بررسی رویکرد طالبان نسبت به زنان

سید محمد موسوی، دانشجوی ماستری رشته روابط بین‌الملل

چکیده

پژوهش حاضر سعی بر آن داشته است که تفکر و نوع نگاهِ طالبان را در باب جایگاه و نقش زنان در حیطه‌ی اجتماعی مورد واکاوی و جست‌وجو قرار دهد. این تحقیق در بر دارنده‌ی چهار موضوع است: یک، تبارشناسی طالبان؛ وضعیت زنان در حکومت قبلی این گروه و روایت‌های زنان از این دوره. دو، وضعیت زنان در حکومت فعلی این گروه. سه، بررسی جنبش‌های زنان و تفاوت آن با جنبش‌های گذشته‌ی زنان. چهار، نتیجه‌گیری. روش این تحقیق از نوع کیفی و با شیوه‌ی کتابخانه‌ای و اسنادی مورد بررسی قرار گرفته است.

مقدمه

طالبان یک گروه سیاسی است که با ادعای تحقق و اعمال شریعت اسلامی به پا خاسته‌اند. این گروه تمام مسائل را از دریچه و عینک شریعت می‌نگرد و اراده‌ی‌شان نیز اسلامی کردن تمام مسائل است. البته آنچه که این‌ها از شریعت و دین تفسیر و تبیین می‌کنند یک چارچوب سخت، خشک و محدود‌کننده است که بر پایه‌ی عقل و عرف استوار نیست. رویکرد و رفتار طالبان از بالا به پایین است، یعنی خود شان را در صدر همه چیز و همه کس می‌دانند و به دیگران حکم و فرمان می‌دهند؛ برخلاف حکومت‌های دموکراتیک که برمبنای آرا و رضایت مردم استوار است. آنچه که این گروه را در عرصه‌ی بین‌الملل برجسته و پر رنگ می‌سازد رفتار و نوع نگاه غیرمتعارف این‌ها به موضوعات و پدیده‌های روز است. رویکرد این‌ها نسبت به حکومت، آزادی بیان، آموزش و پرورش، رسانه، حقوق اقلیت‌ها، حقوق زنان و… بسی متفاوت به فهم امروزی و نگاه حکومت‌های دموکراتیک است.

حکومت قبلی این گروه که از (۲۰۰۱-۱۹۹۶) را در برگرفت، یک دوران تاریک و سراسر استبداد دینی و حذف رقبا از عرصه سیاسی و اجتماعی بود. بدین لحاظ است که تا کسی اسم طالبان را می‌شنود در ذهنش جنایت‌ها و بی‌عدالتی‌های این گروه خلجان می‌کند. با استقرار حکومت قبلی طالبان فعالیت و آزادی زنان از عرصه‌ی اجتماعی برچیده شد، نهادهای آموزشی زنان، تدریس، فعالیت‌های فرهنگی و… که زنان در آن‌ها مصروف بودند، تعطیل شدند. زنان بدون محرم حق خارج شدن از خانه را نداشتند. حجاب اجباری آن هم با محدودیت‌های سخت اعمال می‌شد و با خاطی‌ها برخورد جدی و قاطع صورت می‌گرفت. «در دوره‌ی طالبان، این گروه تفسیری بسیار افراطی از اسلام داشت که زنان از کلیه حقوق سیاسی و اجتماعی محروم شدند و درهای مکاتب به‌روی دختران بسته و آموزگاران زن از کارشان برکنار شدند. در این دوره، زنان از طبیعی‌ترین و ابتدایی‌ترین حقوق انسانی خویش محروم شدند. حکومت طالبان را باید بدون مبالغه قبرستان زنان افغانستان نامید.» (خبرگزاری صبح کابل، ۲۰۲۰)

پژوهش حاضر بر آن است که تفکر طالبانی را در باب جایگاه زنان در جامعه‌ی افغانستان به بررسی گیرد. این پژوهش در چهار بخش تدوین و نگاشته شده است. در بخش نخست این گروه مورد تبارشناسی و قوم‌شناختی قرار گرفته و رابطه‌ی‌شان با مدرسه دیوبندیه و حقانیه مورد بررسی قرار گرفته است. بخش دوم، به بررسی وضعیت زنان در حکومت قبلی طالبان اختصاص یافته است که زنان در حکومت قبلی طالبان با چه نوع محرومیت‌ها و محدودیت‌ها مواجه بودند. در بخش سوم، وضعیت زنان پس از سقوط جمهوریت مورد بحث قرار گرفته است و به این پرسش کلیدی نیز پاسخ داده شده است که آیا نگرش طالبان نسبت به زنان تغییر کرده است یا خیر؟ و در بخش آخر، به نتیجه‌گیری این موضوع پرداخته شده است. با این حال، پرسش اصلی و محوری این تحقیق این است که چرا طالبان با زنان ستیز و نا ملایمتی دارند؟ و این نوع تفکر از کجا آب می‌خورد؟

تبارشناسی طالبان

بررسی و شناخت دقیق جریان طالبان به دو مقوله پیوند وثیق و عمیق دارد: نخست، بحث قوم پشتون و طالبان. دوم، مکتب «دیوبندیه و حقانیه» و رابطه‌ی آن با طالبان.

قوم‌شناسی طالبان

بدون تردید اکثریت و بلکه همه‌ی طالبان از قوم پشتون اند و این قوم همیشه خاستگاه و بستر طالبان بوده است. البته این را نباید از نظر دور داشت که همه‌ی پشتون‌ها طالب نیستند. حضور دیگر اقوام در گروه طالبان یک اقلیت خیلی کوچک است. «جریان طالبان از دو شاخه‌ عمده‌ی پشتون‌ها یعنی “غلجی” و “درانی” تشکیل شده است. عنصر قومی در مناطق پشتون‌نشین مهم است. ملا محمدعمر، رهبر متوفای طالبان از تبار غلجی بود. یعنی تا زمانی که ملاعمر زنده بود، قدرت “درون‌گروهی” طالبان در اختیار غلجی‌ها بود اما پس از مرگ او، قدرت به تبار درانی منتقل شد زیرا ملا اخترمحمد منصور از درانی‌ها بود. پس از کشته‌شدن منصور، بار دیگر قدرت به شاخه درانی بازگشت اما این بار به شاخه دیگر این تبار یعنی “نورزی”‌ها منتقل گردید چون ملاهبت‌الله، رهبر فعلی طالبان نورزی است.» (مؤسسه مطالعات راهبردی شرق، ۲۰۱۷)

پرسشی که در این‌جا مطرح می‌شود این است که چرا طالبان از درون این قوم برخاسته‌اند؟ به نظر نگارنده، این مسأله به ویژگی فرهنگی و هویتی این قوم برمی‌گردد. «فرهنگ و ویژگی‌های قومی-قبیله‌ای جامعه‌ی پشتون، در ظهور و شکل‌گیری گروه افراطی طالبان نقش مؤثری ایفا کرده است. ویژگی‌های فرهنگ قومی-قبیله‌ای، هم در شکل‌گیری ذهنیت و نظام فکری خاص طالبان که به «طالبانیسم» شهرت یافته، تأثیرگذار بوده است و هم انگیزه‌های نیرومندی را برای ظهور و صورت‌بندی طالبان فراهم ساخته است.

ویژگی‌هایی چون: خشونت، عدم مدارا، عصبیت و مقاومت در برابر تغییر و تحول که جنبش طالبان آن‌ها را در عمل به نمایش گذاشت، قبل از هر چیز برایند الگوهای فرهنگی زیست جهان قبیله‌ای هستند. از طرف دیگر، فرهنگ قومی-قبیله‌ای، به‌ویژه «ننگ پختانه» را می‌توان در زنجیره‌ی علل پیدایش طالبان نیز مورد مطالعه قرار داد. اصل ننگ و ناموس در فرهنگ پشتون، از خانواده تا کل جامعه‌ی پشتون را پوشش می‌دهد. تعرض به ناموس در جامعه قبیله‌ای، خشن‌ترین واکنش‌ها را در پی دارد که ممکن است حتا سده‌ها ادامه یابـد.» (میرعلی و دیگران، ۲۰۱۸: ۱۹)

مدرسه دیوبندیه و حقانیه و تأثیر آن بر تفکر طالبان

دیوبندیه مدرسه‌ای است که در شمال هند تأسیس و بعدها در پاکستان گسترش یافت. این مدرسه در سال (۱۸۶۷م/۱۲۳۶ش) ایجاد گردید. هدف پایه‌گذاری این مدرسه مبارزه با فرهنگ غربی و ترویج و نشر عقاید حنفی است. شاه ولی‌الله دهلوی، شیخ محمدقاسم نانوتوی و شیخ رشیداحمد گنگوهی از جمله مؤسسان و حامیان معنوی این مجموعه به‌شمار می‌رود. «شاه ولی‌الله موضع خصمانه نسبت به دیگر مذاهب داشت، و کتاب «ازاله الخفا» را بر علیه مذهب شیعه نوشت. با توجه به شباهت افکار وی با محمد بن عبدالوهاب، برخی معتقدند که این دو دوره طلبگی را در یک زمان در حجاز گذرانده‌اند.» (کریمی و دیگران، ۱۳۹۵: ۱۵)

«نانوتوی فلسفه را از تعالیم یونانیان و آموزش آن را غیرلازم می‌دانست، اما معتقد بود که دانشجویان باید فلسفه‌ی جدید غرب را بیاموزد. گنگوهی که پس از نانوتوی مدیر مدرسه‌ی مذکور شد، کلا با آموزش علوم عقلی در مدرسه مخالفت داشت و فراگیری این دانش‌ها از نظر وی اتلاف وقت بود.» (هوشنگی، ۱۳۹۳:۴)

دیوبندیه در بدایت تأسیس شکل یک مجموعه‌ی آموزشی بود که در آن فقه حنفی و کلام ماتریدی مورد بحث قرار می‌گرفت، اما امروز یک گفتمان و جریان مسلط به‌شمار می‌رود که در سراسر دنیای اسلام حنفی پیرو و دنبال‌کننده دارد. آنچه که امروزه در ذهن مخاطبان و سرسپردگان نسبت به این مجموعه شکل گرفته یک مکانِ مقدسی است که باید بی‌چون و چرا مورد تبعیت و پیروی قرار گیرد.

دارالعلوم «حقانیه» مدرسه‌ای مذهبی در شمال‌غرب کشور پاکستان است. این مدرسه حدود نیم‌قرن پیش در شهر «اکوره‌ختک» ایالت «خیبرپختونخوا» بنا نهاده شد. این مدرسه مبلغ و مروج اندیشه‌های مدرسه دیوبندیه است. شهرت این مدرسه نه به‌خاطر بحث‌های دینی و فقهی بلکه به‌دلیل تأثیرگذاری و دخالت آن در بحث‌های جنوب آسیا و به‌خصوص افغانستان می‌باشد. «شبکه حقانی به‌عنوان گروهی سیاسی‌ـ‌نظامی که بیشتر در افغانستان فعالیت می‌کند، از جمله گروه‌های تربیت‌شده‌ای این دارالعلوم است.» (نوبهار، ۱۴۰۰)

دارالعلوم حقانیه محل تربیت و پرورش طالبان هستند و طالبان در این‌جا آموزش عقیدتی و فکری می‌یابند. فضای این مدرسه عاری از علوم روز و نیازهای زمانه است. یگانه مواد آموزشی که بیش و پیش از همه چیز مورد توجه قرار می‌گیرد، بحث سلفیت و رجوع به «سلف صالح»، حدیث‌گرایی و ضدیت با علوم عقلی است.

مولانا سمیع‌الحق، مؤسس این مدرسه می‌باشد. وی پدر معنوی طالبان به‌شمار می‌رود و ارتباط گرم با ملا عمر، رهبر پیشین طالبان داشت. سمیع‌الحق به‌طور آشکار طالبان را برای تصرف دوباره‌ی افغانستان تشویق می‌کرد و از طرفداران این گروه بود. وی در جایی اظهار داشت: فقط یک سال مهلت به طالبان داده شود، آنان ظرف این مدت افغانستان را شاد خواهند کرد… تمامی مردم افغانستان آنان را دوست خواهند داشت… اگر نیروهای امریکایی افغانستان را ترک کنند، همه‌ی این اتفاقات در مدت کم‌تر از یک سال اتفاق خواهند افتاد… تا زمانی که آنان در افغانستان باشند، افغان‌ها برای آزادی خود مبارزه می‌کنند… این جنگ برای آزادی است و تا زمانی که بیگانگان کشور افغانستان را ترک نکنند این جنگ ادامه خواهد داشت[۱].

وضعیت زنان در دوره حکومت قبلی طالبان

با ظهور و بروز طالبان و استقرار حکومت این گروه از ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، شاهد تحولات و فاجعه‌های زیادی در جامعه‌ی افغانستان بودیم. یکی از آن فاجعه‌هایی که دامنگیر جامعه‌ی افغانستان شده بود، مسأله‌ی زنان و حقوق و آزادی آنان بود. زنان در این دوره از کوچک‌ترین حقوق خود محروم بودند. بیرون شدن از خانه، تحصیل، تدریس، اشتغال، حق مالکیت اقتصادی، فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی و… دیگر در اختیار و اراده‌ی زنان نبود، بلکه مانند برده از طرف این حکومت با آنان برخورد و رفتار می‌شد. این رویکرد و تفکر طالبان نه ریشه‌ی دینی بلکه آبشخور عامیانه و برگرفته از فرهنگ قومی است. «این گروه معتقدند که اسلام گفته زن حق بیرون آمدن از منزل را ندارد. صورت زن را هیچ کسی حق ندارد ببیند و صدای زن را کسی حق ندارد بشنود. فقط وظیفه‌ی زنان به دنیا آوردن فرزند است، بدون این‌که حق و حقوقی داشته باشند. این تفکر وهابی‌گرایانه است. آنان معتقدند نظر اسلام درباره‌ی زنان همین است، در حالی‌که اسلام بر حقوق زنان به‌شدت تأکید کرده است. برداشت آنان با اسلام اصیل فاصله‌ی زیادی دارد.» (گفت‌وگوی علی خرمی با سیده صدیقه حسینی، ۱۴۰۰)

روایت‌های تلخ زنان از آن دوران: خالیده تقریبا یک‌ساله بود. او اولین امارت اسلامی طالبان را به‌خاطر نمی‌آورد. او می‌گوید: «مادرم اغلب به ما می‌گفت که چگونه مردان و زنان شلاق می‌خورند. در طول تظاهرات، وقتی مرا مورد ضرب‌وشتم قرار دادند، من آن وحشیگری را که مادرم به ما می‌گفت احساس کردم. آنان تغییر نکرده‌اند و تغییر نخواهند کرد.» نیلام ۱۸ ساله می‌گوید: «تا آن‌جا که به یاد دارم، تاریخ افغانستان درست همان است؛ جنگ، جنگ و جنگ. من می‌خواستم صلح را در کشورم برقرار کنم. من دوازده سال درس خواندم اما دیگر جایی برای ما دختران در رژیم طالبان وجود ندارد. ما قادر نخواهیم بود از دانش خود استفاده کنیم. طالبان به زنان اجازه نمی‌دهند که وزیر، وکیل یا دیپلمات شوند.» (مورگان، ترجمه محسنیان، ۲۰۲۱)

خاطرات یکی از باشندگان ولایت غور: «نمی‌دانم طالبان با داکتر رفتن چه مشکلی داشتند و همیشه از خود مان می‌پرسیدیم که اگر خود طالبان یا زن و کودک شان بیمار می‌شوند، چه کار می‌کنند؟ آنان بیماران شان را پیش داکتر نمی‌برند؛ می‌گذاشتند از شدت بیماری بمیرند. از ترس طالبان وقتی زن‌های ما مریض می‌شدند، مجبور بودیم به یک قسم در خانه تداوی‌شان کنیم. اگر مریضی‌شان خیلی شدید بود، دیگر چاره نبود، باید دل به خطر زده و مریض خود را به پیش داکتر می‌رساندیم.» (صبح کابل، ۲۰۱۹)

او ادامه می‌دهد: «یک بار مادرم که پیرزنی مسن بود، سخت مریض شده بود. هرچه اعضای خانواده تلاش کردیم تا مریضی او را در خانه تداوی کنیم، فایده‌ای نداشت. در نهایت مجبور شدم که مادرم را گرفته و به راه بزنیم تا به مرکز ولسوالی مان برویم. در آن‌جا تنها داکتری که داروخانه داشت، می‎خواستم مادرم را معاینه کند تا حالش بهتر شود. ترس از طالبان هم در دل مان بود؛ اما چاره‌ای نداشتیم و با خود دعا می‌کردیم که طالبان در مسیر راه ما را نبینند. از شانس بد، در مسیر راه که می‌رفتیم، ناگهان به موترهای گشت‌زنی طالبان گذر مان خورد که از دور می‌آمدند. من و مادرم از ترس این‌که جزای‌ مان ندهند، مجبور شدیم خود را مشغول چیدن گندم‌های للمی کنیم.» (همان)

کیمیا می‌گوید در گذشته خواهرش که در آن زمان طفل بود، چندین بار به‌خاطر پوشیدن پوتین بلند از سوی طالبان با شلاق تنبیه شده بود. دختر جوان باز هم تأکید می‌کند که چیزی از زمان طالبان به‌خاطر ندارد اما کتاب‌ها و روایت‌های اطرافیان برایش خیلی وحشتناک است. «وقتی پدرم بعد از یک سال‌ونیم از بند طالبان آزاد شد، مادرم را از صدایش شناخت. پدر به‌خاطر ضربه‌هایی که به سرش وارد شده بود، یک چشمش را از دست داده بود. در اواخر حکومت طالبان هم یک‌بار که پدر از خانه بیرون رفته بود، به‌دلیل این‌که ریش انبوه نداشت دستگیر شد و چشم دیگرش را هم از دست داد.» (خبرگزاری ایسنا، ۱۴۰۰)

حمیده جعفری، مادر نرگس ۳۷ سال سن دارد. او درباره‌ی روزگاری که خودش در دوران طالبان تحصیل را به اجبار کنار گذاشت می‌گوید: «من در صنف هفتم بودم که طالبان آمدند؛ حدود ۲۰ سال پیش. من دیگر نمی‌توانستم به مکتب بروم. این همیشه در ذهنم می‌ماند، اما هرگز امیدم را از دست ندادم. زمانی که طالبان نبودند. با وجود این‌که سنم بیشتر بود و حتا بعد از ازدواج، باز هم به تحصیل ادامه دادم.» (یورونیوز فارس، ۲۰۲۲)

ذاکره حکمت گفت: «بزرگ‌ترین ترس در حال حاضر در افغانستان را زنان و دختران تجربه می‌کنند، زیرا تجربیات گذشته‌ی خود را در زمان تسلط طالبان در سال‌های قبل به یاد دارند. وی افزود که ما شاهد انواع شکنجه‌های طالبان از قطع انگشتان زنان به‌دلیل رنگ ناخن تا شلاق و سنگسار بودیم.» وی می‌گوید که طالبان زنان را فقط به‌عنوان برده می‌بینند.

از نظر طالبان، یک زن نمی‌تواند کار کند. نمی‌تواند نظر خود را بیان کند. او باید در خانه بماند و کارهای خانه را انجام دهد. خانم حکمت می‌گوید: «من پست‌های رسانه‌های اجتماعی را دنبال می‌کنم. یک دختر جوان که قرار بود به‌زودی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شود، یک روز قبل در پستی نوشت که رویاهایش بر هم خورده است.» (اسپوتینک افغانستان، ۲۰۲۱)

مطالعه جنبش‌های زنان در دوره اول حکومت طالبان

در طول پنج سال (۲۰۰۱-۱۹۹۶) حکومت طالبان، زنان به اشکال گوناگون تحت محدودیت و ظلم قرار گرفتند. از سلب آزادی اجتماعی گرفته تا از دست دادن شغل و محرومیت از تحصیل؛ اما باز هم زنان استقامت خود را از دست نداده و به صبح روشن و پایان شب سیه امیدوار بودند. جنبش‌ها و جریان‌های مقاومت زنان در دوره اول حکومت طالبان به‌شکل سازمان‌یافته و پایدار نبود. زنان در جای جای افغانستان به‌صورت پراکنده و بدون هماهنگی به مقابله علیه طالبان دست می‌زدند، ولی پشتوانه‌ی تئوریک و ریشه‌ی سازمانی نداشتند. این مهم نیز معلول شرایط فرهنگی و هنجاری کشور افغانستان بود. نه زنان افغانستان در آن روز به چنین برداشت ذهنی رسیده بود که باید برای گرفتن حقوق خود دست به مبارزه‌ی ساختارمند و سازمان‌یافته بزنند و نه هم شرایط فرهنگی آن زمان چنین اجازه‌ی را برای زنان می‌داد.

البته این را نیز باید خاطرنشان کرد که نگارنده به حد توان جست‌وجو کرده تا منابع و اسنادی را دریابد که در آن‌ها از مبارزات و جنبش‌های زنان در دوران اول طالبان ذکر شده باشد، اما در این راستا به کدام اثر و منبعی دست نیافت. این را هم باید افزود که در افغانستان دچار فقر مطالعه‌ی جریان‌ها و جنبش‌های زنان هستیم و ضروری می‌نماید تا در این حوزه پژوهشگران رسالتمند وارد کارزار شوند.

قبل از وارد شدن به رویکرد حکومت فعلی طالبان نسبت به زنان، بهتر است به‌صورت کوتاه از وضعیت زنان در دوره ‌جمهوریت به‌صورت فشرده ذکر کنیم.

زنان زیر سایه حکومت دموکراسی

حکومت مطلوب جوامع امروز نظام دموکراسی است و ساختارهای سیاسی جهان نیز امروز بدین امر اداره و مدیریت می‌شود. در حکومت‌های دموکراتیک آزادی بیان، حقوق شهروندان، رضایت مردم، آرای مردم، نظام‌های آموزشی و غیره در دستور کار قرار دارد و سیاست‌گذاری‌هایی در جهت توسعه و رشد این‌ها صورت می‌گیرد. زنان در این جوامع از آزادی و حقوق نسبتا ایده‌آل برخوردار بوده و سیاست‌گذاری‌های دولت نیز در جهت تعالی آن‌ها اعمال می‌شود.

با ورود امریکا و تکوین دوره دوم[۲] دموکراسی در افغانستان، زنان از وضعیت نسبتا مطلوب و پسندیده‌ی برخوردار بودند؛ ورود به مراکز آموزشی، تدریس، اشتغال، فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی و… فضا‌ها و بسترهای بودند که زنان در آن‌ها مشغول و مصروف بودند. در حکومت ریاست‌جمهوری افغانستان، زنان در همه عرصه‌ها و بخش‌های آن سهیم و شریک بودند و تبعیض ساختاری علیه آن‌ها اعمال نمی‌شد، بلکه پروژه‌ها و منابعی برای رشد و پیشرفت آن‌ها اجرا می‌شد. مانند: «پروژه‌ی توانمندسازی اقتصادی زنان». این پروژه که توسط وزارت احیا و انکشاف دهات انجام شد، یک برنامه ملی بود که در گام نخست کمک می‌کرد تا زنان روستایی در گروه‌های کمک-خودی منسجم شده، سپس به خدمات مالی دسترسی یافته و تجارت‌های کوچک را آغاز نمایند. این پروژه در ۷۶ ولسوالی و پنج هزار قریه در سرتاسر کشور عملی شد و نتایج بارزی برای زنان افغانستان به ارمغان آورد.

پروژه‌ای دیگر توسط دولت امریکا و افغانستان به هزینه‌ی ۲۱۶ میلیون دالر در راستای توانمندسازی زنان افغانستان صورت گرفت. این بزرگ‌ترین پروژه‌ی توانمندسازی زنان افغان بود که در چهار عرصه‌ی توانمندسازی اقتصادی زنان،‌ رهبری و مشاركت سياسی زنان، تقويت نهادهای جامعه مدنی و ارتقای ظرفيت زنان متمرکز بود که در طی پنج سال عملی گردید. (خبرگزاری جمهور، ۱۳۹۳)

در زمینه‌ی اشتغال زنان، اصل برابری زن و مرد در قانون اساسی جدید افغانستان کمک بزرگی به بهبود وضعیت اشتغال زنان در این کشور بعد از سال ۲۰۰۱ کرد. در سال ۲۰۰۱ دولت انتقالی این کشور مبلغ ۱۰ میلیون دالر جهت تقویت جایگاه زنان در جامعه به وزارت امور زنان اختصاص داد که عمده‌ترین تلاش این وزات جهت ایجاد اشتغال برای زنان بود. زنان در موقعیت‌های شغلی به نسبت بهتری از دوران طالبان قرار گرفتند. زنان در پارلمان حضور یافتند و ۳۳ درصد آموزگاران را تشکیل می‌دادند. شمار قاضیان زن به ۲۴۰ تن می‌رسید.

با سقوط طالبان زنان نظر به قانون اساسی کشور حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را بدست آوردند و بدین ترتیب در قانون اساسی و قانون انتخابات تصریح گردید که از جمع کاندیداهای هر ولایت حداقل دو کاندید زن باید در پارلمان راه پیدا کنند. با این حساب از ۳۴ ولایت افغانستان حداقل ۶۸ زن به‌عنوان نماینده در مجلس نمایندگان و ۲۳ زن در مجلس سنای افغانستان می‌توانستند راه پیدا کنند.

در زمینه بهداشت در بند ۵۲ قانون اساسی سال ۲۰۰۳ افغانستان، از مراقبت‌های بهداشتی برای عموم مردم به‌عنوان یکی از اولویت‌های دولت جدید یاد شده بود. براساس این قانون، دولت باید امکانات رایگان برای پیشگیری و درمان بیماری‌ها را در اختیار همه‌ی شهروندان قرار می‌داد. به این ترتیب دیده می‌شود که دید جنسیتی در قانون اساسی درباره مسأله‌ی بهداشت و درمان کاملا از بین رفته و هیچ نشانی از قانون منع مراجعه‌ی زنان به شفاخانه‌ها و مراکز درمانی باقی نمانده است. در زمینه‌ی سلامت نوزادان و مادران و کاهش نرخ مرگ‌ومیر آنان پیشرفت‌های بزرگی روی داد. 

همچنین با حضور زنان در جامعه و عدم اجبار آنان به پوشش اجباری برقع، سلامت روانی آنان به نسبت دوره طالبان پیشرفت چشمگیری داشته است. در سال ۲۰۰۹ قانون منع اعمال خشونت علیه زنان در این کشور به تصویب رسید. این مطلب در مواد بیست‌وچهارم و پنجاه‌وچهارم قانون اساسی افغانستان گنجانده شده است. این قانون خشونت علیه زنان را مشخص و موارد زیادی از مصادیق آن را ذکر نموده و گفته است: «خشونت جرم بوده. هیچ‌کس حق ندارد در محل سکونت، اداره دولتی یا غیردولتی، مؤسسات، مکان‌های عمومی، وسایل نقلیه یا سایر مکان‌ها، مرتکب آن گردد. در صورت ارتکاب مطابق احکام این قانون مجازات می‌گردد.» (قدیری، ۱۳۹۸: ۳  )

رویکرد فعلی طالبان نسبت به زنان

با سقوط نظام جمهوری و استقرار امارت اسلامی طالبان در جامعه‌ی افغانستان تحولات عمیق و بنیادین پدیدار گشت. ساختار سیاسی، نهادهای آموزشی، مراکز فرهنگی و غیره با رویکرد و چارچوب طالبانی اداره می‌شود. در مقدمه‌ی این مقاله بحث شد که این گروه عزم بر اسلامی کردن همه‌ی مسائل و موضوعات دارند. اما اسلامی که این‌ها تعریف و تبیین می‌کنند بسیار سفت و سخت است. یکی از مسائلی که با شدت و حدت تمام طالبان روی آن اصرار و سماجت دارند بحث نقش‌ها، فعالیت، آزادی و رفتار زنان است.

با ورود طالبان و بر قراری نظام امارت اسلامی در افغانستان، ماه‌ها مراکز آموزشی و مکاتب بسته شدند و مشخص نبود که این گروه چه پالیسی و طرحی را در این خصوص روی دست می‌گیرد. اما با گذشت مدت‌های مدید و باز شدن دوباره‌ی این مراکز، امید دانش‌آموزان و به‌خصوص قشر زنان با یأس و دلشکستگی همراه شد. طالبان دیگر همچون حکومت دموکراسی عرصه را برای زنان باز نگذاشتند و برای زنان چارچوب مشخص و خط و مشی معین ترسیم نمودند. چارچوبی را که این گروه برای زنان مدنظر گرفتند محدودکننده و سد راه برای پیشرفت زنان محسوب می‌شود. زنان دیگر در پایگاه‌های بلند دولتی حضور ندارند، مکاتب برای دختران بالاتر از صنف ششم مسدود شدند و دانشگاه‌ها نیز به‌روی دانشجویان همین قصه را داشت.

طالبان قوانین دست‌وپاگیر و محدودکننده‌ی را علیه زنان اعمال کردند. حجاب اجباری و تعیین نوعیت حجاب (برقع)، استفاده از روبند، همراه داشتن محرم در بیرون از خانه، محرومیت از درس و تحصیل، محرومیت از بعضی شغل‌ها و غیره از جمله سدها و چالش‌هایی است که فراروی زنان قرار گرفته است. در فرمان رهبر طالبان آمده است که: «بهترین نوع حجاب پوشیدن چادری (برقع) است و اگر کسی حجاب را رعایت نکند مجازات مناسب علیه او اعمال می‌شود.» (خبرگزاری تسنیم، ۱۴۰۱)

فرمان شش‌ماده‌ای رهبر طالبان در مورد زنان نیز مبین و آشکارکننده‌ی اندیشه‌ی آنان است که جای تأمل و درنگ‌نگری دارد. این فرمان که بعد از مدت‌ها استقرار امارت اسلامی طالبان صادر شد، واکنش‌های شدیدی را از طرف زنان و فعالین اجتماعی برانگیخت. طالبان در اوایل ورود وعده‌های مثبت برای زنان دادند، اما با صدور این فرمان نگاه زنان به کلی در قبال طالبان عوض شد. در این فرمان آنچه که آمده بود تکرار مکررات و حرف‌های نا همگن با نیازها و مقتضیات جوامع امروز بود.

مواد این فرمان در باب حقوق و فعالیت‌های فردی و سنتی زنان بود. رضایت در اثنای ازدواج، میراث، تکلیف زن پس از مرگ شوهر و مهریه از جمله ماده‌های این فرمان بود. آنچه که این فرمان را چالش‌برانگیز و بحث‌دار کرد، موضوعات آن بود. در هیچ کدام از این فرمان‌ها اشاره به تحصیل، اشتغال و فعالیت‌های اجتماعی زنان نشده است و همین است که واکنش‌های زیادی را برانگیخته است. دنیای که ما در آن زندگی می‌کنیم از لوازمش علم‌آموزی، اشتغال و فعالیت‌های اجتماعی است و اگر در جامعه به این مسائل دقت و توجه نشود، در قدم اول آن جامعه عقب‌گرد خواهد کرد و ثانیا، زنان را که کتله‌ی عظیم جامعه شمرده می‌شود با سرنوشت تاریک و مبهم دچار خواهند کرد.

ذبیح‌الله مجاهد، سخن‌گوی طالبان در یک نشست خبری بیان داشت که زنان باید در خانه‌های خود بمانند و اگر هم ضرورت بر بیرون آمدن باشد باید با محرم از خانه بیرون شوند. وی افزود حتا حج که یکی از فرایض اسلام است، زن نمی‌تواند بدون محرم به حج برود. علاوه بر این‌ها، زنانی که برای بورسیه تحصیلی به خارج از کشور سفر می‌کنند باید محرم داشته باشند. (خبرگزاری شاهد، ۲۰۲۲)

زنان افغانستان وضعیت خودشان را در حکومت طالبان بسیار اسفبار و ناراحت‌کننده بیان می‌کنند. یکی از این زنان کیمیا، دختر ۲۵ ساله‌ی ساکن کابل است که زندگی اجتماعی موفقی داشته، اما برای حفظ جانش، از گفتن جزئیات زندگی‌اش چشم می‌پوشیم. او حرف‌هایش را با ابراز نگرانی از بازرسی خانه‌به‌خانه‌ی طالبان برای دستگیری و مجازات زنان و افراد فعال و مخالف این گروه شروع می‌کند اما می‌گوید هنوز اطلاعات موثقی از شروع این جست‌وجوی خانه‌به‌خانه در دسترس نیست. «خبرهایی از دستگیری چند تن از فعالان شنیده شده و مطمئنم که بازرسی خانه‌به‌خانه نیز آغاز خواهد شد.» (ایسنا، ۱۴۰۰)

زنان در بعضی ولایت‌ها از جمله تخار، قندوز و بدخشان روایت‌های تلخی دارند. دخترها در بدخشان ربوده شدند و سرنوشت شان مشخص نیست. در تخار طالبان سه زن را در ملاء عام سنگسار کردند؛ فقط به جرم این‌که برقع به سر نداشتند. این یک روایت وحشتناک است. زنانی هم به جرم این‌که محرم نداشتند دستگیر و شکنجه شدند و سرنوشت شان مشخص نیست. روایت‌های مختلف وحشتناک از هرات هم به گوش می‌رسد و همه از هر طریق ممکن کوشش می‌کنند خودشان را نجات دهند. (همان)

این‌ها و ده‌ها روایت‌های دیگر گویای وضعیت زنان تحت حاکمیت طالبان است. این گروه برای زنان اجازه نداده است که در تمام شغل‌ها شرکت کنند. اولویت و اصل از نظر طالبان این است که زنان در خانه بمانند، مگر این‌که آن کار زن را مرد انجام داده نتواند. مادری، شوهرداری، کارهای خانه، تدریس برای دختران و نهایتا کارهای دوخت‌ودوز از جمله مشاغلی است که طالبان برای زنان مناسب دانسته‌اند. (خبرگزاری فارس، ۲۰۲۱)

جنبش زنان در حکومت فعلی طالبان

برخلاف دوره اول حکومت طالبان که جنبش‌های مبارز زنان به‌شکل غیرسازمان‌یافته و ساختارمند بود، در دوره فعلی این حکومت، جریان‌ها و مقاومت‌های زنان به‌صورت سازمان‌یافته و هماهنگ‌شده می‌باشد. فوزیه کوفی، حبیبه سرابی، ناهید فرید، حسنا جلیل، ترنم سعیدی، تمنا زریاب، هدا خموش، بتول حیدری و ده‌ها خانم فعال دیگر از جمع کسانی اند که برای حق‌خواهی و آزادی زنان افغانستان عزم جدی و اراده‌ی قاطع دارند. این‌ها با سخنان و قلم شان از حکومت طالبان و برخورد نادرست با زنان خاموش نماندند. اعتراضات همگانی و دوامدر زنان نشان از جدیت و قاطعیت آنان می‌باشد. با آن‌که طالبان در مقابل اعتراضات زنان برخورد مسالمت‌آمیز و مدنی نداشته اما زنان از این کار خود دست نکشیده و با پشتکار تمام در این عرصه ایستاده‌اند.

نکته‌ دیگری که این جنبش را نسبت به جنبش گذشته‌ی زنان متمایز می‌سازد، نقش برجسته، پر رنگ و همه‌شمول زنان است. یعنی با استقرار طالبان و اعمال محدودیت‌ها، زنان باالاجماع در اکثر ولایت‌های افغانستان دست به مبارزه و مقابله‌ی مسالمت‌آمیز زدند. طالبان با آن‌که با توده‌ی مردم سر سازگاری و رفتار ملایم ندارند، اما از طرف مردان کم‌تر جریان‌های مقاومت شکل گرفته است و بین این جریان‌ها هماهنگی و ارتباط وجود ندارد. 

اعتراض زنان
عکس از جریان اعتراضات زنان در مقابل سیاست‎های محدودکننده‌ی طالبان. عکس: شبکه‌های اجتماعی

نتیجه‌گیری

طالبان یک گروه سیاسی است که با ادعای مبارزه با فساد و تحقق شریعت اسلامی به پا خاسته‌اند. قرائت این گروه از اسلام بسیار تندروانه، بنیادی و رادیکال می‌باشد. طالبان تجربه‌ی پنج سال حکومت بر خاک افغانستان را دارند و در طی این پنج سال جرم و جنایت‌های زیادی صورت گرفت که مردم از این زمان خاطره‌ی خوش ندارند. بدین لحاظ با ورود دوباره‌ی این گروه به افغانستان، اکثر شهروندان این کشور دست به مهاجرت زدند.

تفکر طالبان با بسیاری از مسائل و پدیده‌های جهان امروز همخوانی و سازگاری ندارد. عزم و اراده‌ی این‌ها بازگشت به سلف صالح و رفتار «طبق النعل باالنعل» در چارچوب شریعت اسلامی است. اندکی تخطی و رفتار ناجور از طرف این‌ها با تنبیه و مجازات همراه است و رویکرد خودشان با مردم نیز از بالا به پایین و به‎صورت «امر و نهی» می‌باشد. رویکرد طالبان با زنان چه در حکومت قبلی و چه در حکومت فعلی این گروه، خشونت‌آمیز، محدودکننده، تندروانه و غیرمسالمت‌آمیز است. زنان افغانستان با تمام وجود از این گروه تنفر و انزجار دارند که نمونه‌های زیادی از زبان خود زنان در این تحقیق اشارت شد.

یک سر تفکر طالبان ریشه در مکتب دیوبندیه و حقانیه و سر دیگر تفکر شان ریشه‌ی قومی دارند. دیوبندیه و حقانیه نمود از افراط‌گرایی دینی و مکانی برای پرورش گروه‌های رادیکال می‌باشد. فرهنگ قومی پشتون: عصبیت، عدم مدارا، ننگ و ناموس و در یک کلمه پشتونوالی، بنمایه تفکر طالبان را شکل داده است. برداشت تحریف‌آمیز از دین و درست درک نکردن جایگاه زن در نظام دینی یکی دیگر از ریشه‌های فکری این گروه شمرده می‌شود. تا زمانی که این گروه در پاکستان و عربستان تعلیم یابند و مواد آموزشی آنان را مطالعه کنند، تفکر انحرافی و افراطی‌شان همچنان استوار می‌ماند و رویه‌ی‌شان با زنان نیز عوض نخواهد شد.

منابع:

  1. ابوطالبی و شکوری، (۲۰۱۸)، نقش مدارس مذهبی دیوبندیه در شکل‌گیری افراط‌گرایی دینی (مطالعه موردی؛ مبانی فکری جنبش طالبان)، مطالعات روابط فرهنگی بین‌الملل 8(4), 111-132.
  2. انصاری، خواجه بشیراحمد، (۱۳۹۱)، مذهب طالبان.
  3. کریمی، مازیار حاجی خادمی، (۲۰۱۶)، تبارشناسی جریان‌های تکفیری: بررسی موردی جنبش طالبان در افغانستان. مطالعات بیداری اسلامی۵(۹), ۹-۴۴.
  4. مژده، وحید، (۱۳۸۲)، افغانستان و پنج سال سلطه‌ طالبان.
  5. میرعلی، م و. محسنی، م. (۲۰۱۸)، ویژگی‌های قوم پشتون و تأثیر آن بر شکل‌گیری طالبان، مطالعات تاریخی جهان اسلام 6(11), 181-202.
  6. هوشنگی، لیلا، (۲۰۱۲)، مدارس دیوبندیه نظام آموزشی و پیامدهای اجتماعی-فرهنگی، پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی 45(2), 117-133.
  7. بونا، مورگان و ماریان، (۲۰۲۱)، افغانستان: آشفتگی بزرگ زنان در رژیم جدید طالبان، ترجمه: سیده هاجر محسنیان.
  8. ترگان، ساره، (۲۰۱۹)، زنان مان را از ترس طالبان داکتر نمی‌بردیم. لینک خبر:
  •  یورونیوز فارس (۲۰۲۲)، داستان زندگی نرگس و حمیده؛ مادر و دختری که هر دو اسیر محدودیت آموزشی طالبان شدند. لینک دسترسی به خبر:

https://per.euronews.com/2022/04/05/life-of-hamide-and-narges-under-taliban-anti-female-education-policies

  1. اسپوتینک افغانستان(۲۰۲۱)، خاطرات تلخ یک دختر افغان از دوره اول حاکمیت طالبان. لینک خبر:

https://af.sputniknews.com/20210818/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D9%84%D8%AE-%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%AD%D8%A7%DA%A9%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-7122513.html

  1. قدیری، آرین پور، (۱۳۹۸)، بررسی وضعیت حقوق زنان در افغانستان از ۲۰۰۱ تا اکنون.
  2. خبرگزاری تسنیم (۱۴۰۱)، فرمان جدید طالبان درباره‌ی حجاب زنان افغانستان. دسترسی به مطلب:

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1401/02/17/2706559/%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86

  1. خبرگزاری شاهد (۲۰۲۲)، دسترسی به مطلب:

https://shahed.news/2022/02/news-afg-23546/

۱۴)  خبرگزاری ایسنا (۲۰۲۲)، روایت‌ سه زن از وضعیت این روزهای افغانستان. لینک خبر:

https://www.isna.ir/news/1400053020914/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B3%D9%87-%D8%B2%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%88%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86

  1. خبر گزاری فارس (۲۰۲۱)، زنان در خانه بمانند. آدرس مطلب:

https://www.farsnews.ir/news/14000629000011/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A8%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF

  1. خبرگزاری صبح کابل (۲۰۲۰)، دسترسی به مطلب:
  1. مؤسسه مطالعات راهبردی شرق، (۲۰۱۷)، دسترسی به مطلب:

https://www.iess.ir/fa/analysis/1033/

  1. خبرگزاری صبح کابل، (۲۰۱۹).

[۱] .https://news.yahoo.com/pakistani-father-taliban-keeps-watch-over-loyal-disciples-084932017.html

[۲] . محقیقین و نویسندگان دوره ظاهر شاه را دهه‌ی اول دموکراسی و ورود امریکا به افغانستان را دهه‌ی دوم دموکراسی نامیده‌اند.