مترجم: سیداکرم بارز
روایتها در رابطه به حوادث و تحولات افغانستان و پاکستان در برهههای مختلف تاریخی عمدتا یکدست و یکجانبه بوده، اما در کتابهای خاطرات رهبران، شخصیتهای سیاسی، سفرا و نظامیان پاکستان ابعاد و ناگفتههای زیادی وجود دارد که اغلب این روایتهای متفاوت، جالب و کاربردی از دید پژوهشگران و افکار عامهی افغانستان مکتوم مانده است. هدف از این ترجمه آشنایی با یکی از کتابها و روایتهای مهم در مورد پیچیدگیهای روابط دو کشور میباشد.
پاکستان کشور پیچیده و دشوار است که فهم و شناخت آن کشور مطالعهی عمیق تاریخی و سیاسی میطلبد و ما تا اکنون بافتهای پیچیدهی اجتماعی و سیاسی، تارنما و معادلات قدرت در این کشور را به درستی نشناختیم و بهدلیل همین عدم شناخت این کشور، همواره سیاستهای گرم و سرد، فصلی و احساساتی در برابر پاکستان روی دست گرفته شده است.
خورشید محمود قصوری، یکی از سیاستمداران پاکستانی است که از سال ۲۰۰۲ الی ۲۰۰۷ وزیر امور خارجهی پاکستان بود. قصوری کتاب خاطراتش را با عنوان «نه شاهین نه فاخته» (Neither Hawk Nor Dove) در ۵۶۷ صفحه در سال ۲۰۱۶ منتشر نمود. انتخاب عنوان کتاب برمیگردد به نخستین گفتوگوی قصوری با پرویز مشرف پیش از احراز سمت وزارت امور خارجه که در آن گفتوگو، پرویز مشرف از قصوری پرسیده بود که در سیاست و دیپلوماسی آیا میخواهد باز باشد یا فاخته و پاسخ قصوری این بوده که نه باز و نه فاخته.
بخشهای زیاد این کتاب خاطرات، به جایگاه و نقش سیاست خارجی پاکستان در تحولات پسا حادثهی یازده سپتامبر و همچنان گفتوگوها و مذاکرات میان پاکستان و هند اختصاص دارد و در ۳۰ صفحهی این کتاب، به تحولات و مسائل در روابط افغانستان و پاکستان و فراز و فرودهای روابط دو کشور در زمان حکومت پرویز مشرف پرداخته شده است. قصوری در جایگاه وزیر امور خارجه در این سالهایی که روابط دو کشور پر تنش و پر اتهام بود، در تمامی مذاکرات و مباحث دوجانبهی افغانستان و پاکستان اشتراک داشته و چند بار به افغانستان سفر نموده بود. در اینجا بخشهای جالب و مهمی از فصل روابط افغانستان و پاکستان و محتوای جنجالی گفتوگوهای دو طرف را برگردان نمودهام.
از متن کتاب:
«در ۲۲ دسامبر ۲۰۰۲ اولین سفر رسمیام منحیث وزیر امور خارجهی پاکستان به کابل بعد از ۳۰ سال بود که در آن اعلامیهای روابط مبتنی بر حسن همجواری را به امضا رساندم. کرزی در این مراسم گفت که به هیچ کشوری اجازهی سوءاستفاده از خاک افغانستان را نمیدهد. بار دیگر در آگست ۲۰۰۳ به افغانستان سفر نمودم و در این سفر کرزی و داکتر عبدالله خشمگینی و نارضایتی مردم افغانستان نسبت به کشته شدن ۱۰۰ نفر در یک هفته بهدلیل فعالیتهایی که از خاک پاکستان ناشی میگردید را ابراز داشتند. کرزی در آستانهی سفر فبروری ۲۰۰۶ از طریق طارق عزیزالدین، سفیر پاکستان در کابل پیامی به اسلامآباد فرستاد که او عمیقا نسبت به تحولات امنیتی افغانستان ناراحت بوده و اسنادی در اختیار دارد که پاکستان در امور داخلی افغانستان مداخله میکند؛ پولیس قندهار و ولایتهای مشرقی پاکستانیهای را دستگیر کردهاند که در فعالیتهای خرابکارانه دست دارند. کرزی به سفیر گفته بود که احساسات مردم در خوست و سایر ولایتهای مشرقی به جوش آمده و ممکن است بهزودی مشتعل شود و با این همه افغانستان حوصلهمندی به خرج داده است.
زمانی که یک شبکهی تلویزیونی پاکستان کلیپ چهاردقیقهای در وصف حملات انتحاری و شهادت پخش کرد، دفاع از موضعگیریهای پاکستان در افغانستان بسیار دشوار شده بود. در پیام کرزی همچنان آمده بود که پشتونها نسبت به برخورد دولت پاکستان در برابر شان رنجور بوده و اظهارات یکی از وزرای پاکستان راجع به حقوق پشتونهای افغانستان نه تنها مداخله در امور داخلی بلکه تأسفآور نیز تلقی میگردد و این نوع رویکردها روابط دو کشور را پیچیدهتر میسازد. در بخش دیگر پیام کرزی آمده بود که برخی طالبان با دولت افغانستان همکاری داشته و با طالبان ساکن در پاکستان نیز روابط دارند و آنان افشا کردهاند که دستگاه استخبارات پاکستان، طالبان را به هدف راهاندازی حملات انتحاری در افغانستان استخدام مینماید. کرزی همچنین مطمئن بود که ملا عمر با همراهان کلیدیاش در شهر کویته زندگی میکند و از رییسجمهور مشرف خواسته بود که آنان را به دولت افغانستان تحویل نماید.
کرزی همچنین در نامهای متذکر شده بود که دانش استخباراتی او براساس تجارب شخصی و زندگیاش در پاکستان در دوران جهاد میباشد. رییسجمهور کرزی در نامهاش همچنان آورده بود که او گزارشهای دریافت کرده که در مدارسی در نزدیکیهای مرز افغانستان و پاکستان اتباع افغانستان غرض فعالیتهای تروریستی آموزش میبینند و برخی از این مدارس توسط طالبان رهبری میشوند. کرزی به سفیر ما گفته بود که او میخواهد تمام این مسائل را در دیدار با همتایش پرویز مشرف با ذهن باز و قلب پاک مطرح نماید.
کرزی از رییسجمهور پاکستان خواهان موافقه روی تدویر نشست رؤسای استخبارات دو کشور و اجازهی اشتراک رؤسای استخبارات در مجلس رهبری دو کشور گردیده بود. در عین حال کرزی نسبت به اظهارات والی بلوچستان در مورد انتقال سلاح و مهمات از خاک افغانستان به پاکستان به دیدهی شک و گمان مینگریست.
رییسجمهور مشرف طرحهای کرزی را قبول کرد. من، جنرال حامد جاوید، رییسدفتر رییسجمهور مشرف و اشفاق کیانی، رییس استخبارات پاکستان و امرالله صالح، رییس امنیت ملی افغانستان در جلسهای در ایوان صدر حضور داشتیم. کرزی از امرالله صالح خواست صحبت کند. صالح بسیاری از اتهامات را تکرار کرد که کرزی به سفیر ما گفته بود و نیاز به تکرار نبود. صالح با ارجاع به گزارش دستگاه استخبارتی افغانستان گفت که در یک تاریخ مشخص تعداد زیادی طالبان از مرز عبور نموده و وارد افغانستان شدهاند. زمانی که رییسجمهور مشرف از او خواست که منبع اطلاعاتش را آشکار سازد، او برخی تصاویر را نشان داد که در آن تعداد زیادی از افراد که او از رقم ۲۰۰ نفری یاد کرد، از پاکستان وارد افغانستان شده بودند. مشرف در پاسخ گفت که دخول و خروج مردم از دو طرف یک امر معمول روزمره است و از صالح خواست که شواهد مستحکم را بیاورد که افراد دیده شده در تصاویر، طالبان اند و صالح جواب قناعتبخش نداشت.
هیأت افغانستان در این مجلس همچنان لیست ۱۰۰ نفر از جنگجویان طالبان و القاعده بهشمول آدرس محل زیست و شمارههای تماس ملا عمر را در میان گذاشت. مشرف در مصاحبه با رسانهها در مورد دریافت لیست گفت که بلی آنان یک لیست را شریک ساختند. من شوکه و متحیر شدم که چرا جانب افغانستان این لیست را با رسانهها شریک نموده و نیاز نبود که چنین معلومات حساس با رسانهها شریک گردد. مشرف همچنان گفت که این لیست کهنه بوده و شمارههای تماس افراد مرده در آن موجود است و از آنجایی که ما با استخبارات امریکا هماهنگ هستیم، آنان در این مورد اطلاعات بیشتر دارند. بعضیها میگویند که ملا عمر در کویته پنهان است؛ من گاهگاهی به کویته میروم و میدانم او آنجا نیست و این نوع اتهامات مزخرف، قابل قبول نیست.
در این مجلس، جانب پاکستان کاپی اسناد وزارتهای مختلف افغانستان از جمله وزارت دفاع و وزارت اقوام و قبایل را شریک ساخت. رییس استخبارات پاکستان همچنان کاپی نامههایی که میان ریاست امنیت ملی افغانستان و استخبارات هند مبنی بر تسهیل دیدار کارمندان استخبارات هند از مناطق مجاور قبایلی پاکستان ردوبدل گردیده را در میان گذاشت و کرزی از دیدن کاپی اسناد محرم افغانستان در دست پاکستانیها متعجب شده بود. یکی از این اسناد، نامهای از طرف وزارت اقوام و قبایل عنوانی یکی از مراجع مربوطه بود که از آنان خواسته شده بود که زمینهها و تسهیلات لازم دیدار دوستان هندی از مناطق قبایلی را فراهم سازند. مشرف از رییس استخبارات افغانستان پرسید که هندیها در ساحات همجوار مناطق قبایلی چه میکنند و به این گمان بود که آنان بهدنبال استخدام اجینتها به هدف راهاندازی فعالیتهای خرابکارانه در مرزهای غربی پاکستان اند. کرزی آرام اما خجل به نظر میرسید.
کیانی همچنان یک سند وزارت دفاع افغانستان را نشان داد که در آن ریفرینسهای منفی نسبت به پاکستان داده شده و در میان افسران ارشد نظامی افغانستان تکثیر گردیده بود. مشرف گفت جای تعجب نیست که با چنین تلقیها و تلقینها مسلما شلیکهای غیرمنظم در امتداد مرز صورت میگیرد. پس از این ملاقات، مشرف در پاسخ به یک خبرنگار هندی گفت که ما هم یک گزارش در مورد اینکه در ریاست امنیت ملی و وزارت دفاع افغانستان چه میگذرد را با افغانستان شریک ساختیم و تا حالا جانب افغانستان برای رسیدگی به این مسأله هیچ کاری نکرده و کرزی باید جلوی کارهای نادرست وزارت دفاع را بگیرد. مضاف بر آن، تصویر براهام بوگتی که متهم به راهاندازی فعالیتهای تروریستی در بلوچستان بود و در کابل حضور دارد، نشان داده شد و افغانستان هرگونه معلومات در مورد حضور او را انکار میکرد و یکی از تصاویر دیگر بوگتی نیز در مجلس نشان داده شد که از کابل به میدان هوایی دهلی رسیده بود.
مشرف از کرزی و صالح پرسید که چرا او به اطمینانهای مبنی بر عدم دخالت مستقیم افغانستان یا تبانی با هند و انجام حملات تروریستی در پاکستان باور کند. این مجلس به هر دو طرف ناراحتکننده بود. مشرف در اتهامبندیهایش رکوبیپرده بود. یکی از اسباب خشم مشرف، باور شایع در پاکستان راجع به ضد پاکستان بودن صالح بود و این باور نه تنها در میان پاکستانیها بلکه در میان مقامات غربی در پاکستان و افغانستان همرسانی میگردید. در استخبارات افغانستان چهرههای مربوط به خاد استخبارات دورهی کمونیستی تسلط بیشتر داشته و این چهرهها اکثرا ضد پاکستان بودند. همچنان این باور وجود داشت که صالح و استخبارات افغانستان اطلاعات منفی و گمراهکننده به کرزی میدهند.
چند ماه بعد، در سپتامبر ۲۰۰۶ رؤسایجمهور دو کشور در حضور بوش در کاخ سفید ملاقات زننده و پر طعنه داشتند. کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجهی وقت امریکا در کتابش تصویری را آورده که نمایانگر ملاقات پرتنش دو رییسجمهور بوده و حتا در اتاق غذاخوری کاخ سفید به یکدیگر نگاههای خیره و خشمآلود داشتند. رایس در کتابش همچنان آورده که در جریان سفر رییسجمهور بوش به افغانستان، کرزی بر مشرف خشمگین بود و او را متهم به ضمیمهسازی پشتونهای افغانستان در خاک پاکستان نموده بود. من به جز تعجب، هیچ پاسخی به این نوع اتهامات ندارم و ما به قدر کافی در مناطق قبایلی با دشواریهای مواجه هستیم و انضمام ساحات همجوار به خاک پاکستان، جایی که شورشگری وسیع جریان داشت، خارج از ذهن و تفکر ما بود.
جالب این است که بعد از حملهی ایبتآباد که منجر به کشته شدن اسامه بن لادن گردید، امرالله صالح در چند مصاحبه رسانهای ادعا نمود که او به رییسجمهور مشرف گفته بود که اسامه در ایبتآباد پنهان است. براساس گفتههای مطبوعاتی صالح، در ملاقات کرزی با مشرف، مشرف با خشم و عصبانیت گفته که آیا من رییسجمهور جمهوری کیله هستم (Republic of Banana) ]اشاره به اصطلاحی که در مورد کشورهای ضعیف، فاسد و بیثبات بهکار برده میشود[ و روی به کرزی نموده و گفته که چرا این پنجشیری را آوردی که مسائل استخباراتی را به من یاد دهد.
صالح همچنان در مصاحبههای مطبوعاتیاش گفته بود زمانی که مشرف نهایت خشمگین گردید، کرزی مداخله نموده و صالح را تهدید نموده بود. همهی این جریانی که صالح از آن یادآوری نموده بود، صورت نگرفته و داستان غیرواقعی است.
در جنوری ۲۰۰۷، رییسجمهور کرزی به یک مقام ارشد امریکایی گفته بود که براهام بوگتی، پسر ارشد اکبر بوگتی همراه با ۲۰۰ نفر از بلوچها وارد افغانستان شدهاند. کرزی همچنین گفته بود که علاقهمند به حضور آنان در افغانستان نیست و بسیار دشوار است که آنان به پاکستان برگشت داده شوند. این مقام امریکایی به کرزی گفته بود که پاکستان در تعقیب پسر ارشد بوگتی است، زیرا او یک جریان شورشی را در بلوچستان به راه انداخته است و کرزی در پاسخ گفته بود که شکلدهی جریان شورشی شخص را تروریست نمیسازد.
ما گزارشهای استخباراتی دریافت میکردیم که هند بهصورت فعالانه در پی فشارآفرینی بر پاکستان بوده و از خاک افغانستان به همین مقصد استفاده مینمود. در ملاقات دوساعته که به تاریخ هفتم دسامبر ۲۰۰۶ در کابل با حامد کرزی داشتم، بهصورت رکوبیپرده تمام مسائل مورد علاقه را به بحث گرفتم. در این ملاقات کرزی نسبت به حملات و ناامنیهای پر تلفات در افغانستان ناراحت بود و این حملات را سازماندهی شده از پاکستان میدانست. به کرزی گفتم باور اینکه پاکستان بهدنبال عمق استراتژیک در افغانستان است، غلط است. زیرا پاکستان بهدنبال عمق استراتژیک جغرافیایی نیست و بلوچستان این عمق را به پاکستان فراهم میسازد و یک افغانستان ضعیف هیچ منفعت استراتژیک پاکستان را تأمین نمیکند. کرزی روی به من کرد و گفت که چرا پاکستانیها نگاه تحقیرآمیز به افغاستان دارند و نه تنها این سؤال جای تعجب داشت بلکه برایش گفتم که اجداد بسیاری پاکستانیها از افغانستان و کشورهای آسیای میانه آمده و آنان به این پیوند تاریخی خود افتخار میکنند. به کرزی گفتم که برای سالیان مدیدی تعدادی افغانها در شمال هند سکونت داشتند و حتا در قصور، منطقهی مسکونی من، بزرگترین زمینداران آنجا کسانی اند که به لحاظ اصالت قومی پشتون اند و بنابراین، هیچ سؤالی در مورد نگاه تحقیرآمیز نسبت به افغانها وجود ندارد.
نگرانی پاکستان نسبت به فعالیتهای قونسلگری هند در افغانستان مخصوصا در مناطق همجوار با پاکستان، جایی که هند هیچگونه منافع اقتصادی ندارد را در این ملاقات برجسته ساختم. در این مورد از ملاقات خود با کاندولیزا رایس نیز به کرزی گفتم و رایس به من اطمینان داده بود که هندیها از حضور شان در افغانستان به هدف سبوتاژ و خشونتورزی در خاک پاکستان استفاده نمیکنند و معلوم بود که رایس با مقامهای هندی در مورد صحبت نموده بود. به رایس نیز گفتم که از نظر تأمین منافع اقتصادی هیچ توجیه و لزومی ندارد که هند در مناطق همجوار با پاکستان قونسلگری داشته باشد و رایس به من گفت که کشورها در هر شهری قونسلگری میداشته باشند. به کرزی نیز گفتم که بسیار سخت است که این قونسلگریها ادامهی کار دهند، اما کرزی در این مورد هیچ استدلالی در برابر صحبتهایم نکرد و گفت که نه تنها دولت افغانستان بلکه امریکاییها نیز از فعالیتهای قونسلگریهای هند نظارت مینمایند.
با توجه به اینکه سطح تنش و تشنج در روابط دو کشور بالا گرفته بود، گروه هشت تصمیم گرفت که از هر دو کشور در نشست وزرای خارجهی این گروه در شهر تاریخی پوتسدام جرمنی در ۳۰ می ۲۰۰۷ دعوت نماید. در آنجا با رنگین دادفر اسپنتا، وزیر امور خارجهی وقت افغانستان ملاقات نمودم. کنفرانس دقیقا در اتاقی برگزار گردید که بعد از جنگ جهانی دوم، ترومن، رییسجمهور امریکا، استالین، رهبر شوروی و چرچیل، صدراعظم بریتانیا بهخاطر بحث روی وضعیت پس از جنگ نشستی دایر نموده بودند.
سیرگئی لاوروف، وزیر امور خارجهی روسیه دقیقا در کرسی نشست که استالین نشسته بود و وزرای خارجهی هشت کشور اشتراک داشتند. در این مجلس ضمن یادآوری از چالشها و پیشرفتها در روابط دو کشور و اقدامات پاکستان در راستای مبارزه با تروریسم، بحث حصارکشی و فعالسازی سیستم بیومتریک بهخاطر عبور و مرور مرزی را مطرح نمودم. تمام کشورها در رابطه به این پیشنهاد من ساکت بودند و یگانه کسی که پیشنهاد همکاری در قسمت حصارکشی را داد، وزیر امور خارجهی کانادا بود. این مجلس با وجود تاریخی بودنش، یک مجلسی صرفا برای گفتوگو بود. کشورها در صحبتها و بیانیههایشان هیچ پیشنهاد محکم در مورد حصارکشی و مدیریت مرزی نداشتند، زیرا حس میکردم که پذیرش این امر و مسألهی حصارکشی مسلما به نفع کشورهای عضو ناتو نبوده و موقف همیشگی افغانستان راجع به خط دیورند را کمرنگ نموده و کرزی را بیشتر خشمگین میساخت.
در پاکستان راجع به داکتر عبدالله برخی بیاعتمادیهای وجود داشت و گفته میشد که او مخالف پاکستان است و من از زمانی که وزیر خارجه بودم، داکتر عبدالله همتای من بود و او را میشناختم. پس از اینکه من و داکتر عبدالله سمت دولتی را رها کردیم، در سال ۲۰۱۰ در مراکش یکدیگر را در یک کنفرانس ملاقات نمودیم. پیش از اشتراک در کنفرانس، داکتر عبدالله را در چای صبح دعوت نمودم و روی نزدیکسازی و مثبتسازی دیدگاهها و موضعگیریها بحث و تبادل نظر نمودیم. پس از آن، صحبتهای با روحیهی مثبتنگری و عاری از اتهامبازی ما برای اشتراککنندگان کنفرانس تعجبآور بود. با این حال، داکتر عبدالله را در مدت کار با او بهعنوان وزیر امور خارجه و بهعنوان همتایم، شخص عملگرا یافتم. در سفرم به کابل از یونس قانونی، رییس پارلمان و مارشال فهیم، معاون رییسجمهور دعوت کردم تا به پاکستان سفر نمایند؛ اما بعدا آگاه شدم که آنان بدون اجازهی کرزی سفر کرده نمیتوانند و کرزی هم مایل نبود آنان به پاکستان سفر نمایند.»