حسن ادیب
با سقوط کابل بهدست طالبان، مرکز آموزشی ظهور، با نام جدید جواز میگیرد: «مرکز آموزشی گام».
گام، همان آموزشگاه «ظهور» است. این آموزشگاه، سابقهی حدودا دهساله دارد و در سالهای مختلفی دانشآموزان برجستهای به کانکور فرستاده است. رضا رفعت، اولنمره عمومی کانکور سال ۱۳۹۶، دانشآموز همین آموزشگاه بوده است.
در سال ۱۳۹۸، هفتمنمره، هشتمنمره و چهاردهمنمرهی کانکور سرتاسری افغانستان، از همین آموزشگاه بوده است. در یکی از همین سالها، مرتضی، ششمنمرهی عمومی کانکور نیز از همین آموزشگاه بوده است.
آموزشگاه ظهور، در سال ۱۳۹۲ فعالیتش را از «ایستگاه نانوایی» دشت برچی آغاز میکند. سالهای بعد، دو شعبهی دیگر هم اضافه میکند که یکی در قلعهی نو دشت برچی و دیگری هم در پل سرخ بوده است.
شعبهی دوم و سوم آموزشگاه ظهور هر کدام پس از یکی دو سالی بسته میشود، شعبهی اولی آن اما محل تجمع بسیاری از دانشآموزان بوده است.
بعضی زمستانها، تا ۱۸ هزار دانشآموز هم در روز، از اول صبح تا شام، در همین آموزشگاه درس میخواندهاند.
با افزایش ناامنی و حملات انتحاری و انفجاری بر آموزشگاههای مردم هزاره در غرب کابل، رفته رفته دانشآموزان آموزشگاه ظهور نیز کم و کمتر میشوند. در دوران جمهوریت، خود این آموزشگاه نیز دو بار تهدید شده است. تا پس از سقوط کابل بهدست طالبان، دانشآموزان آموزشگاه ظهور از ۱۸ هزار به نُه صد نفر کاهش پیدا میکند.
یکی از مسئولین این آموزشگاه میگوید که دلیل عمدهی این کاهش هژده برابری دانشآموزان، در قدم اول ناامنی بوده است. او میگوید هر بار که در آموزشگاهی انفجار میشده است، تا دو سه ماه حدود بیشتر از ۹۰ درصد دانشآموزان در صنفها نمیآمدهاند. اوسط رسولی، مسئول و استاد فیزیک آموزشگاه گام میگوید که در تازهترین مورد (سهشنبه، ۳۰ حمل ۱۴۰۱) وقتی که آموزشگاه ممتاز و مکتب عبدالرحیم شهید را انفجار دادند، «تا ۱۷ ثور، یعنی هژده روز، تمام آموزشگاههای آمادگی کانکور در غرب کابل بهطور کامل بسته بودند. به دلیل نبود دانشآموز، صنوف درسی آموزشگاهها خالی و دروازههای آنها کاملا قفل بودند».
دو سه روز پیش از بستهشدن آموزشگاه گام، مرکز آموزشی «دانشسرای کانکور» هم بسته شد. ناظرحسین حسینپور، مسئول دانشسرا، دلیل عمدهی بستهشدن آن آموزشگاه را «نبود دانشآموز و مسایل اقتصادی» عنوان کرد. در آموزشگاه گام اما دلیل عمدهی بستهشدن، نبود دانشآموز و مسایل اقتصادی نیست، بلکه «قیودات نیروهای امر به معروف و نهی از منکر طالبان» است.
اوسط رسولی میگوید: « پارسال یکبار از جانب استخبارات حوزهی سیزدهم امنیتی احضار شده است و در آنجا به او گفته شده است که قوانینِ وضعشده در مورد حجاب و جدایی صنفهای دختران از پسران را باید عملی کند. به او گفته شده بوده که این دستور مشران است و نمیشود که دستورات مشران را ناشنیده بگیریم».
اوسط، وقتی میبیند که حالا دیگر زمان استدلال نیست، فرصت میخواهد. میگوید جداکردن صنفهای دختران از پسران فعلا برایشان هزینهی سنگینی دارد؛ یا باید تعمیر دیگری کرایه کند یا هم اساتید را دو برابر کند و این کار فعلا در توانشان نیست. میگوید تا بهار فرصت بدهد و آن زمان راه حلی میسنجد.
بهار میشود. یک روز، ۱۱ نفر از نیروهای سفیدپوشِ امر به معروف و نهی از منکر طالبان دوباره سراغ آموزشگاه گام را میگیرند. در دفتر آموزشگاه میآید، و البته با لحن نرم و محترمانه کتابچهای رسیدِ آموزشگاه را درخواست میکنند. در آن کتابچه این موارد را یادداشت میکنند:
- هنگام آذان درسها تعطیل باشد؛
- حجاب دختران درست باشد؛
- تعمیر صنفهای پسران از تعمیر صنفهای دختران «حتما» جدا باشند؛
- اگر گرفتن تعمیر جداگانه دشوار است، درسهای دختران و پسران بهتر است که به روزهای جفت و طاق تقسیم شود؛
- اگر این هم نمیشود، صنفها را از وسط با تختهچوب دو نصف کنید؛
- اگر این هم نمیشود، صنفها پرده گرفته شود؛
- تا مراجعت بعدی که به زودی خواهد بود، این موارد عملی شود.
اوسط میگوید نیروهای سفیدپوش طالبان زیر یادداشتشان را تاریخ میزنند، امضا میکنند و میگویند تا تاریخ بعدی مراجعت، این موارد باید عملی شود.
به گفتهی اوسط، هرچند که دانشآموزان کم و وضعیت اقتصادی رو به وخامت بوده است، علت بستهشدن آموزشگاه گام اما وضعیت بد اقتصادی نبوده است. او میگوید روزی که قرار شد آموزشگاه را بسته کنیم، در قدم نخست، داوود، صاحب تعمیر آن آموزشگاه آمده است و به مسئولین آموزشگاه گفته است که اگر به خاطر وضعیت اقتصادی و پرداخت کرایهی تعمیر آموزشگاه را بسته میکنید، بسته نکنید. «تا آخر امسال، من کرایهی تعمیر نمیگیرم». داوود، با ماشین نوع دینا آهن کهنه جمع میکند.
در همان زمان اطلاعدهی بستهشدن آموزشگاه، یکی از والدین دانشآموزان میآید و میگوید که اگر آموزشگاه را به دلیل وضعیت اقتصادی بسته میکنید، بسته نکنید. «من با جمعی از بزرگان و تجاران اهالی درهی ترکمن صحبت کردهام و مصارف یکساله، از قبیل کرایهی تعمیر، معاش گاردها، معاش مدیر، هزینهی پاککاری و دیگر لوازم آموزشگاه را پرداخت میکنند».
جمعی از دختران دانشآموز همان آموزشگاه نیز آمدهاند و به مسئولین گفتهاند که اگر به دلیل پرداخت کرایهی تعمیر آموزشگاه را بسته میکنید، ما مکان جدیدی میگیریم، علاوه بر پرداخت کرایهی تعمیر، به استادان معاش هم میدهیم.
اینها اما هیچکدام جلوی قفلِ آمادهی آموزشگاه را نمیگیرد و در نتیجه آموزشگاه بسته میشود. اوسط میگوید، برای ما سخت بود که اینقدر تبعیض جنسیتی قایل شویم و صنفها را تختهچوب بگیریم.
با قیودات سختگیرانهی طالبان، بالاخره آموزشگاه گام بسته شد. سالهای قبل تا ۱۸ هزار دانشآموز داشته است و امسال تا یک هزار. همچنین حدود ۱۷ نفر کارمندان این آموزشگاه که شامل ۱۲ استاد، دو گارد، یک مدیر، یک کمپیوترکار و یک صفاکار بوده است نیز بیکار و بیبرنامه شدهاند. اوسط میگوید تا فعلا که یک هفتهای از بستهشدن این آموزشگاه میگذرد، یکی از اساتید این آموزشگاه در کارخانهی مواد شوینده کارگری میکند، یکی رفته است خیاطی کند و او خودش هم پس از نُه سال آموزگاری، اکنون بیکار و نگران است. دیگر اساتید و کارمندان این آموزشگاه همچنان کار مشخصی ندارند.