زبان دیپلماتیک با واقعیت سیاست فرق دارد. واقعیت سیاست نیز از خلوت در حلقهی خودیها تا جلوت در حلقهی خودیها خیلی متفاوت میشود. یک نمونهی تمرینی از سیاست امریکا در مورد افغانستان تولید کنیم:
یک سیاست در خلوت خودیها این است: ما باید افغانستان را خاکستر کنیم.
همان سیاست در جلوت، البته در جمع خودیها، چنین میشود: ما چارهیی جز این نداریم که بر افغانستان فشار شدید وارد کنیم.
همان سیاست در پشت میز کنفرانس خبری و محاورهی دیپلماتیک این میشود: ما مردم افغانستان را تنها نخواهیم گذاشت و از هر امکان برای دفاع از حقوق مسلم شهروندیشان استفاده خواهیم کرد.
آنچه در این میان مهم است همان سیاست در خلوت خودیهاست. چرا که همان سیاست واقعیترین رویهی ماجرا در این جهان است.
از این زاویه که به قضایا نگاه کنیم، یعنی وقتی فیلترهای دیپلماتیک را از روی قضایا برداریم، تنها قدرتی که یک حکومت دارد همان اعتمادی است که مردم به آن حکومت دارند. بهعنوان نمونه، قتل ایمن الظواهری را در این چارچوب ببینید:
این گمان غلطی است که اگر طالبان به القاعده پناه ندهند، امریکا و غرب روی طالبان حساب متفاوتی باز خواهند کرد. این نیز گمان غلطی است که اگر افغانستان به یک کشور دموکراتیک تبدیل شود، امریکا و غرب حتما خوشحال خواهند شد. واقعیت این است که افغانستان بهعنوان یک نقشه و بهعنوان یک ظرفیت در بازیهای بینالمللی گاه اهمیت پیدا میکند و گاه از اهمیتش کاسته میشود. تنها از همین زاویه هم هست که امریکا و غرب و دیگر کشورهای جهان به آن توجه دارند. اینکه مردم افغانستان تحت چه رژیمی زندگی میکنند یا از چه میزان حقوق انسانی برخوردارند و تا کجا بهسوی توسعه میروند، برای امریکا و غرب هیچ اهمیتی ندارد. به بیانی دیگر، مناسبات بینالمللی مناسبات زور و فشار است. اگر فیلترهای دیپلماتیک را برداریم، در زیر پرده همانقدر که کشتن ایمن الظواهری برای امریکا منطقی است، جا دادن آن تروریست در کابل برای طالبان نیز منطق دارد. کیست که نداند که پیمانها و موافقتنامههای بینالمللی دو پول ارزش ندارند. موافقتنامهی طالبان و امریکا در دوحه نیز شامل همین حکم است. اینکه کشورهای جهان به موافقتنامهها پابند میمانند بهخاطر این نیست که این پابندی اخلاقیتر و انسانیتر است. پابندی به این موافقتنامهها فقط بر«ملاحظات» دو طرف یا حداقل بر ملاحظات و ناگزیریهای یک طرف استوار است. این معنایش این است که اگر در این جریان (در هنگام اعتبار یک موافقتنامه) هر دو طرف بتوانند بدون دادن هزینههای کلان این موافقتنامه را نقض کنند حتما نقض میکنند. چرا؟ برای اینکه میدانند زیر پرده، ورای فیلترهای دیپلماتیک، انسان گرگ انسان و دولتها گرگ دولتهایند. اینکه طالبان در دوحه با امریکا به توافق رسیده باشند که رهبران القاعده را در افغانستان جا ندهند، به هیچ رو به این معنا نیست که واقعا هم جا ندهند. این توافق به هیچ وجه معنایش این هم نیست که امریکا مفاد آن توافقنامه را هرگز نقض نکند. هر دو طرف میدانند که ماجرا چیست. هر دو طرف میفهمند که هرکس به فکر کلاه خود باید باشد.
آری، مناسبات بینالمللی در همین حد غیراخلاقی، غیرانسانی، منافقانه و پردروغ و دغل است. بر سر موافقتنامه یا عهد استراتژیک میان امریکا و جمهوری اسلامی افغانستان چه آمد؟ امریکا دقیقا در همان وقتی که با حکومت افغانستان عهد میبست، پشت پرده با همان حکومت عهد میشکست. این چیز عجیبی نیست. اصلا قاعده همین است.
همراهی طالبان، بهعنوان یک گروه متکی بر تروریسم، با القاعده هیچ تعجبی ندارد. این را هم امریکا میداند و هم خود طالبان بر ضرورتش آگاهند. امریکا میتواند این تکیهگاه طالبان را (البته تنها در موقعی که لازم ببیند) آسیب بزند. کشتن الظواهری چنان نمونهیی بود.
حال، پرسش این است که چرا طالبان بهجای تکیه بر یک سازمان تروریستی بر چیز دیگری تکیه نمیدهد که زور هیچ کشور جهان به آن نرسد؟ آن تکیهگاه مردم افغانستان است. در چارچوب عرف موجود بینالمللی، هیچ کشوری حتا مجموعهیی از چند کشور نمیتواند مردم افغانستان را از موقعیتِ تکیهگاه برای یک حکومت افغانی حذف کند. طالبان تا کی میتوانند در زیر نظارت ماشینهای پیگردِ امریکا و غرب و دیگر کشورهای قدرتمند میهمانهای تروریست خود را از این غار به آن غار و از این شهر به آن شهر ببرند؟ طالبان تا کجا میتوانند دروغ بگویند و آسیب نبینند؟ امریکا میتواند نقض عهد کند و دروغ بگوید و آسیب نبیند. چرا؟ برای اینکه مردم امریکا به حکومت خود اعتماد دارند و به حکومت خود اجازه دادهاند که در سطح بینالمللی به تشخیص خود عمل کند. طالبان نمیتوانند. چرا؟ برای اینکه اگر همین امروز یک کشور قدرتمند خارجی تصمیم بگیرد که حکومت طالبان را ساقط کند، مردم افغانستان از طالبان حمایت نخواهند کرد. طالبان آن تکیهگاهی را که مایهی اصلی قدرت حکومتها در جهان است (اعتماد مردم)، ندارند. برای همین، وقتی پردهها برافتند و فیلترها برداشته شوند، طالب عریان و بیقدرت میشود. امریکا با کشتن الظواهری در کابل به طالبان گفت: حالا چه میگویید؟ پاسخ طالبان هیچ چیز جز این نمیتواند باشد: شما میتوانید هر کاری بکنید؛ ما فقط دست و پا میزنیم. شما که عهدتان را بشکنید، مردم کف میزنند. ما که عهدمان را بشکنیم، فحش میخوریم و شرمساری میکشیم. یکی از بزرگان مورد احترام طالبان گفته بود: ملک با کفر دوام میآورد با ظلم نه. حالا دوامداران موشک دارند و بیدوامها با ترس به بالکن خانهی خود میروند.