از نظر طالبان خوشبختی چیزی نیست که یک فرد خودش آن را تعریف کند، بلکه خوشبختی چیزی است که طالبان آن را تعریف میکند. از نظر طالبان، انسان اول به مرد و زن تقسیم میشود و سپس خوشبختی مردان و زنان فرق دارد.
امارت اسلامی بدین باور است که مرد خوشبخت، مردی است که در قدم اول مسلمان و سنیمذهب باشد. این مسلمان باید ریش داشته باشد و ریشش را اصلاح نکند. مسلمانی که ریشش را اصلاح میکند، از نظر طالبان باعث رنجش خاطر پیامبر میشود و مسلمانی که ریشش را میتراشد، انسان صحیح نیست و طالبان حق دارند هرجا که چنین آدمی را گیر آوردند، با سیلی به صورتش، با لگد به لگنش و با چماق به پشت و ران و سر و بازویش بزنند و خواهر و مادرش را نیز قربانی ترویج سنن اسلامی کنند.
بعدش، یک مرد باید صد فیصد علاقمند جهاد باشد. این علاقمندی اگر در سرحد انتحار باشد، بالکل خوب مجاهد است. به کل جهان، بهخصوص کشورهایی که دموکراسی دارند، بدبین باشد و تنها آرزویش نابودی کامل این کشورها باشد. زیاد اهل حمام نباشد، مخالف ورزش باشد، گوشتخوار باشد و هیچ وقت نان را با قاشق یا چنگال نخورد. چون اگر با چنگال بخورد، خلقت خداوند را مسخره میکند. چرا که از نظر طالبان دست و انگشتان دست فقط برای ماشهکردن و کشتار بقیه اقوام و مخالفین نیست، برای نان خوردن هم است.
بهجای مطالعه، عاشق تسبیح و صلوات باشد. خلاصه، تمام صفات مؤمنین چهارده صد سال پیش را داشته باشد. سرمه حتما استفاده کند. در ضمن اول به خدا، دوم به امارت اسلامی، سوم به خودش و چهارم به شتر یا خر اهمیت قایل باشد. مورد پنجمی در کار نیست.
همچنان از نظر طالبان، زنان نیز انسان هستند. منتها زن خوشبخت، زنی است که شوهرش یا پدرش هرچه گفت، قبول کند. چونوچرا نکند که خدای نکرده کار خراب میشود. اگر پدر موافق بود، دخترش باید به عقد مرد مورد نظر پدرش در بیاید. ولو اگر آن مرد هفتادساله باشد و قبلا هشت بار ازدواج کرده باشد. حجابش کامل و سیاه باشد. رنگهای دیگر ممکن باعث تحریک موجودات نر شود. به لتوکوب از سوی مردان خانواده به دیدهی ثواب بنگرد و توانایی زاییدن یک بچه در سال را داشته باشد. از درس و مکتب حتما باید بیزار باشد. هر وقت که نماز میخواند، فکرش باید طرف امارت اسلامی باشد. بر پدر دموکراسی لعنت بفرستد و شوق موسیقی و رقص و ورزش و تفریح و باقی انحرافات اجتماعی را نداشته باشد.
خلاصه از نظر طالبان، فقط خود و اعضای خانوادههایشان بهشمول آنعده از کشورها و نهادهایی که پول روان میکنند، خوشبخت اند و مابقی بدبختِ بدبخت. ما در عصر این حجم عظیمی از خوشبختی زندگی میکنیم.