از وقتی گند انتخابات بالا زد و شایعه شد که رییس جمهور از قبل تعیین شده و هیچ مانعی نمیتواند سد راه وی شود، من به این شایعه میخندیدم. میگفتم این آدمهایی که همیشه شایعه پخش میکنند، حتماً مریض اند. بعدش با خود کلنجار میرفتم که نه! ممکن است این طیف مردم، از طریق شایعهسازی و شایعهپراکنی، نان و خرج عیال خویش را به دست میآورند. فکرهای رنگارنگی در این مورد میکردم و هیچگاهی نمیتوانستم خودم را قناعت بدهم که کار شایعهسازان و شایعهپراکنان درست است یا غلط؟ اما حالا به این باور نیستم. من معتقدم، هر شایعهای که در بازار، خریدار پیدا کرد، آدم هوشیار باید با آن صلح کند. الزام صلح را همه درک میکنیم، شما نمیکنید؟!
از وقتی داعش سر بلند کرده و گفته میشود که در افغانستان هم نمایندگی باز کرده، شایعه شده که قصهی طالبان روزبهروز مفت میشود. طالبان متأسفانه از دو جهت روزگار بدی را سپری میکنند. یکی اینکه هر روز بر فرماندهیهای پولیس این کشور حمله میکنند و 20 نفر را به شهادت میرسانند، یا در سرکها ماین میکارند و جان مردم را میگیرند. از طرف دیگر، با حکومت وحدت ملی مواجه است. حکومت وحدت ملی که خوشبختانه دو سر دارد. یک سر این حکومت وحدت ملی، چنان گرم چانهزنی با مقامهای پاکستانی است که من میترسم یکماه بعد، گزارش شود که جنرال راحیل شریف، ارگ ریاست جمهوری را به داکتر محمد اشرف غنی برای چهار سال دیگر به اجاره داد. متن قرارداد این معاملهی اجارهای، در حضورداشت نمایندگان فعال مورد نظر ارگ از جامعهی مدنی، فعالان رسانهای مورد نظر ارگ، شخصیتها و نمایندگانی از شورای ملی، نمایندگانی از احزاب سیاسی، مولویهای بیطرف و شماری از بازماندههای حملات انتحاری نوشته و به امضا رسید. در اخیر جنرال راحیل شریف دعای ختم را خواند و از بارگاه خداوند برای حکومت آقای محمد اشرف غنی، برکت خواست و از خود اشرف غنی خواست که ارگ را خراب نکند و چهار سال بعد دوباره آن را صحیح و سالم به آنها پس بدهد (حالا که ضرور نیست شما این ترس مرا جدی بگیرید و مثل من بترسید. یک دفعه دیدیم که این اتفاق نیفتاد، پس بهتر است یک چند نفر بیخیال این مسئله هم باشیم). نزدیک بود حرف اصلی یادم برود. حرف اصلی این است که تلاش برای شکست دادن طالبان و شبکههای تروریستی شبیه شبکهی حقانی میان مقامهای کابل و اسلامآباد، داغ شده و امیدوارم ترس من بیجا باشد.
سر دیگر حکومت وحدت ملی، به خیالم که دیروز آخرین ضربهی فنی را بر گرده و عضلات انقباضی قبرغهی طالبان وارد کرد. این سر حکومت وحدت ملی، در حضورداشت یک فروند رییس جمهور تاریختیرشده، یعنی جلالتمآب محترم حامد کرزی که در طول عمرش حتا یکبار حاضر نشد طالبان را دشمن جان مردم بخواند و همیشه آنها را برادران ناراضی خطاب کرد و از بند نیروهای امنیتی آزاد کرد، دو کبوتر را به هوا پرتاب کردند و عملاً ثابت کردند که قصهی طالبان مفت است. هرچند که یک جمع خوششلوار دیگر نیز در این برنامه حضور داشتند؛ اما من نفهمیدم که آنها از شدت بیکاری آنجا بودند یا نه، شدت ضربهای که قرار بود بر گردهی طالبان وارد شود و اتحاد عضلات انقباضی قبرغههای طالبان را برهم بزند، ایجاب میکرد که آنجا باشند؟ به هر روی، طالب باز هم طالب است و هنوز هم هیچ فرماندهی پولیسی در این کشور وجود ندارد که از ترس طالبان خاطر آرام داشته باشد. یعنی اگر خلاصه عرض کنم، طالبان عزیز ما هر روز حمله کنند و میکشند، به آتش میکشند، منفجر میکنند؛ اما حکومت وحدت ملی، از یک سر مصروف گفتوگو برای مبارزه علیه طالبان است، از سر دیگر، کبوتر آزاد میکند تا به مردم نشان بدهد که این طرف حکومت وحدت ملی اگر حق گفتوگو با مقامهای پاکستانی را ندارد، حق پراندن صلح به هوا را دارد و این کار را میکند!
خُب این چیزها را گفتم تا یک لحظه فکرتان را خراب کنم. حالا دوباره آن فکرهای خراب شده را ترمیم میکنم. تصور کنید یک روز جمعی از آدمهای بانفوذ به ارگ ریاست جمهوری خواسته میشوند. از طرف دیگر، شایعه میشود که همین آدمها، با رییس جمهور جنگ نمودهاند. جنگ به معنای کشتن نیست، همین که در حد حواله کردن القابی چون بیشرف، بیغیرت، سگ، گاو، خر و… صفات چیز به سوی همدیگر هم برسد، نامش جنگ است. مخصوصاً اگر جلسهای که قرار بود یک نتیجه داشته باشد، شروع ناشده ختم شود. خُب! حالا تکلیف ما چیست؟ صلح با این شایعه! یعنی به این معنا که به جهنم که در ارگ جنگ میکنند یا در هوتل سیرینا کابل! بگذار جنگ بکنند. حتماً هردو طرف یا همهی طرفها چیزی دارند یا حداقل نگران از دست دادن چیزی هستند که جنگ میکنند.
یا اگر شایعه شد که یک سر حکومت وحدت ملی آنقدر از نعمت تفکر برخوردار است که تصمیم دارد سر از بهار 1394 دریای کابل را سرشار از آب بسازد، با این شایعه هم صلح کنید. چرا که همه میدانیم، خود این شایعه نوعی از تجلی همان تفکریست که از آن نام گرفته شد. اگر صلح نکنیم، هر روز که چشممان به دریای کابل بیفتد، یا از کنار آن رد شویم، این شایعه به یاد ما خواهد آمد و آن وقت واقعاً حسرت روزی را خواهیم خورد که دریای کابل، واقعاً سرشار از آب گردد. آنهم آب زلال و تمیز! البته این به این معنا نیست که بعضیها خیلی توقع بیجا از حکومت و رییس جمهور یا رییس اجرایی دارند، بلکه به این معنا است که حالا که وضعیت کلی خراب و امنیت از زندگی ما فراری است. دست مقامها و بلندمرتبتهای کشور هم درد نکند با اکشنهای فیلمیشان! ما واقعاً به این اکشنهای مسخره نیاز داریم! خوش باد مقامهایی که جز تمسخر کار دیگری بلد نیستند!