سالها پیش با استاد مظفری که مردی بزرگواری است، کنار دریاچهای قدم میزدم. هر دو قصه میکردیم. قصهی ما بالاخره به زمینهی صنعتی شدن افغانستان رسید. او میگفت من تقریبا در اکثر ولایات افغانستان سفر و کار کردهام. با مردمانش گپ زدهام و گپ شنیدهام. به باور من قصهی صنعت در افغانستان برای فعلا و شاید تا چندین سال دیگر، قصهی مفت و بیارزشی باشد. به این دلیل که بستر صنعتی شدن افغانستان فراهم نیست. مردم عزیز افغانستان ته ذهنش کمترین اهمیت را به صنعت میدهند.
همینطور که قصه میکردیم و قدم میزدیم، باد تندی وزیدن گرفت و کمی دورتر از ما درخت تنومندی از کمر شکست و به زمین افتاد. وقتی کنار درخت شکسته رسیدیم، متوجه شدیم که آن درخت را از درون کرم خورده است. استاد به کرمهای درون تنهی درخت اشاره کرد و گفت که سکتور صنعت در افغانستان سالها است که از درون و برون گرفتار کرم شده است. هر کار و حرفه یا حتا اگر جامعه از درون مثل این درخت گرفتار کرم شود، دیر یا زود سرنگون میشود. ریشههای این درخت اگر سالم باشد، بالاخره جوانه میزند و سالها زمان میبرد تا به تنومندی درخت فعلی برسد.
حالا از شما خیلی متشکرم که این مقدمه را خواندید. بحث اصلی ما صنعت است. یکی از صنایعی که چند سال است در افغانستان فعال شده و خیلی رو به رشد است، صنعت پرورش کرم است. متشبثین این صنعت که کمر بسته تا زندگی را از مردم و مردم را از جامعه بگیرند، تقریبا در تمامی قریه و قُل و دیار روی تربیه و تولید این کرمها سرمایهگذاری کردهاند. ماجرای خونین سیوک در ولایت دایکندی به ما نشان میدهد که افغانستان در صنعت پرورش کرم موفق است.