لبِ دریای کابل

حمزه واعظی

بخش دوم

تکوین الگوهای دموکراتیک، تابوهای در حال گسست

چهره‌ی کابل کم کم دارد از زیر خروارها خاطره‌های تلخ و حادثه‌های خونین نمایان می‌شود. این پایتختِ شاهان خونریز و کانون مبارزه‌ی اصلاح‌گرهای استبداد‌ستیز، از دیرباز حوزه‌ی فجیع‌ترین رجعت‌های ارتجاعی و ماندگارترین کوشش‌های نوگرایانه بوده است. از شیرعایخان نوگرای وطن‌پرست تا شاه شجاعِ بدنام وطن‌فروش، از امیرعبدالرحمان مستبد خونریز تا امان‌الله خان ملی‌گرای نو‌اندیش ضد‌انگریز، از مشروطه‌طلبان سر‌به‌کف که «در ره مشروطه ترک جان و سر» را اول منزل مبارزه می‌شمردند‌، تا گروه‌های بنیادگرایی نظیر حزب اسلامی که حتا از اسید پاشیدن و قتل دختران کابل دریغ نمی‌ورزیدند، از شاه محمود خان ملایم‌خوی دموکراسی‌خواه تا داوود خان نشنلیست جمهوری‌خواه، از دودمان حکومت چپ‌اندیش ترقی‌خواه تا ملا محمد عمر آخوندِ شریعت‌پناه، کابل عرصه‌ی ترقی‌خواهی و بنیادگرایی و صحنه‌ی سنت‌گرایی و تجدد‌طلبی بوده است.

امروزه اما کابل پس از یک دهه حضور نظامی-فرهنگی نیروهای غربی، کانون نمایش تجربه‌های متفاوت و دگردیسی‌های متنوع شده است. نخستین پدیده‌ای که در کابل به چشم می‌آید، رشد و حضور چشم‌گیر یک نسل جوانِ متفاوت، جست‌وجوگر و ترقی‌خواه است که به مثابه یک گروه اجتماعی متمایز و تأثیرگذار در تعامل اجتماعی و حتا در صحنه‌ی عمل سیاسی قابل محاسبه می‌باشد.

این گروه به عنوان نخبگان فرهنگی-اجتماعی کم کم دارند حضور و تأثیر خود را در عرصه‌های ذیل تثبیت می‌کنند:

خواهان مشارکت در قدرت سیاسی هستند. در احزاب سیاسی سهم می‌گیرند، در جبهه‌بندی‌های سیاسی حضور دارند، در سطوح مختلف بدنه‌ی قدرت و مدیریت شریک می‌شوند. در کنار ‌یا در عرض رهبران سیاسی خود را می‌نمایانند و بدین ترتیب دارند جایگاه فردی و هویت گروهی خویش را در حوزه‌ی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و مدیریتی تحمیل و تثبیت می‌کنند.

با الگوهای رفتاری و گفتاری و فعالیت‌های مدنی خود، نظم سنتی و تقدیر شده بر بینش و فرهنگ اجتماعی را به نقد و چالش می‌کشند. بسیاری از تابوهای ذهنی و اسطوره‌های سیاسی را به پرسش می‌گیرند و تمام حوزه‌ها، از جمله تاریخ، ساختار اجتماعی، باورهای سیاسی، سنت‌ها و هنجارهای اجتماعی و حتا آموزه‌ها و آیین‌های دینی را مورد شک و سنجش قرار می‌دهند.

می‌کوشند با الگوهای رفتاری، تفاوت گفتاری، قدرت نوشتاری و شیوه‌ی فکر‌ورزی خود رهبران سیاسی، عاملان سیاست، رفتار حاکمیت، اتوریته‌ی گروه‌های مرجع، منزلت زورمندان سیاسی و نظم سنتی حاکم بر بینش اجتماعی را دچار تزلزل نموده و وارد گفتمان عمومی نمایند.

با توسل به اهرم‌های دموکراتیک و تأثیرگذار؛ مانند رسانه‌های اجتماعی، فعالیت‌های مدنی، رسانه‌های مکتوب، دیداری و شنیداری، سمینارها و تجمعات فرهنگی تلاش دارند به عنوان یک «قدرت سوم» پس از گروه‌های مرجع و دولت‌مردان، موقعیت، منزلت و اتوریته‌ی فرهنگی-سیاسی خویش را در جامعه و مناسبات قدرت تثبیت نمایند.

ترویج و الگوپردازی رفتارهای عصیان‌گرانه و هنجارشکن، مهم‌ترین الگوی رفتاری است که در عرصه‌ی تعامل اجتماعی شکل می‌گیرد و کم کم دارد بنیان ذهنیت اجتماعی و نظام فرهنگی مبتنی بر سنت و باورهای سنگ شده‌ی اجتماعی را به چالش می‌کشد. کافه‌نشینی‌های مختلط، دست دادن دختران و پسران در ملاء عام، بحث و گفت‌وگو و قرار ملاقات در رستوران‌ها و کافه‌تریاهای شهر، شکل‌گیری دوستی‌های اجتماعی-گروهی و روابط نسبتا آزادتر دختران و پسران، نشان از نوعی سنت‌شکنی و عبور از تابوهای ستبر اجتماعی می‌دهد. اضافه بر این، تَرک برداشتن دیوارهای سانسور و خود‌سانسوری، شکل‌گیری گونه‌ی خاصی از فرهنگ اجتماعی-مدنی و رشد تدریجی شکیبایی اجتماعی و رفتارهای دموکراتیک، ظهور نظم فرهنگی-رفتاری و الگوهای بینش اجتماعی نسبت به جنسیت، غیرت و مفاهیم مردسالارانه- حد‌اقل در کلان‌شهرها، به‌ویژه کابل- و نمایان شدن تغییر آهسته در یک جامعه‌ی شدیدا سنتی و بسته‌ی مذهبی در نتیجه‌ی جامعه‌پذیری سیاسی و الگوهای رفتاری نسل دانش‌آموخته‌ی شهر‌نشین می‌باشد که در عرصه‌ی عینی و فرهنگی در حال وقوع و تکوین می‌باشد.

به نظر می‌رسد گروه‌های مرجع که قدرت‌مند‌ترین گروه‌های اجتماعی و عاملان سیاسی می‌باشند، نظیرِ رهبران مذهبی، ریش‌سفیدان، رهبران سیاسی، بزرگان قومی، زورمندان و متنفذان اجتماعی-اقتصادی و… اکنون‌، مانند گذشته، نمی‌توانند نقش و تأثیر شگرف جوانان را در عرصه‌های مختلف نادیده بگیرند. این گروه‌ها در عمل به این درک سیاسی رسیده‌اند که قلم، گفتار و فعالیت‌های مدنی و اهرم‌های دموکراتیک و مدنی دیگری که جوانان از آن‌ها به گستردگی بهره‌مندند، از یک‌سو مروج موثر‌ترین شکل گفتار دموکراتیک و بلیغ‌ترین نوع گفتمان دموکراسی در جامعه محسوب می‌شوند و از سوی دیگر، تأثیرگذارترین روش در کنترول و ایجاد ترس و خودسانسوری در میان این گروه‌ها می‌باشد. این گروه به‌خوبی دریافته‌اند که نفوذ، پایگاه و قدرت اجتماعی آنان که بزرگ‌ترین مرجع منزلت سیاسی-اجتماعی‌شان می‌باشد، می‌تواند با افشاگری، گزارش‌دهی، رسانه‌ای شدن، مخالفت‌های مدنی و آگاهی‌دهی جامعه توسط جوانان در رسانه‌ها به‌شدت مورد خدشه و چالش قرار گیرد.

با همه‌ی این خوش‌بینی‌ها، هنوز زود است که از یک «انقلاب اجتماعی-فرهنگی» سخن بزنیم. این روند نشانه‌هایی از یک تغییر تدریجی، محدود و خوش‌بینانه است که مطمئنا می‌تواند مبنای یک حرکت رو به جلو به شمار آید که چنان‌چه نظام سیاسی پاسبان ارزش‌های دموکراتیک بماند و ثبات سیاسی و امنیت اقتصادی-فرهنگی تأمین گردد، تا یک دهه‌ی آینده، ما در آستانه‌ی تکوین یک انقلاب اجتماعی-ذهنی و فرهنگی قرار خواهیم گرفت.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *