عکس: شبکه‌های اجتماعی

منع تحصیل دختران؛ آیا مدارس دینی جایگزین نهادهای تحصیلی مدرن می‌شوند؟

طالبان با فرمانی دیگر دروازه‌های دانشگاه‌ها را به‌روی دختران بستند. آنان نزدیک به یک سال‌ونیم است که دروازه‌های مکاتب را به‌روی دختران بالاتر از صنف ششم بسته نگه داشته‌اند. این تصامیم و اقدامات طالبان در برابر زنان و دختران افغانستان وضعیت محصورکننده‌ای برای این نیمی از جمعیت کشور به‌وجود آورده است. اگرچه این گروه تأکید دارد که با توجه به شریعت این تصمیمات را اعمال می‌کند اما آگاهان امور دینی و پژوهشگران این حوزه بر این نظر اند که در مورد تحصیل دختران و پسران در متون دینی رهنمودهای قطعی وجود ندارد. آنچه به‌طور اجمالی در قرآن مشاهده می‌شود، ارزش علم تثبیت شده و به‌عنوان یک فضیلت برای همه -چه مرد و چه زن- در نظر گرفته شده است.

آموختن علم برای همه

محمد محق، نویسنده و اسلام‌شناس در گفت‌وگو با روزنامه اطلاعات روز می‌گوید در احادیثی که به پیامبر اسلام نسبت داده‌اند آموزش علم بارها تأکید شده و تفکیک نه در قرآن آمده است و نه در احادیث. این‌که به پسران بیشتر از دختران شانس آموزش داده شود مربوط به فرهنگ، رسوم و عنعنات است که در مناطق مختلف وجود داشته و گرایش‌های گوناگونی است که با انگیزه‌های سیاسی یا فرهنگی شکل گرفته‌اند. به‌گفته‌ی او، هر نوع علمی از دیدگاه اسلام، چه علوم دینی باشد و چه سایر علوم ارزش دارد و فضیلت است و تمامی انسان‌ها به برخورداری از این فضیلت تشویق شده‌اند و هیچ تفکیکی از این لحاظ صورت نگرفته است.

آقای محق درباره‌ی تحصیلات عالی مدرن از نظر اسلام بر این نظر است کسانی که دانش تخصصی درباره‌ی دین داشته باشند این قاعده‌ی «الاصل فی الاشیاء الاباحه» را می‌فهمند. براساس این عبارت مشهور، اصل درباره‌ی همه چیز مباح بودن است. اگر کسی منع می‌کند و مخالفت می‌کند باید دلیل داشته باشد. نمی‌توان کسی را بدون دلیل از چیزی منع کرد. او توضیح می‌دهد تجارت حق انسان است، مباح است و اگر کسی مخالفت می‌کند باید دلیل داشته باشد. درس خواندن نیز همین‌طور. فعالیت مدنی، کارهای فرهنگی و هنری نیز همین‌طور است. قاعده‌ی کلی این است که جز در مواردی که نادرست است و نیاز به محدودسازی دارد و زیان‌های مشخصی را متوجه انسان‌ها می‌کند می‌توان محدودیت ایجاد کرد و محدودیت باید مبتنی بر دلیل باشد. بنابراین، بقیه این مسائل همه مباح است و حق انسان‌ها است و هیچ‌کس نمی‌تواند آن‌ها را از حق‌شان محروم بسازد.

محمد محق، نویسنده و اسلام‌شناس. عکس: شبکه‌های اجتماعی

دکتر محمدصالح مصلح، استاد سابق دانشکده‌ی شرعیات دانشگاه بلخ نیز می‌گوید در مورد تحصیل به‌طور کل متون قرآنی و روایاتی که وارد شده اطلاق دارند و به‌صورت عام آمده است. اطلاق به این معنا که نه مرد به‌صورت مشخص نام برده شده و نه زن، بلکه مخاطب با جمله‌ی جمع مورد خطاب قرار گرفته که در نگاه دینی شامل مرد و زن می‌شود. وقتی شما در قرآن کریم جمله‌ی «یا ایها الذین آمنو» را می‌خوانید، «ای کسانی که ایمان آورده‌اید» شامل مرد و زن می‌شود. این مورد اتفاق تمامی علمای اسلامی است. اگر غیر از این باشد معنایش این می‌شود که مردها مکلف به نماز و روزه و حج و زکات هستند و زن‌ها نه. در حالی‌که این‌گونه نیست.

به همین خاطر خطاب قرآن در اسلام شامل مرد و زن می‌شود و هیچ‌گونه خطاب خاصی برای زن یا برای مرد صادر نشده بلکه در نگاه قرآنی به‌صورت کل وارد شده است که «قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون». ترجمه: «بگو آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند برابر اند؟» دانش و دانستن زمانی فراهم می‌شود که تحصیلی وجود داشته باشد، خواندنی وجود داشته باشد، درکی وجود داشته باشد و به همین خاطر طبیعی است که دانایان با نادانان برابر نیستند و در آیات متعددی وارد شده است.

او علاوه می‌کند که گذشته از همه‌ی این‌ها، اولین آیه‌ای که در قرآن شریف نازل شده و پیامبر اسلام مخاطب قرار گرفته «اقراء» است، یعنی «بخوان». خواندن وقتی مطرح می‌شود که سوادی برای خواندن وجود داشته باشد. وقتی کسی توانایی خواندن را نداشته باشد به او چیزی وارد نمی‌شود. خواندن نشانه‌ی علم است، نشانه‌ی معرفت است، نشانه‌ی دانش است. او یادآور می‌شود که در مورد تحصیل و تعلیم برای مرد و زن هیچ‌گونه اختلافی وجود ندارد. این موضوع را حتا شیخ عبدالحکیم حقانی، قاضی‌القضات طالبان در کتاب «الامارت الاسلامی و نظامها» نیز مورد تأیید قرار می‌دهد و اصل آموزش زنان را در اسلام به رسمیت می‌شناسد.

او ادامه می‌دهد که در اصلِ موضوع تعلیم و تحصیل دختران هیچ‌گونه اختلافی در تاریخ اسلام وجود ندارد، اما در مورد نوعیت تعلیم و تحصیل موضوعی محل اختلاف است که فراگیری چه نوع علومی جایز است و فراگیری کدام علم جایز نیست. در نگاه سنتی که در طول جهان اسلام شکل گرفته یک برداشت این بوده که مراد از علم «هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون» یا «فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» یا «اقرا باسم ربک الذی خلق» و روایت «طلب العلم فریضه علی کل مسلمین» و در یک نقل دیگر «مسلمه» یعنی زن هم در آن شامل شده که در روایت اصلی مسلمه ذکر نیست و همه معتقدند که لفظ مسلم شامل مرد و زن می‌شود، است. آقای حقانی نیز در کتاب خود این را پذیرفته است.

در گذشته قبل از این‌که علوم به‌صورت دقیق تجزیه و تحلیل و دسته‌بندی شود، در زیرمجموعه‌ی فلسفه شامل می‌شد. پس آیا فراگیری علوم غیردینی که زیرمجموعه‌ی فلسفه است، فرض است یا خیر؟ آقای مصلح در پاسخ به این پرسش می‌گوید که فقها و محدثان و تعداد بزرگی از دانشمندان اسلامی به این نظر بودند که تا اندازه‌ی جواز دارد که در راستای معرفت دینی به‌کار گرفته می‌شود. او می‌افزاید شیخ عبدالحکیم حقانی هم دقیقا این موضوع را در کتابش ذکر کرده و گفته است به آن پیمانه‌ای از علم ریاضی نیاز است که در تقسیم میراث به‌کار برده می‌شود و به آن پیمانه‌ای از نجوم لازم است که در راستای تشخیص راه و سفر و قبله لازم می‌شود. یعنی اولویت و هدف اصلی را علم دین قرار می‌دهند و سایر علوم را تابع علم دین می‌دانند.

این گفته‌ها در حالی مطرح می‌شود که منع تحصیل دختران در دانشگاه‌ها طی روزهای اخیر با واکنش‌های گسترده‌ای مواجه شده است. احمد طیب، شیخ دانشگاه الازهر مصر تصمیم اخیر طالبان مبنی بر تعلیق تحصیل دختران در دانشگاه‌ها را تأسف‌بار خوانده و گفته است که این تصمیم با شریعت اسلامی که زن و مرد را از گهواره تا گور به آموختن دانش فرا خوانده در تناقض است. او در بیانیه‌ای به تمام مسلمانان و غیرمسلمانان هشدار داده است که ممانعت از تحصیل دختران را یک دستور اسلامی فرض نکنند. به‌گفته‌ی او، اسلام چنین اقداماتی را رد کرده است.

چرا دختران فقط تا صنف ششم اجازه‌ی تعلیم دارند؟

طالبان پس از تسلط بر افغانستان به دختران بالاتر از صنف ششم اجازه‌ی تعلیم ندادند. این گروه تا امروز با دلایل و بهانه‌های مختلفی دروازه‌های مکاتب را بسته نگه داشته‌اند و علی‌رغم درخواست مردم افغانستان و جامعه‌ی جهانی، از تصمیم خود کوتاه نیامده‌اند. در فرمانی دیگر براساس فیصله کابینه‌ی این گروه در ۲۸ قوس، دروازه‌های دانشگاه‌ها نیز به‌روی دختران بسته شدند. آقای محق می‌گوید دلیل این‌که طالبان صنف ششم را به علت سقف تحصیل زنان تعیین کرده‌اند این است که طبق دیدگاه ایدئولوژیک آنان، تا به این سن دخترها به دوازده و سیزده‌سالگی می‌رسند که سن بلوغ است. آنان تا قبل از بلوغ اجازه دارند که از خانه بیرون شوند و به مکتب بروند و درس بخوانند اما بعد از آن اجازه ندارند.

به‌خاطر این‌که آنان ظاهرا بالغ می‌شوند و زمانی که بالغ شدند دوره‌ی تکلیف شرعی‌شان شروع می‌شود و از دید طالبان آنان در معرض وسوسه‌های شهوانی و نفسانی قرار می‌گیرند یا مردمی که آنان را می‌بینند وسوسه می‌شوند. او اشاره می‌کند: «این را قاضی‌القضات طالبان در کتاب خود نوشته است که حتا سن هم ملاک نیست، مهم این است که دختر از نظر جسمی به وضعیتی باشد که مردها به طرف او تمایل پیدا کنند. وقتی به این مرحله رسید او نباید از خانه بیرون شود؛ چه سنین پایین‌تر چه سنین بالاتر.» ولی در زمینه‌ی تعلیم طالبان نتوانستند قاعده‌ی قاضی‌القضات را تطبیق کنند و راهی ساده‌تر یافتند؛ این‌که تا صنف ششم اجازه بدهند و بعد از آن را محدود بسازند.

آقای محق در ادامه می‌افزاید، این‌که به مردان اجازه داده می‌شود که از صنف ششم به بالا درس بخوانند و به زنان و دختران اجازه داده نمی‌شود به نگاه بیمارگونه‌ی طالبان برمی‌گردد. دیدگاهی که انسان‌های بدوی نسبت به زن دارند و زن را انسان نمی‌دانند، انسان به معنای مساوی با مرد. طالبان زنان را موجود درجه دوم می‌دانند. انسانی که ارزش او و جایگاه او به نیم مرد و پایین‌تر از او است و بیشتر در حاشیه‌ی مرد حق حضور و زندگی دارد و تعریف می‌شود. همچنین حقوقی که به او تعلق می‌گیرد در دایره‎‌ی اختیارات مرد است. هویتی هم که به زن داده می‌شود به‌عنوان بخشی از مرد است.

آقای مصلح نیز در این‌باره می‌گوید که شیخ عبدالحکیم حقانی در کتاب خود توضیح داده است که حداقل تحصیل برای زنان این است که سواد خواندن و نوشتن را داشته باشند و آموزه‌های دینی و ابتدایی را فرا بگیرند. از دیدگاه او، همین مقدار برای داشتن یک خانه‌ی منظم کفایت می‌کند. «عمدتا نگاه شیخ حقانی در این کتاب براساس تصوری که از زنان پیامبر اسلام و سایر زنان عرب در صدر اسلام دارد استوار است که می‌خواهد در شرایط موجود برای افغانستان آن‌هم در قرن بیست‌ویکم تطبیق کند.» او در ادامه توضیح می‌دهد که از دیدگاه طالبان اگر زنان به این شکل تربیت شوند می‌توانند فرمانبرداران خوبی برای خانواده‌های سنتی‌شان باشند. آنان زنان را به‌عنوان تصمیم‌گیرنده و کسانی که در فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی سهیم باشند به رسمیت نمی‌شناسند. تنها حقی که برای زنان قایل اند این است که آنان را در تربیت فرزندان‌شان به رسمیت می‌شناسند.

این استاد دانشگاه می‌گوید از نگاه طالبان جای اصلی زن در خانه است و اگر از خانه بیرون می‌شود حتما باید ضرورتی وجود داشته باشد که مرد آن را برآورده نتواند. او تأکید می‌کند که نگاه طالبان با فرهنگ قبیله گره خورده است.

او می‌گوید از نظر طالبان صنف ششم معیاری است که زن می‌تواند خواندن و نوشتن را بلد شود و فرزندش را در مرحله‌ی ابتدایی برساند. در این مقطع زن می‌تواند متن قرآن را بخواند و عباداتی را که مکلف به آن شده انجام دهد؛ زن از این بیشتر نیاز ندارد. این مرد است که مسئولیت دارد. مرد است که باید کارهای بیرون را انجام دهد و نفقه‌پرداز زن باشد.

طالبان پس از بدست گرفتن قدرت محدودیت‌های گسترده‌ای برای زنان وضع کردند. آنان را به حاشیه رانده و از کار و فعالیت‌های اجتماعی منع نمودند. در روزهای نخست تسلط این گروه، خطاب به زنان کارمند و شاغل گفته شد که در خانه بمانند و یک خویشاوند مرد را به‌صورت جایگزین معرفی کنند.

ارغوان، عضو «جنبش حرکت برای تغییر» بر این نظر است که ماهیت وجودی طالبان با زن‌ستیزی گره خورده است. زنان از جمله اقشاری هستند که آگاه شدن آنان بزرگ‌ترین آسیب و ضربه را حتا تا به سرحد نابودی به پیکر ایدئولوژی‏ها‏ی بنیادگرا و همچنان حکومت‌های شکل‌یافته براساس بنیادگرایی دینی می‏زنند. طالبان در تلاش اند تا برای بقای خود از مکانیسم‏هایی در مقابل زنان استفاده نمایند تا ضمن نگه داشتن زنان در جایگاه فرودست، آنان را به بردگان مطیع و فرمانبر اوامر خود مبدل سازند.

او در ادامه می‌افزاید، در واقع طالبان در تضاد با سرمایه‏داری امپریالیسم جهانی و حضور بیست‌ساله‌ی آنان در افغانستان بر این تصور اند که نظم اجتماعی جامعه به‌واسطه‌ی حضور زنان در عرصه‏های مختلف اجتماعی برهم خورده است. براساس نظمی که در چارچوب فکری طالبان درست است، مناسب‌ترین و بهترین مکان برای زنان حضور و اسارت در خانه و استثمار شدن در حیطه‌ی نقش‏های جنسیتی چون مادری، فرزندآوری و همسرداری می‏باشد. همچنان بهترین نوع آموزش برای زنان را آموزش صرف دینی می‏دانند. چرا که با این آموزش‏ها زنان در واقع در جهتی تربیت می‏شوند که مطابق با ارزش‏های پدرسالارانه است. از همین‌جا است که به کمک بنیادگرایی دینی، ارزش‏ها و استانداردهای پدرسالارانه در جامعه تقویت و تحکیم می‏شوند.

حذف مکاتب و گسترش مدارس دینی

با فرمان‌هایی که از سوی طالبان طی یک سال‌ونیم اخیر صادر شده است، نشان‌دهنده‌ی این است که طالبان با نفس وجود مکاتب مشکل دارند و در صدد گسترش مدارس دینی هستند. ندامحمد ندیم، وزیر تحصیلات عالی طالبان چندی پیش در یک نوار تصویری با اشاره به رفتن دختران به مکتب گفته بود که آموزش غربی با «اسلامیت و افغانیت و غیرت ما» در تضاد است. او تشویق آموزش زنان از سوی امان‌الله‌خان را آوردن نسخه‌ی عیاشی و فحاشی به افغانستان گفته است. به‌دنبال این گفته‌ها، ممانعت‌های جدی در راستای آموزش دختران روی دست گرفته شد. به‌دنبال بسته شدن دروازه‌های دانشگاه‌ها، مراکز و آموزشگاه‌ها نیز بسته شدند. گفته می‌شود طالبان در تلاش‌اند تا به‌جای مکاتب به ترویج مدارس دینی بپردازند.

آقای مصلح با اشاره به کتاب عبدالحکیم حقانی می‌گوید، او به‌طور صریح در این کتاب آورده است که باید جلوی مکاتب گرفته شود. او از اصطلاح «اسکول» استفاده می‌کند که در پاکستان رایج است. او گفته است در اسکول‌ها علوم مدرن خوانده می‌شود و حتا در آن‌جا دختران و پسران به‌طور مشترک درس می‌خوانند. او با تنفری که از مکاتب دارد به صراحت می‌گوید که این‌ها (مکاتب) مراکز تربیت استعمارند یا محل گسترش فسادند و باید جلو شان گرفته شود و بسته شوند. آقای مصلح می‌افزاید که در حال حاضر طالبان در صدد اند که به‌جای تقویت مکاتب به ترویج مدارس بپردازند و دانش مدرن را در محدوده‌ای خاص نگهدارند. آن محدوده جایی است که دانش مدرن بتواند به تولید سلاح، به تولید مهمات و مواد انفجاری بپردازد که برای طالبان نیاز است.

آقای محق نیز در این‌باره می‌گوید به‌طور قطع طالبان تعداد مدرسه‌ها را زیاد کرده‌اند و بیشتر خواهند کرد. چرا که آرزوی آنان افزایش تعداد ملاها بیشتر از تحصیل‌کرده‌ها در سایر رشته‌ها است. «زمانی که ملا زیاد شود، یک بخشی می‌تواند به جنگ استخدام شود، بخشی برای مساجد و منابر، بخشی برای آموزش در مکاتب و محیط‌های آموزشی و بخشی هم برای استخدام در ادارات. بعد از آن شبکه‌ای یک‌دست تشکیل می‌شود که منابع ثروت، قدرت و معرفت همه در چنگ این‌ها قرار می‌گیرد. همه‌ی آنان دارای یک نوع نگاه به انسان، به جامعه، به قانون و به دولتداری خواهند بود.»

به‌گفته‌ی آقای محق، در تفکر طالبان دیدگاه انتقادی وجود ندارد و جامعه‌ای مطلوب طالبان جامعه‌ای است که همه مثل هم فکر کنند و از یک مرجعیت اطاعت نمایند و هیچ اعتراضی نداشته باشند. او تأکید می‌کند اگر طالبان به مدت طولانی در افغانستان بمانند این کشور به چنگ طبقه‌‌ای متحجر، تمامیت‌خواه، سرکوب‌گر، عقده‌ای و مسلح به سلاح دین در خواهد آمد.

بازنگری و بهینه‌سازی نصابِ تعلیمی مدارس دینی؛ بایسته‌ها و روی‌کردها

مرجان نازنین، استاد دانشگاه بر این نظر است که اگرچه نظریات مختلفی در این‌باره ارائه شده و حدودا تا بیست نظر متفاوت از فقها و علمای اسلامی در مورد نوعیت این علم وجود دارد. آن‌هایی که اهل فقه بودند، آموختن فقه را فرض دانستند و آن‌هایی که اهل بلاغت، حدیث، اصول، تفسیر یا هر دانشی بودند، همان رشته‌ی خودشان را به‌عنوان علم فرض یاد کردند. از این دیدگاه تنها آموختن علم دین برای زنان جواز دارد‌. همه‌ی زنان باید در مورد عقاید آگاهی داشته باشند و عده‌ای از زنان هم در مورد فقه و اصول آن بدانند. آموختن علوم دیگر برای زنان لازم نیست‌.

براساس این رویکرد و تعبیر، طالبان این اجازه را می‌یابند که آموزش زنان را مختص به مسائل شرعی بسازند. در حقیقت این اجازه‌نامه‌ای ا‌ست برای طرح‌ریزی دینی‌ساختن علومی که دختران و زنان می‌آموزند یا باید بیاموزند.

به‌گفته‌ی آگاهان، اگر طالبان مکاتب را باز کنند احتمال تغییر نصاب تعلیمی نیز وجود دارد. شهلا فرید، استاد دانشگاه در این‌باره می‌گوید چنانچه مشاهده می‌شود طالبان تغییراتی در تحصیلات عالی به‌وجود آورده بودند و ساعات بعضی مضامین دینی را بیشتر کرده بودند. این استاد دانشگاه بر این نظر است که اگر طالبان مکاتب را زیر نام مدارس بازگشایی کنند و علوم دینی را در آن‌جا تدریس نمایند، به جهان نشان می‌دهند که مکاتب را باز کرده‌اند اما محتویات آن چیزی نخواهد بود که در قرن بیست‌ویکم به درد دختران بخورد و بتواند زنان را به‌عنوان یک بخشی از جامعه‌ی متحرک فعال کند. او تأکید می‌کند آموزش‌های دینی مدنظر طالبان انگیزه‌ی فعالیت‌های دیگر در نزد جوانان را از بین خواهد برد و تمام تمرکز دختران را به پوشیدن نقاب و دستکش معطوف خواهد ساخت.

خانم فرید در ادامه می‌گوید احتمالا دروازه‌های مکاتب به‌روی دختران تا زمانی مسدود می‌مانند که نصاب معارف افغانستان در مورد زنان تغییر کند و حساب مدارس در آن تطبیق شود. او می‌گوید قرار معلومات، آنان از آموزگاران آزمون علوم دینی می‌گیرند و فکر می‌کنند با این شیوه زنان را اصلاح می‌کنند. این در حالی است که در واقع در راستای منافع خود تنظیم می‌کنند. نوجوانان از آنان می‌آموزند و آنان را شست‌وشوی مغزی می‌دهند که فقط در خانه بمانند و به‌جز خواندن نماز و قرآن هیچ کار دیگری انجام ‌ندهند.

شریعت طالبانی

آقای محق در پاسخ به این پرسش که آیا طالبان کارهای خود را براساس شریعت انجام می‌دهند یا نه می‌گوید این‌که بگوییم کار طالبان ربطی به شریعت ندارد درست نیست، به‌خاطر این‌که آنان هم تفسیر خود را از شریعت دارند. آن هم یک تفسیر است و آنچه که مخالفان طالبان می‌گویند هم یک تفسیر از شریعت است. هر دو مساوی هستند اما آنچه که آن‌ها را نا مساوی می‌سازد و به انسان‌ها حق انتخاب می‌دهد این است که کدام تفسیر معقول‌تر است؟ کدام تفسیر به نفع جامعه است و کدام تفسیر با عصر و شرایط امروز همخوانی دارد. کدام تفسیر با قوانین و کنوانسیون‌های بین‌المللی نزدیک‌تر است؟ کدام تفسیر می‌تواند در جهان امروز برای مسلمان‌ها سربلندی ایجاد کند؟ کدام تفسیر می‌تواند برای رشد و ترقی و رفاه جامعه کمک‌گر باشد. ما با ملاک‌هایی می‌توانیم میان تفسیرها، دست به انتخاب و گزینش بزنیم. بیاییم ادعا کنیم که طالبان و گروه‌های افراطی چون اخوانی، سلفی و تحریری یا شریعت را نمی‌فهمند یا به شریعت ارتباط ندارند. آنان هم از شریعت استناد می‌کنند، سایر گروه‌ها نیز؛ اما تفسیر بعضی گروه‌ها معقول‌تر و مفید‌تر است و تفسیر طالبان و امثالهم تفسیر زیان‌بار و ویران‌گیر.

با گذشت کم‌تر از یک سال‌ونیم از حاکمیت طالبان بر افغانستان این گروه رویکرد انتقادی نداشته و هیچ اعتراض و انتقادی را نمی‌پذیرند. تمامی اعتراضات نسبت به تصمیم‌گیری‌های این گروه با سرکوب مواجه شده است. آقای مصلح بر این نظر است که این موضوع نشان می‌دهد طالبان متعهد به مذهب حنفی نیستند و براساس نگاه مذهب سلفی و اهل حدیث عمل می‌کنند. به‌گفته‌ی این استاد دانشگاه، موضوع دیگری که به لحاظ شریعت طالبان را مورد مناقشه قرار می‌دهد این است که ریشه‌ی فکری این گروه به مکتب دیوبند برمی‌گردد.

او توضیح می‌دهد که نگاه سیاسی طالبان از مکتب دیوبند است، قرائت تاریخی‌شان از مکتب اهل حدیث و قیدگیری خارج از عقلانیت‌شان ناشی از تفکر قبیله‌ای است. این سه دست‌بدست هم داده و وضعیت فعلی را به‌وجود آورده است. در غیر آن شریعت اسلامی همیشه اساس و بنیادش بر گفت‌وگو و مشوره استوار است. او می‌گوید دستور صریح قرآن این است: «و امرهم شورا بینهم». یکی از مشخصات مسلمانان این است که هرگونه تصمیمی را که می‌گیرند با هم مشورت می‌کنند. رهبر طالبان به هیچ‌گونه مشوره‌ای باور ندارد و نظریات علما را نمی‌گیرد. او تصامیمی را اتخاذ می‌کند که با سرنوشت ۳۶ میلیون تبعه‌ی افغانستان گره خورده است، که این خلاف نص صریح قرآن است. او ادامه می‌دهد که این خلاف رفتار تاریخی‌اییایای است که در مذهب حنفی بوده است. آقای مصلح در ادامه می‌افزاید که طالبان بیشتر با این رویکرد می‌خواهند به دوام قدرت خودشان بپردازند و تفکر سیاسی‌شان را تبلیغ کنند. در عین زمان تفکر سنتی قبیله‌ای خودشان را حفظ کنند و نشان بدهند که در افغانستان تفکر قبیله‌ای حاکم است.