به یک سناریوی معجزآسا فکر کنید. صبح از خواب بیدار شدهاید و میبینید که در کل مملکت حتا یک طالب هم نیست. امارت از بین رفته و رهبران طالبان ناپدید شدهاند. هیچ نشانی از نظام طالبانی بر جا نمانده است.
ولی مردم هستند. جمعیت کشور (بدون طالبان) کمابیش همان جمعیت قبلی است. سرکها و خانهها سر جای خود هستند. تمام عناصر زندگی همانگونهاند که تا دیروز بودند. فقط پرچم سفید طالبان دیده نمیشود. در جادهها و کوچهها پولیس و سربازشان را نمیبینید. در ساختمانهای دولتییی که تا دیروز محل کار و ادارهی طالبان بودند، امروز هیچکسی نیست.
حالا تصور کنید که یکباره به تمام شهروندان افغانستان اطلاع موثق برسد که طالبان برای همیشه کشور را ترک کردهاند و تصمیم ندارند دیگر به افغانستان برگردند. به نظر شما، وقتی چنان خبری پخش شود، در مرحلهی بعدی چه چیزی در ملک ما رخ خواهد داد؟
سناریوی یک: مردم افغانستان به خیابانها خواهند ریخت و به رقص و پایکوبی خواهند پرداخت.
سناریوی دو: مردم در مساجد و مکاتب و مکانهای عمومی جمع خواهند شد و دربارهی ساختن یک حکومت جاگزین با همدیگر مشوره خواهند کرد.
سناریوی سه: رهبران احزاب و گروههای سیاسی در پایتخت و شهرهای دیگر جلسه خواهند گرفت و برای ساختن یک حکومت موقت بحث خواهند کرد.
سناریوی چهار: مردم به چپاول اموال عمومی دست خواهند برد و دکانها و بانکها و خانهها را غارت خواهند کرد.
سناریوی پنج: دولتهای خارجی به افغانستان نیرو خواهند فرستاد و در خلاء قدرت حکومتی نظم و آرامش را در کشور برقرار خواهند کرد.
سناریوی شش: گروههای مسلح از تمام ولایتها سر برخواهند آورد و در مناطق تحت کنترول خود حکومت نظامی راه خواهند انداخت.
سناریوی هفت: مقامات حکومت پیشین افغانستان با شتاب به افغانستان برخواهند گشت و سعی خواهند کرد حکومت ازهمپاشیدهی قبلی را احیاء کنند.
سناریوی هشت: علمای دینی و متنفذان و ریشسفیدان ملک جرگهها تشکیل خواهند داد و جهد خواهند کرد که از آشوب و بینظمی جلوگیری کنند.
سناریوی نُه: ارکان «جبهه مقاومت» و نیروهای همسو با آنان به پایتخت خواهند آمد و یک حکومت قابل قبول برای تمام شهروندان افغانستان خواهند ساخت.
سناریوی ده: رهبران جهادی باسابقه با مجاهدین خود وارد کابل خواهند شد و یک نظام اسلامی وسیعبنیاد را بنا خواهند نهاد.
این ده سناریو را خواندید؟ اگر نمیخواندید هم فرقی نمیکرد. چرا؟ برای اینکه هیچ یک از این سناریوها از این کشور و مردمانش چیز دیگری نخواهد ساخت. در این ملک، حد معینی از ظرفیت عمل سیاسی، مقدار آزمودهشدهیی از توانایی حل منازعه و اندازهی مشخصی از قدرت فکری برای آوردن صلح و ثبات و توسعه وجود دارد. هر سناریویی در چارچوب همین ظرفیت عمل سیاسی، توانایی حل منازعه و قدرت فکری برای آوردن صلح و ثبات و توسعه عمل خواهد کرد. به بیانی دیگر، این خیال محض است که فکر کنیم اگر طالبان بروند ما اشتباهات گذشتهی خود را تکرار نخواهیم کرد یا ظرفیت و توانایی بیشتری از خود نشان خواهیم داد. ما، از سیاستگر تا روشنفکر تا نظامی تا ملکی، اشتباهاتی کردیم و در نتیجهی آن اشتباهات کار این ملک به اینجا رسید. ما پس از سقوط جمهوریت آدمهای دیگری نشدهایم و افغانستان به سرزمین متفاوتی تبدیل نشده است.
اگر طالبان همین فردا بروند، به همان شکلی که در ابتدای این نوشته آوردم، دو سناریو بیشتر محتملاند:
یک، قدرتهای خارجی سعی کنند با استفاده از رهبران سیاسییی که پایگاه اجتماعی و قومی دارند اما فعلا در کشورهای دیگر آوارهاند، یک حکومت جانشین بسازند. در این سناریو همان چیزی تکرار خواهد شد که دودهه پیش حامد کرزی را بر مسند قدرت نشاند.
دو، خارجیها اقدامی نکنند و نیروهای نظامی و سیاسی موجود در داخل افغانستان برای کسب قدرت و جایگاه با هم به رقابت بپردازند. در این سناریو همان چیزی تکرار خواهد شد که پس از سقوط حکومت داکتر نجیبالله در سال ۱۳۷۱ رخ داد.
در سناریوی اول «حکومت دزدان» بر سر کار خواهد آمد و گردانندگان آن حکومت پس از مدتی فساد مالی و اداری گسترده نظام را دوباره از درون فروخواهند پاشاند. در سناریوی دوم، مملکت بهسوی هرجومرج مهارناپذیر حرکت خواهد کرد و ظلم و تعدی و بیقانونی در هزار صورت بر کشور فرمان خواهد راند.
حالا حتما این پرسش پیش خواهد آمد که «پس آیا با همین نظام جائر بسازیم و بسوزیم؟» پاسخ دادن به این پرسش آسان نیست. اما اندیشیدن به وضعیت مملکت از این زاویه به ما کمک میکند که ببینیم مشکل ما از چه جنس است و در چه چرخهی نگونساری گرفتاریم.