختلفی وجود دارند.
تیوری مغالطه: بر اساس این تیوری، کرزی حق دارد هرقدر که دلش میخواهد، در طول دوران ریاست جمهوری خویش غلط بکند. همین حالا حضور او در ارگ به عنوان رییس جمهور کشور، یک عمل کاملاً غیرقانونی است. اینکه او به خواهش چه کسانی یا چه نهادهایی تن به این عمل غیرقانونی داده، مهم نیست؛ مهم این است که او فعلاً در یک بازهی باطل بهسر میبرد. همانطوری که کرزی در ختم دوران ریاست جمهوری، دست از مغالطهبازی و باطلگرایی برنمیدارد، میتوان ادعا نمود که نصف عملکردهای رسمی این رییس جمهور، غلط است. به همین خاطر، کرزی کلاهش را بیشتر از هرچیز دیگری دوست دارد. کسی که بدون علت سرش را کلاه نمیگذارد.
تیوری شرم: این تیوری ربطی به وجدان تاریخی رییس جمهور میگیرد. 13 سال حکومت کرزی، 13 سال تاریخ افغانستان است. تمام این 13 سال، هم از دید گماشتگان حکومت و هم از دید مورخان غیروابسته به حکومت، نگاشته خواهد شد. اگر حالا در مورد عملکردهای کرزی بهصورت جدی قضاوت صورت بگیرد، مطمئنم برای شخص قضاوتکننده خطر ایجاد میشود. کرزی خودش این مسئله را میداند؛ اما همیشه تعلقاتی وجود دارند که دست و بال آدم را در اجرای امور، آنگونه که شاید و باید، میبندند. این تعلقات چیست؟ من نمیدانم. اما این مسئله واضح میسازد که نیت کرزی، بهخصوص در سالهای اخیر، به خیر و صلاح مردم نبوده است. طالبان به عنوان قاتلان مردم، رهزنان و متجاوزان اصلی این دهه به شمار میروند؛ اما آقای کرزی، در کمال بیشرمی، همواره طالبان را از بند رها کرده و توجیهات آزادی و دوباره برگشتن آنها به صفحات جنگ را آماده نموده است. یکی از دلایلی که محبت کلاه را به دل کرزی بیشتر میکند، همین تیوری است.
تیوری نظم: از وجود نظم در ادارههای دولتی و غیردولتی در قلمرو حکومت کرزی، نمیتوان انکار نمود. حتا بلوای فساد اداری که رنگ و آبرو برای مردم افغانستان نمانده، نیز از حضور نظم خاص در سیستم دولتداری و مدیریتی آقای کرزی ناشی میشود. اگر شما شنیدید که یکی از پوستههای امنیتی بهصورت غیرقانونی از عابران اخاذی میکند، مطمئن باشید که در قدم اول، ولسوال در این اخاذی شریک است؛ در قدم دوم، والی محترم ولایت شریک است. حساب و کتابهای از این دست، منظم است. این نظم را از عقد قراردادهای تجاری گرفته تا گرفتن مجوز برای ایجاد یک فعالیت تولیدی، مشاهده نمود. اگر هیچچیز با خودت نداشته باشی، میگویند کلاهت را شیرینی بده! میبینید که محبت کلاه از جوانب مختلف بر ذهن آدم فشار میآورد و باعث میشود که آن را دوست داشته باشیم.
تیوری زور: بر اساس این تیوری، قوانین در حکومت کرزی، نظر به زور تطبیق میشود. مثلاً اگر فرزند یکی از والیان محترم افغانستان هم تجاوز کند، هم قربانی را به قتل برساند، هم خانوادهی قربانی را از ولایت مربوطه کوچ دهد. این فرزند ناخلف والی، نه تنها اشد مجازات نمیشود، که اصلاً مجازاتی هم نمیشود. اما اگر چند مسلمان فقیر و بیسواد (با توجه به دفاعیهی متهمان تجاوز پغمان) بهصورت گروهی، با استفاده از لباس پولیس و سلاح، رهگیری و رهزنی و تجاوز نمایند، کرزی حتا پیش از مشخص شدن حکم نهایی دادگاه، از علاقهی خویش نسبت به اعدام این متجاوزان سخن میگوید. اینکه این متجاوزان باید به اشد مجازات محکوم شوند، جای هیچ سخنی نیست. اما اینکه کرزی به اعدام نمودن این افراد که نسبتی با وزرا و قوماندانان جهادی ندارند، یا نسبتی با طالبان ندارند، اعلام آمادگی میکند، جای تأسف است. چرا طالبان و دیگر گروههای تروریستی که همه روزه با زندگی انسانهای این سرزمین بازی میکنند، راه میگیرند، گردن میزنند، رگبار میکنند، از کودک گرفته تا نوعروس و کهنسال، همه را تیرباران میکنند، با اشد مجازات مواجه نمیشوند؟ چرا طالبان را رها میکنند تا دوباره علیه بشریت دست به وحشت و دهشت بزنند؟ این تیوری هم نشان میدهد که کرزی بیدلیل سرش را کلاه نمیگذارد.
تیوری سلطان محمود: بر اساس این تیوری، حکومت کرزی در زمینهی ساختوساز و آبادانی کشور، فلج است. کلاه برای حکومت فلج همیشه ضروری است.