عکس: ارسالی به اطلاعات روز

زندگی پناه‌جویان افغان در «جهنم» اسلام‌آباد

با تسلط گروه طالبان بر افغانستان، شهروندان کشور از اقشار و گروه‌های مختلف مجبور شده‌اند افغانستان را ترک کنند. بسیاری از آنان هم به‌گونه‌ی جمعی کشور را ترک کرده‌اند؛ از گروه‌های قومی و مذهبی گرفته تا گروه‌های جنسیتی، سنی و قشری و صنفی. همه‌ی آنان دلیل مهاجرت‌ شان را «تهدیدات گروه طالبان» عنوان می‌کنند.

در میان آنان اما، پناه‌جویانی که به اسلام‌آباد، پایتخت پاکستان پناه برده‌اند، در شرایط سخت و دشوار به ‌سر می‌برند. این پناه‌جویان وضعیت‌ شان را در این شهر به «زندگی در جهنم» تشبیه می‌کنند و می‌گویند که هیچ‌گونه دسترسی به امکانات اولیه ندارند و حقوق بشری‌شان نقض شده است. آنان از حدود سه‌ونیم ماه پیش (۱۸ آپریل) به این طرف در «پریس‌کلپ» اسلام‌آباد در اعتراض به بی‌سرنوشتی‌شان دست به تحصن زده‌اند.

اخیرا حدود ۲۵۰ خانواده از پناه‌جویان‌ معترض هزاره و شیعه صف اعتراضی متمایز خود را شکل داده‌اند و معتقداند که خواسته‌ها و مطالبات‌شان با سایر گروه‌های پناه‌جویی متفاوت است. این گروه از پناه‌جویان تأکید می‌کند که به‌دلیل وابستگی‌های قومی و مذهبی در معرض «تهدید هدفمند» طالبان و سایر گروه‌های بنیادگرا قرار دارد. آنان که اغلب‌شان زنان و کودکان اند، می‌گویند با تسلط طالبان همه‌چیز را از دست داده و با فرار از چنگ این گروه به پاکستان، دیگر راه برگشت ندارند.

بقیه پناه‌چویان افغان نیز مدعی اند که تسلط طالبان باعث شده است تا آنان «خانه و زندگی» خود را از دست دهند. این پناه‌جویان از سازمان ملل متحد و کشورهای غربی خواسته‌اند که زمینه‌ی اسکان مجدد و دایمی برای آنان فراهم کنند. تاکنون هیچ کشور به این خواست آنان پاسخ نداده‌ است. نمایندگی سازمان بین‌المللی مهاجرت در پاکستان اما ضمن درخواست پایان‌دادن به تحصن توسط پناه‌جویان افغان وعده داده‌اند که با سفارت کشورهای مهاجرپذیر در خصوص این افغان‌ها گفت‌وگو می‌کند.

تلاش برای پایان‌دادن به ۲۰ سال مهاجرت

علی‌احمد، ۲۴ سال پیش با تسلط نیروهای طالبان بر افغانستان مجبور شد کشور را ترک کند و به ایران برود. در آن هنگام ۱۵ سال سن داشت و نزدیکانش از ترس این‌که توسط طالبان کشته و یا بازداشت شود، او را مجبور کردند تا به همراه سه مرد دیگر قریه قاچاقی به ایران برود. اکنون یکی از همراهانش زنده نیست و دو فرد دیگرش هم پیر شده‌اند و قدشان خمیده است.

در سال ۱۳۷۴ هنگامی که علی‌احمد خانه را ترک کرد، مادرش زنده بود. او لحظه‌ی خداحافظی با مادرش، نمی‌دانست دیگر او را نمی‌بیند. مادر در هنگام خداحافظی، دستانش را بر گردن پسر حلقه زد و او را به «امان خدا» و سه مرد دیگر قریه سپرد. علی‌احمد آخرین تصویر از مادرش را که به یاد می‌آورد، هنگامی بود که از او دور می‌شد: «در پیش خانه به درخت سیب تکیه زده بود. اشک از چشمانش جاری بود و در دست چپ یک گوش لاته (چادر) خود را گرفته بود، کومه‌هایش را پاک می‌کرد. در دست راستش [هم] آفتابه‌ی پر آب بود.» پنج سال بعد در کارخانه‌ای در ایران مصروف کار بود که دوستانش خبر مرگ مادرش را دادند.

علی‌احمد یک سال پس از سقوط طالبان دوباره به افغانستان برگشت. همه‌چیز تغییر کرده بود؛ مرگ زیاد اتفاق افتاده بود و جوانانی تازه هم قد کشیده بودند. برای علی‌احمد ناآشناها بیشتر از آشناها شده بودند. مدتی طول کشید تا او با محیط جدید قریه خو گرفت.

معترضان پناه‌جو در اسلام‌آباد

پس از آن، او بارها مجبور شد به ایران مسافرت کند. علی‌احمد پس از هرچند سالی که از ایران به قریه برمی‌گشت، تغییرات مشابهی می‌دید: «در یک دور مسافرتم، یک هفته پس از تولد دخترم به ایران رفتم. این سفرم چهار سال طول کشید. وقتی که به خانه برگشتم، دخترم را نشناختم. دیگران گفتند که دخترت است. دخترم هم مرا نشناخت؛ اصلا چند هفته نمی‌توانست مرا به‌حیث پدرش قبول کند.» علی‌احمد با تسلط دوباره‌ی طالبان بر افغانستان، بار دیگر بی‌پناه و آواره شده است. او اکنون به پاکستان رفته است و نمی‌داند که «سرنوشت» او را به کجا می‌کشاند؛ اما نمی‎خواهد فرزندانش تلخی‌های زندگی او را تجربه کنند. تاکنون درخواست‌های پناهندگی او از سوی هیچ کشوری پذیرفته نشده است. به همین خاطر علی‌احمد با سایر پناه‌جویان دست به اعتراض زده تا به این خواسته‌ی‌شان رسیدگی شود.

فرار از مرگ

باقر احمدی، دیگر معترضی است که پس از تسلط طالبان بر افغانستان، به همراه خانواده‌اش کشور را ترک و به پاکستان رفته است. او در دوم اسد سال ۱۳۹۵ خورشیدی در گردهمایی اعتراضی جنبش روشنایی زخمی شد. این پناه‌جو که اکنون مسئولیت مدیریت تحصن پناه‌جویان هزاره را به عهده دارد، می‌گوید که در این انفجار، تمامی بدنش سوخته بود و به‌گونه‌ی معجزه‌آسا زنده مانده است. به همراه باقر احمدی، بیش از ۴۰۰ نفر زخمی و حدود ۱۰۰ نفر دیگر کشته شدند.

طالبان گرچند دست‌داشتن در انفجار بر معترضان جنبش روشنایی را رد کردند، اما باقر احمدی می‌گوید که با تسلط این گروه بر افغانستان، بیشتر از هر زمانی دیگر در معرض تهدید قرار گرفته است: «طالبان در سال‌های گذشته، ما را در خانه، مسیر راه، محل کار، مکتب، شفاخانه، مساجد و… هدف قرار دادند. اکنون [که طالبان به قدرت رسیده‌اند] به راحتی می‌توانند عقده‌گشایی کنند.» او می‌گوید که «عفو عمومی طالبان» دروغی بیش نیست و این گروه تاکنون ده‌ها فرد را به قتل رسانده و یا هم بازداشت و شکنجه کرده‌اند.

اعتراض پناه‌جویان افغان در اسلام‌آباد وارد سومین ماه شده است.

او تأکید می‌کند که به‌دلیل وابستگی‌های قومی و مذهبی در معرض تهدید هدفمند طالبان قرار دارد و به همین خاطر مجبور به ترک افغانستان شده است.

فهیمه قدیری، که در شفاخانه‌های مختلف افغانستان از جمله شفاخانه‌ خصوصی «کیور» کار کرده نیز به همراه خانواده‌اش مجبور به ترک افغانستان شده و به اسلام‌آباد رفته است. همزمان با تسلط طالبان بر افغانستان، او کارش را به‌حیث یک زن از دست داد. از جانبی هم، طالبان یک برادرش را که عضو ارتش پیشین افغانستان بود، هفت سال پیش کشتند. برادر دیگرش هم سال‌ها با این گروه به‌عنوان دشمن جنگید. اکنون از نظر فهیمه، دشمنانش به قدرت رسیده‌اند: «[طالبان] با ما هم به‌عنوان زن دشمنی دارند و هم به‌عنوان وابستگی‌ام به اعضای ارتش [پیشین]. بنا ما کار نمی‌توانیم و در امنیت هم نیستیم. اگر در افغانستان تا به‌حال می‌ماندیم، طالبان حتما مثل سایر اعضای خانواده‌ی رفیقان برادرم، دنبال ما را می‌گرفتند.»

او خروج از افغانستان تحت کنترل طالبان را به «فرار از مرگ» توصیف می‌کند و می‌گوید که به‌دلیل ترس از این گروه، خانواده‌ی او به پاکستان و خانواده‌ی برادران ارتشی‌اش به ایران رفته‌اند. او همچنین مدعی شد که طالبان بارها به خانه‌ی او و برادرانش در کابل رفته و سراغ‌شان را گرفته‌اند.

آتیکه حسینی، دیگر پناه‌جویی است که قبل از تسلط طالبان در نهادهای مختلف از جمله دانشگاه طبی کابل و شفاخانه‌ دولتی «علی‌آباد» کار کرده و با تسلط این گروه، بی‌کار شده است. او می‌گوید که ۱۸ سال را سختی کشید تا در جامعه‌ سنتی افغانستان از دانشگاه فارغ شود. پس از آن هم او در نهادهای مختلف فعالیت داشت و یک کلینیک شخصی هم اخیرا ایجاد کرد. اما هنگامی که طالبان قدرت را بدست گرفتند، زمینه‌ی کار بر او و سایر زنان تنگ شد و سرانجام آنان بی‌کار شدند.

آتیکه پس از آن مجبور شد افغانستان را ترک کند و به اسلام‌آباد برود. او می‌گوید که محدودیت طالبان تمامی زحمات و دستاوردهای زنان را از بین برده است: «ما کار داشتیم، زندگی و خانه داشتیم؛ اما طالبان همه را از ما گرفتند.» اکنون او و صدها پناه‌جوی دیگر در پریس‌کلب اسلام‌آباد با سختی‌های فراوان دست‌وپنجه نرم می‌کنند. آنان از کشورهای غربی و سازمان‌های حقوق‌بشری خواسته تا زمینه‌ی صدور ویزای بشردوستانه را برای آنان فراهم کنند، اما هیچ کدام آن‌ها هنوز به درخواست آنان پاسخ مثبت نداده‌اند.

زندگی در «جهنم» اسلام‌آباد

بیشتر پناه‌جویان افغان مقیم در اسلام‌آباد می‌گویند که در وضعیت بد به‌سر می‌برند. آنان در پارک پرس‌کلپ -جایی که دولت پاکستان به پناه‌جویان اختصاص داده است- در زیر چادر زندگی می‌کنند و به امکانات اولیه هم دسترسی ندارند. تاکنون به ادعای آنان، هیچ نهاد و سازمان بین‌المللی هم آنان را کمک نکرده‌اند.

مسئول هماهنگی تحصن پناه‌جویان هزاره می‌گوید که افزون بر نداشتن سرپناه، عدم دسترسی پناه‌جویان به آب‌وغذای صحی و ادویه از مشکلات جدی آنان اند. به همین خاطر، در میان پناه‌جویان بیماری‌های مختلف شیوع یافته است. پناه‌جویان برای این‌که به وضعیت‌شان رسیدگی شود، هر دری را زده، اما هنوز هیچ سازمان و کشوری آنان را تحت حمایت خود قرار نداده‌اند.

پناه‌جویان برای مهار مشکلات‌ شان از جمله تداوی بیماران و وقایه از ابتلا به بیماری، خودشان آستین بالا زده‌اند. فهیمه قدیری و آتیکه حسینی که کارشان در افغانستان را به‌دلیل محدودیت طالبان از دست دادند، در اسلام‌آباد به‌گونه‌ی رضاکارانه پناه‌جویان بیمار را تداوی می‌کنند؛ پناه‌جویانی که به قول آنان، «دستان‌شان از آسمان و پاهای‌شان از زمین کوتاه اند».

براساس گفته‌های آتیکه حسینی، افسردگی، اسهال، گرمازدگی، مسمومیت غذایی و کرونا شایع‌ترین بیماری‌ها در میان پناه‌جویان افغان در پریس‌کلپ اسلام‌آباد است. او می‌گوید که با دوستانش، پناه‌جویان بیمار را بدون دسترسی به هیچ گونه امکانات تدوای می‌کنند: «دارو نداریم. پول نداریم. خیلی وقت‌ها پیش آمده است که یک خریطه سیروم برای بیمار خریده نمی‌شود.»

دولت پاکستان هم از پذیرش پناه‌جویان بیمار در شفاخانه‌های دولتی این کشور و ارائه‌ی خدمات صحی به آنان خودداری می‌کنند. فهیمه قدیری می‌گوید که در بسیاری از مواقع، داکتران و افراد خییر در اسلام‌آباد دوای مورد نیاز پناه‌جویان افغان در پریس‌کلپ را خریداری کرده‌اند.

همچنین مسئول هماهنگی تحصن پناه‌جویان هزاره می‌گوید در روزهای اخیر، نوعی از پشه در محل اقامت پناه‌جویان پیدا شده که تاکنون بیش از ۸۰ نفر را گزیده است. وضعیت صحی سه نفر آنان وخیم گزارش شده و براساس توصیه‌ی داکتران باید جراحی شوند. براساس گفته‌های پناه‌جویان، محل نیش پشه می‌پندد و سپس زخم می‌شود و عفونت می‌کند.

پای یکی از پناه‌جویان که توسط پشه گزیده شده است.

تصاویری که از این افراد در اختیار روزنامه اطلاعات روز قرار داده شده، تکان‌دهنده است. در این تصاویر دیده می‌شود قسمت‌هایی از بدن که توسط پشه گزیده شده، عفونت کرده است.

استفاده‌ی سوء از پناه‌جویان توسط قاچاقچیان انسان

تسلط گروه طالبان بر افغانستان، موجی جدید از آوارگی را در پی داشت. بسیاری از شهروندان کشور به پاکستان و ایران رفتند تا از طریق این کشورها بتوانند ویزای کشورهای غربی را دریافت و به آن‌جا پناهنده شوند. در شهر اسلام‌آباد بسیاری از این پناه‌جویان در معرض سوءاستفاده توسط قاچاقچیان انسان قرار دارند.

مسئول هماهنگی تحصن پناه‌جویان هزاره می‌گوید که قاچاقچیان انسان همه‌روزه سه تا چهار بار در میان آنان می‌آیند و به دختران جوان پناه‌جو پیشنهاد ازدواج می‌دهند. براساس گفته‌های او، قاچاقچیان انسان با توجه به مجبوریت پناه‌جویان، از شیوه‌های مختلف کار می‌گیرند تا دختران را ترغیب به ازدواج کنند.

محمدباقر احمدی می‌افزاید که قاچاقچیان انسان بیشتر از شهروندان پاکستان اند و در میان‌شان زنان نیز حضور دارند: «[قاچاقچیان انسان] در یک روز سه بار آمدند. معمولا دو مرد و یک زن می‌آیند و به دختران پیشنهاد ازدواج، پول و خانه را می‌دهند.» قاچاقچیان انسان در پاکستان در سال‌های گذشته افراد ربوده‌شده را به جنگ‌جویان گروه‌های تروریستی از جمله داعش می‌فروختند و یا هم از آنان در قاچاق مواد مخدر و سلاح استفاده می‌کردند.

به گفته‌ی مسئولان تحصن پناه‌جویان، این موضوع با نمایندگی سازمان بین‌المللی مهاجرت در پاکستان هم مطرح شده است؛ اما این سازمان به پناه‌جویان گفته است که در این خصوص سازمان ملل هیچ کاری انجام داده نمی‌تواند.