برداشت خطرناک ما از آب‌های زیرزمینی

در پیوند به 22 مارچ، روز جهانی آب

نویسنده: نیکبخت آجه


روند کاهش سطح آب‌خوان‌های زیرزمینی اگرچه یک پدیده‌‌ی جهانی است، اما سرعت آن در برخی از کشورها، شتاب خطرناکی پیدا کرده است. دسترسی آسان به تکنولوژی بالاآوردن آب از آب‌خوان‌های زیرزمینی و ناکارآمدی تدابیر قانونی و اجرایی بازدارنده سبب شده است که این نوع آب‌خوان‌ها در کشورهای مانند افغانستان به‌طور پیوسته و با سرعت زیاد خالی و کوچک شود. پیش‌بینی می‌شود که اگر روند مصرف آب‌های شیرین به همین منوال ادامه یابد، در دهه‌های پیش رو نزاع میان‌کشورها و درون‌کشورها بر سر آب خطرناک‌تر خواهد شد و تا حدود پنجاه سال دیگر حداقل سه میلیارد نفر در روی زمین، به آب صحی دسترسی نخواهند داشت.

۲۲ مارچ از سوی سازمان ملل متحد به‌نام روز جهانی آب نام‌گذاری شده‌ است. روز جهانی آب اولین‌بار و به‌طور رسمی در سال ۱۹۹۲ میلادی، در کنفرانس محیط زیست و توسعه سازمان ملل متحد در شهر ریودوژانیرو کشور برازیل مطرح شد. در این کنفرانس از کلیه کشورها خواسته شد ۲۲ مارچ را به روز آگاه‌سازی مردم در مورد وضعیت آب اختصاص داده و از طریق پخش نشریات و برگزاری کنفرانس‌ها و نمایشگاه‌ها در گرامی‌داشت آن بکوشند. از سال ۱۹۹۳ هر سال یک شعار ویژه‌ی مرتبط به مسأله‌ی آب برگزیده می‌شود تا فعالیت‌هایی در سطح جهانی، روی موضوع آن شعار متمرکز شود. مثلا در سال‌های ۱۹۹۶ و ۲۰۲۲ به ترتیب شعارهای «آب و شهرهای تشنه» و «آب زیرزمینی، مرئی‌شدن نامرئی» به‌عنوان شعار سال انتخاب گردید.

شهرهایی در جهان وجود دارد که به مرحله‌ی تشنگی مزمن رسیده است و این تشنگی در فصل‌هایی از سال به سطح حاد و بحرانی می‌رسد. به‌عنوان مثال، تابستان سال گذشته باشندگان بخش‌هایی از شهر کابل وضعیت دردناک تشنگی حاد را تجربه کردند که انعکاس آن در رسانه‌ها، به بحث‌ها در این زمینه دامن زد. برخی از شهروندان و سازمان‌های شهروندی هم دست به کار شدند و گام‌های خیرخواهانه در راستای رفع مشکل برداشتند، اما این گام‌ها در قیاس با حجم مشکل پدیدارشده بسیار ناچیز بود و مهم‌تر این‌که از فقدان دید استراتژیک و کارشناسانه رنج می‌برد. شعار روز جهانی آب سال ۲۰۲۲ «آب زیرزمینی، مرئی‌شدن نامرئی»، بر روی این موضوع تمرکز دارد که آب‌خوان‌های زیرزمینی، به‌عنوان یکی از مخازن ذخیره‌ی آب جهان، در حال از دست دادن ظرفیت‌های خود و خشک شدن هستند و این می‌تواند عواقب جدی برای مردم جهان ایجاد کند. این بود که شعار سال بعد، سال ۲۰۲۳، عبارت «شتاب در تغییر برای حل بحران آب» انتخاب شد. این شعار گویای ضرورت سرعت بخشیدن به حل بحران آب است. گویای این‌که نه تنها سیاست‌گذاران و دانشمندان جهان برای نجات جهانیان از بی‌آبی سریع‌تر اقدام کنند، بلکه تمام انسان‌های ساکن روی زمین برای ذخیره و حفظ این منبع بی‌جایگزین، به فراخور توان خود، اقدامات لازم را انجام دهند.

یکی از چهار اصل بیانیه‌ی دوبلین نیز روی همین نکته‌ی ضرورت رویکرد مشارکت دادن همه برای مدیریت آب و توسعه پایدار تأکید دارد. این‌که همه‌ی ما باید در هرجا؛ در خانواده، در مکتب، در اجتماعات و در هر فرصتی که فراهم می‌شود صدای خود را برای بیان ضرورت تغییر در روش مدیریت مصرف آب بلند کنیم و در عمل نیز نسبت به برداشت معقول از آب پابندی داشته باشیم. این بیانیه در راستای توسعه پایدار، در همان سال ۱۹۹۲، سال برگزاری کنفرانس ریو، در کنفرانس بین‌المللی دیگری در مورد آب و محیط زیست با حضور کارشناسان آب در شهر دوبلین، پایتخت ایرلند جنوبی تصویب شد. یک اصل دیگر این بیانیه آسیب‌پذیری و محدود بودن آب شیرین را خاطرنشان می‌سازد و  دو اصل دیگر درباره‌ی ضرورت درنظرداشت نقش اصلی زنان در مدیریت و پاسداری از آب و ضرورت پذیرش آب به‌عنوان یک کالای اقتصادی سخن می‌گوید. با تشدید نگرانی‌ها در زمینه‌ی آب شیرین و در راستای همان توسعه پایدار و محافظت از منابع آب شیرین، در سال ۲۰۱۵، جامعه‌ی جهانی متعهد شد که تا سال ۲۰۳۰ آب و فاضلاب را به‌طور ایمن مدیریت کند. اما به نظر می‌رسد که جامعه‌ی جهانی تا اکنون اراده و سرعت لازم برای رسیدن به هدف مذکور در زمان تعیین‌شده را از خود بروز نداده است. از این‌رو به نظر کارشناسان، دولت‌ها باید به‌طور متوسط چهار برابر سریع‌تر کار کنند تا بتوانیم به موقع به هدف یادشده نزدیک شویم.

وضعیت آب در افغانستان

با ترویج میکانیزه‌شدن زراعت در افغانستان از اواسط قرن بیستم میلادی، نحوه تقسیم آب‌های سطحی برای کشاورزی، پیچیده و بعضا مشکل‌ساز شد. دولت در این زمینه عمدتا با اهداف سیاسی و بدون اعتنا به مسأله‌ی آبیاری این زمین‌ها در چارچوب کشاورزی پایدار، شروع به توزیع زمین‌های بایر کرد. با شتاب گرفتن روند افزایش شهرنشینی در دودهه‌ی پسین و دسترسی آسان به تکنولوژی بالاآوردن آب از آب‌خوان‌های زیرزمینی از یک‌سو و ناکارایی تدابیر قانونی و اجرایی بازدارنده از سوی دیگر، میزان بهره‌وری از آب‌خوان‌های زیرزمینی به‌شدت افزایش پیدا کرد و باعث شد که در شهرهای بزرگ، سطح این آب‌خوان‌ها به‌طور پیوسته و سریع پایین برود. به‌گونه‌ای که در اغلب نقاط این شهرها چاه‌های سطحی شروع به خشکیدن کردند و حفر چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق به شکل بی‌رویه‌ای گسترش یافت. پی‌آمدهای فاجعه‌بار این روند به‌زودی در برخی از شهرها، از جمله کابل آشکار گردید. علی‌احمد عثمانی، وزیر پیشین انرژی و آب گفته بود که بررسی‌های این وزارت بین سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۷ در شهر کابل نشان می‌دهد که آب‌های زیرزمینی در این شهر به‌شدت ته‌نشین شده، به‌طوری که سطوح این آب‌ها در نواحی مختلف از یک تا ۲۲ متر پایین نشسته است. حمیدالله یلانی، رییس شرکت آب‌رسانی افغانستان در رژیم قبلی نگرانی از وضعیت مصرف آب را با هشدار تندتری بیان کرد: «به حدی نگران مصارف بی‌جا و کم‌آبی هستم که کوتاه اگر بگویم باید به‌جای وضو، تیمم کنیم.»

مطابق قانون آب مصوب سال ۱۳۸۸ افغانستان، دولت مسئول حفاظت از آب می‌باشد. طبق ماده‌ی ۱۹ این قانون، استفاده از منابع آب به استثنای حق‌آبه‌های موجود، فقط جهت اطفای حریق، به‌منظور کشتی‌رانی و آشامیدن، معیشت و رفع سایر ضرورت‌ها بدون اجازه‌نامه‌ی دولت صورت گرفته می‌تواند. در این قانون مشخص گردیده است که مقدار استفاده‌ی مجموعی یک خانواده در شبانه‌روز نمی‌تواند از پنج متر مکعب اضافه‌تر باشد. طبق ماده‌ی ۳۸ این قانون، «چاه‌های عمیق به‌منظور زراعت، تجارت، صنعت و آب‌رسانی شهری بعد از موافقه‌ی وزارت‌های ذیربط و صدور جواز از طرف وزارت معادن حفر شده می‌تواند.» اما ظاهرا از همان زمان تصویب، اراده‌ای برای اجرای آن وجود نداشت. این قانون در زمانی تصویب شد که چاه‌های سطحی در اغلب شهرهای بزرگ در حال خشک شدن بود و همان‌طور که اشاره شد، رجوع برای حفر چاه‌های نیمه به یک رویکرد عمومی در این شهرها تبدیل شده بود. گمان می‌رود که بالای نود درصد این چاه‌ها بدون طی مراحل قانونی حفر گردیده‌اند و هیچ نظارتی هم بر نحوه‌ی کارکرد این چاه‌ها وجود ندارد.

طی یک‌دهه‌ی اخیر و با آسان‌ترشدن و ارزان‌ترشدن دسترسی به تخته‌های مولد انرژی آفتابی، حفر چاه‌های عمیق به هدف آبیاری مزارع، این بار در روستاها گسترش یافت. این روند گسترش، به‌خصوص در سه سال اخیر و پس از تحول نظام سیاسی در افغانستان شتاب فوق‌العاده ترسناکی یافته است. به‌گونه‌ای که در اغلب روستاهایی که در دشت‌های نسبتا هموار قرار گرفته می‌توان مشاهده کرد که هر خانواده یک چاه نیمه‌عمیق برای خود کنده است که با انرژی تولیدشده از تخته‌های آفتابی، از بام تا شام آب را از عمق زمین به سطح می‌آورند. خانواده‌هایی هم هستند که بالای یک چاه کنده‌اند. مثل نادر، جوانی که در کابل رشته‌ی کمپیوترساینس می‌خواند و پدرش در حاشیه‌ی جنوب‌غربی شهر شبرغان چهار چاه فعال دارد تا زمین‌های زیر کشت‌اش را با بهره‌گیری از انرژی آفتابی مرتبا آبیاری کند.

طنز تلخ قضیه در آن است که افراد خوددار از کندن چاه برای آبیاری کشتزار، متهم به بی‌خردی می‌گردند. چند روز پیش یکی از آشنایانم که می‌دانست برادرم در روستا زندگی می‌کند، از من پرسید که «برادر تو چند چاه کنده است؟» وقتی توضیح دادم که چاهی نکنده است به این دلیل که نمی‌خواهد سرنوشت نسل‌های آینده را با خطر بی‌آبی روبه‌رو سازد، پوزخند زد و گفت: «عجب آدمی هست او. امروز زندگی‌ات را بکن، کُن لَق فردا.» این نگاه کوتاه‌بینانه به نحوه‌ی بهره‌برداری از منابع عمومی و از جمله آب، یک نگاه غالب در میان هم‌وطنانم است و تکنولوژی جذب انرژی خورشیدی که اصولا برای حفاظت از محیط زیست در سطح جهانی مورد تشویق قرار می‌گیرد، به سبب این نوع نگاه خطرناک، در راستای تخریب محیط زیست فعال شده است. این نوع نگاه بی‌پروا البته در سایر عرصه‌های زندگی جامعه‌ی افغانستان هم آشکارا به چشم می‌خورد و متأسفانه از آن‌جایی که ریشه‌های تاریخی و فرهنگی عمیقی دارد، ایستادگی در برابر آن بسیار دشوار است.

حدود چهل‌وپنج سال پیش در بهار ۱۳۵۷ و در آستانه‌ی کودتای حزب دموکراتیک خلق افغانستان که منجر به سرنگونی حاکمیت داوودخان گردید، مهرانگیز کار، حقوق‌دان ایرانی سفری داشته به کابل و گزارشی از آن سفر نوشته. او در این نوشته از روحیه بی‌پروای کابلی‌ها یاد می‌کند که خود را در زمینه‌های مختلف اشکار می‌کرده. جمله‌ی کوتاه «پروا نداره» در بازار، در ادارات و در موقعیت‌های مختلف از زبان کابلی‌ها به گوش او می‌خورده. خانم کار می‌گوید که من حس می‌کردم که یک تحول سیاسی مهم در شرف وقوع است اما مردمان کابل نسبت به نشانه‌های این تحول قریب‌الوقوع به طرز شگفت‌انگیزی بی‌پروا بودند، با وجود آن‌که تأثیر مهمی بر سرنوشت آنان داشت. این تحول وقوع کودتای هفت ثور بود که چند روز بعد از سفر او اتفاق افتاد.

این خصوصیت بی‌پروایی که پس از چهل‌وپنج سال، هنوز در رفتار و گفتار و روحیه‌ی ما افغانستانی‌ها محرک پررنگی است، همراه با کوتاه‌بینی سبب شده که مصرف آسان آب‌های زیرزمینی را که مهم‌ترین تهدید برای آینده‌ی نه چندان دور ما است، به چشم فرصت ببینیم. به‌خصوص با درنظرداشت واقعیت سیاست طالبان در این زمینه. دولت طالبان که برای مسأله‌های کم‌اهمیتی مثل نحوه پوشاندن روی زنان و سر مردان، حمام کردن زنان و لباس پوشیدن مردان و امثال آن هزاران مأمور استخدام کرده است تا قوانین سخت‌گیرانه‌ای را اعمال کند، برای جلوگیری از حفر بی‌رویه چاه‌های عمیق که از زمان به قدرت رسیدن آنان -چنان که قبلا گفته شد- شتاب خطرناکی پیدا کرده، هیچ اقدام مؤثری روی دست نگرفته و به طرز نومیدکننده‌ای بی‌تفاوت مانده است. این واقعیت که واکنش شهروندان زمانی حس می‌شود که به اصطلاح کارد به استخوان رسیده باشد، مانند نمونه‌ی کم‌آبی شدید سال پیش در بخش‌هایی از کابل و تشکیل صف‌های طولانی هر روزه برای پرکردن چند بشکه آب، در کنار واقعیت بی‌تفاوتی طالبان به‌عنوان حاکمان فعلی در قبال مصرف آب‌های زیرزمینی، به ما هشدار می‌دهد که وضعیت تا چه حد ترسناک است.

البته برخی از رسانه‌ها و نهادهای مدنی کاملا بی‌تفاوت نیستند و برنامه‌هایی برای صرفه‌جویی در آب و خطر مصرف بی‌رویه آب تهیه و نشر می‌کنند. مثلا در جوزای سال پیش شبکه‌ی خبری طلوع گزارشی نشر کرد مبنی بر این‌که آب‌های زیرزمینی در ولایت هلمند به‌شدت افت کرده و برخی از روستائیان این ولایت به‌دلیل نبود آب، شروع به ترک خانه‌های‌شان کرده‌اند. یا مثلا در سال ۱۴۰۱ پوستری در پلتفرم فیس‌بوک با عنوان «سخن آب» توسط یک انجمن محلی به‌نام «خانه داستان بلخ» نشر شد که از مخاطبان می‌خواست در این رابطه خاطره و ایده‌ی خود را در میان بگذارند و جایزه بگیرند. پروژه‌ی انتقال آب رودخانه‌ی پنجشیر به کابل نیز مثال دیگری است که می‌تواند در راستای رفع نیازمندی‌های باشندگان کابل مؤثر تمام شود. اما حجم و اندازه‌ی این برنامه‌ها و نبود اراده در میان رهبران طالبان برای وضع و اعمال مقررات سخت‌گیرانه در جهت جلوگیری از حفر چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق، اثرات آن اقدامات را ناچیز نگه می‌دارد. شخصا اگرچه اصولا مخالف اعمال زور از سوی حکومت در نحوه تعاملش با شهروندان هستم، اما به نظر می‌رسد که در این زمینه چاره‌ای جز آن وجود ندارد. ما به سرعت در حال حرکت در مسیر خطرناکی هستیم و این وضعیت به‌شدت اضطراری، می‌طلبد که حاکمیت اقدامات فوری و قاطع روی دست گیرد.

یک زمانی که چند خدایی در میان بشر رواج بیشتری داشته، در بینش آنان خدای ویژه‌ی آب هم وجود داشته که پرستش می‌شده. این خدا یا ایزدبانو که مثلا در چین باستان «پینگ-ئی»، در یونان باستان «ثتیس» و در ایران فرهنگی، آناهیتا نام داشته، نگهبان تمام آب‌های جهان بوده است. یک گزینه‌ی دم دست آن است که برای رفع کم‌آبی، ما مردم افغانستان طبق عادت خویش به دعا پناه ببریم و بگوییم ای ثتیس، ای پینگ-ئی و ای آناهیتا، به سخن شکوه‌آمیز آب گوش دهید و کسانی را که بی‌پروا به آلودن و اصراف آب می‌پردازند، مجازات کنید. به درستی که چنین انسان‌هایی از جاده‌ی انصاف کج شده‌اند و نیاز به هشدار و توبیخ دارند. البته که ما ظاهرا یکتاپرستیم و در دعای خود به‌جای آن خدایان، از خدای یکتا و بی‌همتای خود چنین خواستی را می‌طلبیم. اما امروزه به تجربه می‌دانیم که کارکرد دعا، تسلی‌بخشی است و «یک دستی که عمل می‌کند، کاراتر از هزار لبی است که دعا می‌کند». ما امروز نیاز فوری داریم که وارد عمل شویم تا این روند رو به نابودی را متوقف کنیم و با آموختن از سایر ملت‌ها، راهکارهای بدیل را در پیش گیریم. زیرا نه تنها این همه منابع آبی را که از زیر زمین می‌کشیم در قبال منافعی که از کشت پنبه و امثال آن بدست می‌آوریم هیچ توجیه اقتصادی ندارد، بلکه زندگی نسل‌های آینده را با خطر جدی روبه‌رو ساخته است.