نویسندگان: کامفورت ایرو، ریچارد آتوود
مترجم: شریفه عرفانی
جریانهای نگرانکننده در سال ۲۰۲۱، از ایالات متحده گرفته تا افغانستان، اتیوپی یا وضعیت اضطراری اقلیمی، باعث افزایش مرگومیر در جنگها و یا به آتشکشیدن جهان نشد. اما چشمانداز ما در آستانهی سال ۲۰۲۲ نشان میدهد که بسیاری از موقعیتهای بد در سراسر جهان میتوانند به راحتی بدتر شوند.
پس از یک سال که شاهد حمله به ساختمان کنگره ایالات متحده، خونریزی وحشتناک در اتیوپی، پیروزی طالبان در افغانستان، رویارویی قدرتهای بزرگ بر سر اوکراین و تایوان در بحبوحه جاهطلبی ایالات متحده در صحنه جهانی، کووید۱۹و وضعیت اضطراری اقلیمی بودیم، به راحتی میتوان دنیایی را دید که به بیراهه میرود.
اما شاید بتوان استدلال کرد که همهچیز بهتر از آنی است که به نظر میرسد.
از این گذشته، براساس برخی معیارها، جنگها رو به کاهشاند. اگر فقط کسانی که مستقیما در جنگ کشته شدهاند در نظر گرفته شوند، تعداد افراد کشته شده در جنگ در سراسر جهان از سال ۲۰۱۴ عمدتا کاهش یافته است. براساس برنامه دادههای جنگ اوپسالا، ارقام تا پایان سال ۲۰۲۰ نشان میدهد که تلفات در نبردها نسبت به هفت سال قبل کاهش یافته است، و دلیل عمدهی آن کاهش کشتار وحشتناک در سوریه است.
تعداد جنگهای بزرگ نیز در سالهای اخیر کاهش یافته است. علیرغم تهدید ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه علیه اوکراین، این دو کشور به ندرت وارد جنگ میشوند. درگیریهای محلی بیش از هر زمان دیگری خشونتبار است، اما شدت آنها کمتر است. در بیشتر موارد، جنگهای قرن بیستویکم نسبت به جنگهای قبلی در قرن بیستم مرگبارتر نیستند.
ایالات متحده نیز محتاطتر از پیش عمل میکند که تأثیر مثبتی دارد. خونریزی در دهه ۱۹۹۰ در بوسنی، رواندا و سومالی، جنگ افغانستان و عراق پس از ۱۱ سپتامبر، مبارزات جنایتکارانه سریلانکا علیه تامیلها، و فروپاشی لیبی و سودان جنوبی همگی در زمان، و در برخی موارد به لطف، غرب به رهبری ایالات متحده اتفاق افتاد. اینکه رؤسایجمهور اخیر ایالات متحده از سرنگونی دشمنان با توسل به زور خودداری کردهاند، خبر خوبی است. افزون بر این، نباید قدرت واشنگتن را حتا در دوران شکوفایی آن پس از جنگ سرد نادیده گرفت. در نبود تهاجم، همواره تلاش کرده تا رهبران سرکش (مثلا عمر البشیر، رهبر سابق سودان) را وادار به تبعیت از اراده خود کند.
با این حال، اگر اینها روزنهی امید هم باشند، بسیار کوچکند.
به هر حال، مرگهای ناشی از جنگ، تنها بخشی از داستان را نقل میکنند. در درگیریهای یمن گرسنگی یا بیماریهای قابل پیشگیری بیشتر از خشونت جان مردم را میگیرد، عمدتا زنان و کودکان. میلیونها اتیوپیایی به دلیل جنگ داخلی این کشور از ناامنی غذایی حاد رنج میبرند. درگیری با اسلامگرایان در سایر نقاط افریقا اغلب منجر به مرگ هزاران نفر نمیشود، اما میلیونها نفر را از خانههایشان آواره میکند و باعث ویرانی وضعیت بشری میشود.
از زمانی که طالبان قدرت را در ماه آگست به دست گرفتند، سطح خشونت در افغانستان به شدت کاهش یافته، اما گرسنگی، که عمدتا ناشی از سیاستهای غرب است، باعث مرگ افغانها، از جمله میلیونها کودک میشود که نسبت به دهههای گذشته میتواند بیشتر باشد. در سرتاسر جهان، تعداد آوارگان، که بیشتر آنها به دلیل جنگ بوده، به رکورد بالایی رسیده است. به عبارت دیگر ممکن است مرگومیر ناشی از جنگ کاهش یابد، اما رنج ناشی از آن اینطور نیست.
افزون بر این، کشورها حتا زمانی که مستقیما در حال جنگ نیستند، باهم به شدت رقابت میکنند. آنها با حملات سایبری، کارزارهای اطلاعات نادرست، مداخله در انتخابات، اجبار اقتصادی، و سوءاستفاده از مهاجران با هم مبارزه میکنند. قدرتهای بزرگ و منطقهای برای نفوذ، اغلب از طریق متحدان محلی، به جنگهای نیابتی میپردازند. جنگ نیابتی تاکنون باعث درگیری مستقیم میان کشورهای مداخلهگر نشده است. در واقع، برخی به طرز ماهرانهای از خطر عبور میکنند: روسیه و ترکیه با وجود حمایت از طرفهای رقیب در درگیریهای سوریه و لیبی، روابط صمیمانه خود را حفظ میکنند. با این حال، دخالت خارجی در درگیریها این خطر را ایجاد میکند که درگیریهای محلی به آتشهای بزرگتری تبدیل شوند.
مناقشاتی که قدرتهای بزرگ را درگیر میکند بهطور فزایندهای خطرناک به نظر میرسد. پوتین ممکن است در حمله دیگری به اوکراین قمار کند. درگیری میان چین و ایالات متحده بر سر تایوان در سال ۲۰۲۲ بعید به نظر میرسد، اما ارتش چین و ایالات متحده با وجود تمام خطرات درهمتنیدگی که در پی دارد به طور فزایندهای در اطراف جزیره و دریای چین جنوبی با یکدیگر برخورد میکنند. اگر توافق هستهای ایران شکست بخورد، که اکنون محتمل به نظر میرسد، ایالات متحده یا اسرائیل ممکن است (احتمالا در اوایل سال ۲۰۲۲) تلاش کنند تا تأسیسات هستهای ایران را از بین ببرند و این احتمالا تهران را وادار میکند که به سمت تسلیحسازی گام بردارد و در عین حال در سرتاسر منطقه جنگ برپا کند. به عبارت دیگر، یک خطا یا اشتباه محاسباتی و جنگ بیندولتی میتواند بازگردد.
با توجه به اینکه قدرت و متحدین امریکا چندین دهه است که امور جهانی را شکل میدهد، تضعیف تصور رایج در مورد نفوذ ایالات متحده، ناگزیر خطراتی در پی خواهد داشت. هیچکس نباید در مورد فروپاشی اغراق کند: نیروهای ایالات متحده هنوز در سراسر جهان مستقر هستند، ناتو ایستاده است، و دیپلماسی اخیر واشنگتن در آسیا نشان میدهد که هنوز میتواند برخلاف هر قدرت دیگری ائتلافها را رهبری کند. اما با فاصلهی زیاد، رقبای واشنگتن در حال بررسی هستند تا ببینند تا کجا میتوانند پیش بروند.
خطرناکترین نقاط عطف امروز، از اوکراین گرفته تا تایوان، یا رویارویی با ایران، به نوعی به تلاش جهان برای رسیدن به تعادلی جدید مربوط میشود. اختلال عملکرد در ایالات متحده راه به جایی نمیبرد. انتقال قدرت جهانی به شکلی نرم و ملایم مستلزم خونسردی و قدرت پیشبینی است، نه انتخابات پر فراز و نشیب و سیاستگذاری از یک دولت به دولت دیگر.
در مورد کووید۱۹، این پاندمی بدترین بلایای انسانی در جهان را تشدید کرده و فقر، افزایش هزینههای زندگی، نابرابری و بیکاری که به خشم عمومی منجر شده را دامن زده است. این پاندمی در سال گذشته در تصاحب قدرت در تونس، کودتای سودان و اعتراضات در کلمبیا نقش داشت. آسیب اقتصادی ناشی از کووید۱۹ میتواند برخی از کشورها را تا حد فروپاشی تحت فشار قرار دهد. اگرچه این فشار موجب جهش از نارضایتی به اعتراض، از اعتراض به بحران، و از بحرانی به درگیری است، بدترین علائم پاندمی ممکن است هنوز در راه باشد.
بنابراین، هرچند جریانهای نگرانکننده امروزی هنوز مرگومیرهای جنگی را افزایش نداده یا جهان را به آتش نکشیده، اما باز هم اوضاع بد به نظر میرسد. همانطور که لیست امسال به وضوح نشان میدهد، این بحرانها به راحتی میتوانند بدتر شوند.
۱. اوکراین
هنوز مشخص نیست که آیا روسیه، که نیروهای خود را در مرز اوکراین مستقر کرده، دوباره به همسایه خود حمله خواهد کرد یا خیر. اما نادیده گرفتن این تهدید و بلوف خواندن آن اشتباه است.
جنگ اوکراین در سال ۲۰۱۴ آغاز شد، زمانی که پوتین، از آنچه به عنوان سرنگونی رییسجمهوری دوست مسکو با حمایت غرب، خشمگین شد، کریمه را دوباره به روسیه الحاق کرد و از جداییطلبان در منطقه دونباس شرقی اوکراین حمایت کرد. اوکراین در مواجهه با شکستی نظامی، دو توافقنامه صلح، توافقنامه مینسک، را عمدتا براساس شرایط روسیه امضا کرد. از آن زمان، جداییطلبان دو منطقه جدا شده در دونباس را تحت کنترل خود درآوردهاند.
درگیریای که چندین سال آرامآرام شدت میگرفت، در سال ۲۰۲۱ به اوج خود رسید. توافق آتشبسی که بین پوتین و رییس جمهور اوکراین، ولادیمیر زلنسکی، که در سال ۲۰۱۹ با وعده صلح به قدرت رسید، به امضا رسید، از بین رفت. در بهار سال ۲۰۲۱، پوتین بیش از ۱۰۰ هزار سرباز را در نزدیکی مرز مستقر کرد، اما بسیاری از آنها چند هفته بعد پس از دیدار با جو بایدن، رییسجمهور ایالات متحده، بازگردانده شدند. از نوامبر، او تعداد مشابهی را مستقر کرده است.
دلیل نارضایتی روسیه به اندازهی کافی روشن است. مسکو از عدم تبعیت اوکراین از توافقات مینسک، به ویژه انکار «وضعیت ویژه» برای مناطق جداشده، که مستلزم خودمختاری است و همانطور که مسکو آن را تعریف میکند، اظهار نظر در سیاست خارجی ناراحت است.
پوتین که از آنچه مسکو آن را دههها تجاوز غرب میخواند عصبانی است، خط قرمز جدیدی برای ناتو ترسیم کرده و نه تنها ایده الحاق اوکراین به این ائتلاف را رد میکند (که در واقعیت به این زودیها انجام نخواهد شد) بلکه همکاری نظامی روبهرشد بین کیف و اعضای ناتو، که هماکنون در حال وقوع است را نیز رد میکند. روسیه یک نظم جدید اروپایی را پیشنهاد میکند که از گسترش بیشتر ناتو در شرق جلوگیری میکند و استقرار و فعالیتهای نظامی آن را محدود میکند.
روسیه شاید قصدش گرفتن امتیازات با توسل به زور باشد. اما با توجه به سوابق پوتین و دستکم گرفتن خصومتپراکنی مسکو در میان اوکراینیهای خارج از مناطق تحت کنترل جداییطلبان، نباید احتمال بروز یک ماجراجویی نظامی دیگر را نادیده گرفت. اگر روسیه قصد جنگیدن را دارد، گزینههای متفاوت پیش روست، از حمایت محدود جداییطلبان گرفته تا یک حمله تمام عیار.
قدرتهای غربی، که اغلب بر ابهامهایی که آن را ابهام استراتژیک مینامند، تکیه کردهاند، باید روشن کنند که برای حمایت از اوکراین، واگذاری آن به مسکو و رعایت خطوط قرمز چه میکنند. بایدن، که در اوایل جنوری شخصا با پوتین دیدار خواهد کرد، با تهدید به تحریمهای شدید و افزایش بیشتر حضور نظامی در جناح شرقی ناتو شروع کرده است. رهبران غربی نیز شاید در مورد واکنشهایی که قصد انجامش را ندارند، اما احتمالا قادر به کنترل آن نیستند، هشدار میدهند؛ از جمله اینکه شاید اعضای ناتو با وجود تمام خطرات متعاقب، نیروهای بیشتری به خود اوکراین اعزام کنند.
اما تلاش برای بازدارندگی بدون تلاش برای کاهش تنش و ایجاد بستر مناسب برای وضعیت پایدارتر در اوکراین و فراتر از آن، راهحلی کوتاهمدت است. کاهش تنش میتواند شامل عقبنشینی نیروها از سوی مسکو، محدود کردن تمرینات نظامی در دریای سیاه و بالتیک، بازگشت به مذاکرات برای توافقنامه مینسک و گفتوگو در مورد امنیت اروپا باشد، حتا اگر ترتیب یک طرفهای که روسیه پیشنهاد میکند قابل بحث نباشد.
در واقع، هیچکس از بنبست چیزی را که میخواهد به دست نخواهد آورد. ممکن است کیف توافقات مینسک را نپسندد، اما امضایشان کرد و این توافقات همچنان راهحل بینالمللی برای خروج از بحران هستند. پوتین امیدوار است که اوکراین همسایهای انعطافپذیر باشد، اما این یک رویا است؛ مگر اینکه برای یورشی دردناک و پرهزینه آماده شود. اروپا و ایالات متحده نه میتوانند بدون خطر تشدید تنشها را مهار کنند و نه میتوانند بحران اوکراین را بدون به مخاطره انداختن امنیت گستردهتر اروپا حل کنند. در مورد بایدن، او شاید بخواهد روی چین تمرکز کند، اما نمیتواند مسألهی روسیه را به عقب بیندازد.
۲. اتیوپی
دو سال پیش، از اتیوپی اخبار خوبی به گوش میرسید. به نظر میرسید ابی احمد، نخستوزیر اتیوپی، صفحهی دههها حکومت سرکوبگر را برمیگرداند. در عوض، بیش از یکسال جنگ بین ارتش فدرال ابی و نیروهای منطقه تیگری شمالی کشور را از هم پاشیده است. به تازگی احتمالا روزنه کوچکی برای پایان دادن به جنگ باز شده باشد.
تحرکات میدان نبرد به طرز چشمگیری نوسان داشته است. ابی اولین بار در نوامبر ۲۰۲۰ به دنبال حمله مرگبار به یک پادگان نظامی توسط وفاداران حزب حاکم منطقه، جبهه آزادیبخش خلق تیگرای(TPLF) به نیروهای فدرال دستور داد تا به تیگرای وارد شوند. نیروهای فدرال، با پشتیبانی نیروهایی از اریتره، دشمن دیروز و دوست امروز، به سرعت در کنار نیروهای منطقه آمهارا اتیوپی، که هم مرز تیگرای است، پیشروی کردند و در دسامبر ۲۰۲۰ یک اداره موقت را در پایتخت تیگرایان (مکله) مستقر کردند.
در ماههای بعدی، رهبران TPLF در حومه شهر دوباره گروه تشکیل دادند و تیگرایان را که از قتلعامها، تجاوزها و ویرانیهایی که توسط نیروهای فدرال و اریتره آسیب دیده بود، بسیج کردند. در یک درگیری چشمگیر، شورشیان دشمنان خود را در پایان ماه جون قبل از لشکرکشی به سمت جنوب، از اکثر مناطق تیگرای بیرون راندند. آنها سپس با یک گروه شورشی در منطقه پرجمعیت و مرکزی ارومیای اتیوپی ائتلاف کردند. متعاقب آن حملهای به پایتخت، آدیس آبابا، صورت گرفت. با این حال، اواسط نوامبر، وضعیت طور دیگری رقم خورد. یک حمله متقابل توسط نیروهای فدرال و شبهنظامیان متحد، نیروهای تیگرای را مجبور کرد تا به منطقه خود عقبنشینی کنند.
اما باوجود اینکه نیروهای فدرال، در حال حاضر پیشروی میکنند، هر دو طرف از پشتیبانی قوی برخوردارند و میتوانند نیروهای بیشتری را جذب کنند. هیچکدام به احتمال زیاد ضربه مرگباری وارد نمیکنند.
جنگ وحشیانه مناقشهای شدید را فاجعهبار کرده است. ابی جنگ را نبردی برای بقای دولت اتیوپی میداند. بسیاری از اتیوپیاییهای خارج از تیگرای، TPLF را که دههها قبل از انتخاب ابی در اتیوپی حکومتی سرکوبگر را هدایت میکرد، سرزنش میکنند.
ابی رهبران TPLF را خرابکاران تشنهی قدرت معرفی میکند که میخواهند چشمانداز مدرنیزه شدن کشور را از بین ببرند. در مقابل، رهبران تیگرایان گفتند که حمله اولیه آنها که جنگ را آغاز کرد، باعث شد تا ابی و دشمن قدیمی TPLF، رییسجمهور اریتره، ایسایاس آفورکی، که ابی با او قرارداد صلح ۲۰۱۸ را امضا کرده بود، تحت سلطه تیگرای قرار گیرند. آنها اصلاحات ابی را تلاشی برای تضعیف حق خودمختاری مناطق اتیوپی میدانند.
جنگ بیشتر باعث فاجعه بیشتر میشود. درگیریها تاکنون دهها هزار نفر را کشته و میلیونها اتیوپیایی را از خانههایشان آواره کرده است. همه طرفها متهم به جنایات هستند. بخش اعظم تیگرای که مقامات فدرال مانع کمکرسانی به آن شدهاند، به قحطی نزدیک شده است. التیام زخمهایی که این خونریزی بر بافت اجتماعی اتیوپی بر جای گذاشته، دشوار خواهد بود. همسایگان فراتر از اریتره ممکن است پایشان به جنگ کشیده شود. سودان، خبر خوب دیگری که در سال ۲۰۲۱ پس از به قدرت رسیدن ژنرالهای این کشور مطرح شد، نیز عاقبت تلخی داشت. این کشور نیز اختلافات خاص خود را با اتیوپی بر سر قلمرو سرزمینهای مرزی حاصلخیز الفشقا و سد بزرگ رنسانس اتیوپی در رود نیل دارد. سودان، با همراهی مصر آشفتگی در اتیوپی را میتواند فرصتی برای تقویت برتری خود ببیند.
تحولات اخیر میدان نبرد ممکن است دریچه کوچکی را باز کرده باشد. رهبران تیگرایان یک شرط کلیدی برای گفتوگوها را کنار گذاشتهاند، یعنی خروج نیروهای آمهارا از مناطق مورد مناقشهای که غرب تیگرای را تصرف کردهاند. در اواخر دسامبر، مقامات فدرال اعلام کردند که برای تلاش برای شکست نیروهای تیگرایان پیشروی بیشتری نخواهند کرد. دیپلماتها اکنون باید به منظور رسیدن کمکهای بشردوستانه به تیگرای برای آتشبس تلاش کنند و امکانپذیر بودن یا نبودن مصالحه را بررسی کنند. بدون آن، خونریزی و گرسنگی ادامه خواهد داشت و عواقب وحشتناکی برای مردم اتیوپی و به طور بالقوه منطقه خواهد داشت.
۳. افغانستان
اگر سال ۲۰۲۱ یک فصل از تراژدی چندین دههای افغانستان را به پایان رساند، فصل دیگری شروع میشود. از زمان به دست گرفتن قدرت توسط طالبان در ماه آگست، یک فاجعه انسانی رخ داده است. دادههای سازمان ملل نشان میدهد که میلیونها کودک افغان ممکن است گرسنگی بکشند. بیشتر تقصیرها به دوش رهبران غربی است.
پیروزی طالبان سریع اتفاق افتاد، اما جنگ طولانی بود. برای سالها، و بهویژه از اوایل سال ۲۰۲۰، زمانی که واشنگتن توافقنامهای را با طالبان امضا کرد که متعهد به خروج نیروهای امریکایی شد، شورشیان از طریق روستاها پیشروی کردند و مراکز ولایات و ولسوالیها را محاصره کردند. در بهار و تابستان ۲۰۲۱، آنها شروع به تصرف شهرها و ولایات کردند و غالبا فرماندهان ارتش افغانستان را که به دلیل پایان قریبالوقوع حمایت غرب دچار تردید شده بودند، متقاعد کردند که تسلیم شوند. دولت در اواسط ماه آگست سقوط کرد و طالبان بدون جنگ وارد کابل شدند. این پایانی خیرهکننده برای نظام سیاسیای بود که قدرتهای غربی دو دهه را صرف ایجاد آن کرده بودند.
جهان با مسدود کردن داراییهای دولتی افغانستان، توقف کمکهای بودجهای و کاهش محدود تحریمها برای اهداف بشردوستانه به طالبان واکنش نشان داد. (طالبان توسط سازمان ملل متحد و دولتهای غربی تحریم شدهاند.)
دولت جدید نمیتواند به کارمندان دولت حقوق بدهد. اقتصاد دچار رکود و بخش مالی فلج شده است. خشکسالی بر تمام این مشکلات افزوده است. اگرچه سطح کلی خشونت نسبت به یک سال گذشته به میزان قابلتوجهی کاهش یافته، طالبان با یک مبارزه شرورانه علیه شاخه محلی دولت اسلامی روبهرو هستند.
رژیم جدید برای کسب تأیید اهداکنندگان کمک مالی کاری نکرده است. کابینه موقت آن منحصرا از چهرههای طالبان، بدون زن و عمدتا از قوم پشتونها تشکیل شده است. تصمیمات اولیه طالبان، به ویژه بستن مکاتب دخترانه در بسیاری از ولایات، خشم بینالمللی را برانگیخت (از آن زمان برخی بازگشایی شدهاند). گزارشهایی از قتلهای غیرقانونی سربازان و پولیسهای پیشین منتشر شده است.
با این حال، تصمیمگیرندگان غربی در قبال وضعیت اسفناک افغانها مسئولیت دارند. قطع ناگهانی بودجه برای یک دولت کاملا وابسته به کمک ویرانگر بوده است. سازمان ملل تخمین میزند که ۲۳ میلیون نفر، یعنی بیش از نیمی از جمعیت، در زمستان امسال از گرسنگی رنج خواهند برد. حمایت بشردوستانه به تنهایی نمیتواند از فاجعه جلوگیری کند. کمککنندگان در حال هدر دادن سود واقعی هستند که کمکهای مالی خود را طی دو دهه گذشته، به ویژه در حوزه صحت و آموزش، ارائه کردهاند.
راه دیگری هم وجود دارد. مؤسسات مالی بینالمللی که بخش کوچکی از تقریبا ۲ میلیارد دالر اختصاص داده شده برای افغانستان را آزاد کردهاند، باید بقیه را تقسیم کنند. سازمان ملل و ایالات متحده که اکنون برخی از تحریمها را لغو کردهاند تا کمکهای بشردوستانه ممکن شود، باید محدودیتها را بیشتر کاهش دهند تا امکان فعالیتهای اقتصادی منظم فراهم شود. بایدن باید داراییهای مسدودشده افغانستان را با یک قسط اولیه جهت آزمودن طالبان، آزاد کند.
اگر کاخ سفید، که از به رسمیت شناختن حکومت طالبان بیزار است، این اقدام را انجام ندهد، مبادلات ارزی تحت نظارت بینالمللی میتواند دالر را به اقتصاد تزریق کند. حمایت از مراقبتهای صحی، سیستم آموزشی، تأمین غذا و سایر خدمات اساسی باید در اولویت قرار گیرد – حتا اگر این امر مستلزم کار سیاستگذاران غربی از طریق وزارتخانههای طالبان باشد – زیرا این کار جایگزین این است که اجازه دهیم افغانها از جمله میلیونها کودک بمیرند. از میان تمام اشتباهاتی که غرب در افغانستان مرتکب شده است، این یکی ننگینترین لکه را به جا میگذارد.
۴. ایالات متحده و چین
اندکی پس از خروج از افغانستان، ایالات متحده یک پیمان جدید با استرالیا و بریتانیا برای مقابله با چین اعلام کرد. این قرارداد که با AUKUS موسوم است، به کانبرا کمک میکند تا زیردریاییهای هستهای خریداری کند. این یک تصویر واضح از آرزوهای واشنگتن برای دوری از مبارزه با ستیزهجویان اسلامگرا و تکیه بر سیاست قدرتهای بزرگ و ارعاب پکن بود.
در واشنگتن، یکی از معدود دیدگاههای مشترک میان تمام سیاستمداران این است که چین دشمنی است که ایالات متحده ناگزیر باید با آن درگیر شود. رهبران ایالات متحده، دهههای گذشته تعامل با چین را بهعنوان امکان ظهور رقیبی میدانند که از نهادها و قوانین بینالمللی برای اهداف خود سوءاستفاده میکند، مخالفان هنگکنگ را سرکوب میکند، در سینکیانگ رفتار فجیعی دارد و به همسایگان آسیایی خود زور میگوید. رقابت با چین در حال تبدیل شدن به یک اصل دستوری سیاست ایالات متحده است.
استراتژی بایدن در چین، اگرچه دقیقا بیان نشده، مستلزم حفظ ایالات متحده به عنوان قدرت مسلط در هند و اقیانوس آرام است؛ قلمرویی که ظرفیت نظامی پکن در آن افزایش یافته است. به نظر میرسد بایدن هزینههای برتری منطقهای چین را بیشتر از خطر رویارویی میبیند. به طور مشخص، این به معنای تقویت اتحادها و مشارکتهای ایالات متحده در آسیا و همچنین ارتقای اهمیت امنیت تایوان برای منافع ایالات متحده است. مقامات ارشد همچنین اظهارات قویتری در حمایت از ادعاهای دریایی کشورهای جنوب شرقی آسیا در دریای چین جنوبی ارائه میکنند.
پکن مسائل را متفاوت میبیند. رهبران چین که در ابتدا به بهبود روابط با واشنگتن در دوران بایدن امیدوار بودند، اکنون بیش از آنکه درباره دونالد ترمپ، رییسجمهور سابق ایالات متحده نگران باشند، نگران او هستند. آنها نسبت به تصمیم بایدن برای عدم لغو تعرفههای تجاری یا تحریمها و همچنین تلاشهای او برای بسیج سایر کشورها ابراز ناامیدی میکنند. آنها با لفاظیهای مربوط به دموکراسی و حقوق بشر که از نظر آنها بمبگذاری ایدئولوژیکی است که به طور ضمنی مشروعیت دولت آنها را زیر سوال میبرد، مخالفت میکنند.
در اصل، پکن خواهان یک حوزه نفوذ است که در آن همسایگانش حاکمیت داشته باشند اما به [چین] احترام بگذارند. این کشور تسلط بر اولین زنجیرهی جزایر را (که از جزایر کوریل، گذشته تایوان و تا دریای چین جنوبی امتداد دارد) برای رشد، امنیت و جاهطلبی خود در مسیر تبدیل شدن به یک قدرت دریایی جهانی حیاتی میداند.
طی سال گذشته، در حالی که پکن سیاست رسمی «اتحاد مجدد صلحآمیز» خود را رد نکرد، فعالیتهای نظامی خود را در نزدیکی تایوان تشدید کرد و تعداد بیسابقهای از جتها و بمبافکنها را به پرواز درآورد و همچنین مانورهای نظامی در نزدیکی جزیره انجام داد. نفوذ نظامی و قاطعیت رو به رشد پکن، باعث شده واشنگتن در مورد تهدید حمله چین به تایوان ارزیابیهای هولناکتری داشته باشد.
دیدار مجازی در ماه نوامبر بین بایدن و شی جین پینگ، رییسجمهور چین، بخشی از لفاظیهای سرد ماههای گذشته را از بین برد. این میتواند منجر به تعامل بیشتر در سطح کاری، از جمله از سرگیری گفتوگوهای دفاعی شود. در سال ۲۰۲۲، با وجود بازیهای المپیک زمستانی پکن، کنگره بیستم حزب و انتخابات میاندورهای کنگره ایالات متحده، هر دو طرف احتمالا خواهان جبهههای آرام در خارج از کشور هستند، حتا اگر برای تماشاگران داخلی وانمود کنند که در حال نبردند. سناریوی کابوس، تلاش چین برای تصرف تایوان و به طور بالقوه وادار کردن ایالات متحده به دفاع از تایپه، در حال حاضر بعید است.
با این حال، رقابت این دو غول سایهای طولانی بر امور جهانی میاندازد و خطرات را در نقاط جنجالبرانگیز در شرق آسیا افزایش میدهد. وقتی واشنگتن روابط را رقابتی میداند، پکن سود خود را از همکاری در موضوعاتی مانند تغییرات اقلیمی ناچیز میبیند. در طول اولین زنجیره جزایر، همهچیز ترسناکتر به نظر میرسد. برای مثال، احتمال پرواز هواپیماهای جنگی نزدیک به یکدیگر در نزدیکی تایوان یا عبور و مرور کشتیهای جنگی در مسیرهای دریای چین جنوبی بیشتر است. یک اتفاق ناگوار باعث افزایش تنشها میشود.
هنگامی که هواپیماهای امریکایی و چینایی در سال ۲۰۰۱ در یک دوره آرامش منطقی بین پکن و واشنگتن با یکدیگر برخورد کردند، حل این اختلاف مستلزم ماهها دیپلماسی طاقتفرسا شد. امروز سختتر خواهد بود و خطر تشدید تنش بیشتر است.
ادامه دارد…