اطلاعات روز: رییس خدایداد صبح امروز در زندان پل چرخی اعدام شد. حسیب الله صدیقی سخنگوی ریاست امنیت ملی به رسانه ها گفته است که: “رییس خدایداد اعدام شد. و ما به زودی در این مورد اعلامیه ی مطبوعاتی نیز منتشر خواهیم کرد.”
رییس خدایداد که بود؟
سیدالله (مشهور به رییس خدایداد) فرزند حاجی عبدالله، 41 ساله، از منطقهی اورژلای ولسوالی تنیخیل ولایت خوست بود. رییس خدایداد صنف هشتم مکتب را در مکتب سیدالناصری در ناحیهی یازدهم شهر کابل تمام کرده است. او دو دختر و چهار پسر دارد و خانوادهاش اکنون در منطقهی افغان کالونی شهر پیشاور پاکستان زندگی میکنند. پدرش پزشک بوده و همچنین چهار برادر دارد. حمید، برادر بزرگش یک ورزشگاه بوکس را در قلعهی نجارهای خیرخانه اداره میکرده است.
رییس خدایداد در سال 1371، پس از ایجاد این ورزشگاه بوکس در خیرخانه (ناحیهی یازدهم شهر کابل)، شروع به دزدی، «بدماشی و اختطاف» نمود. او در دوران حکومت طالبان، دو بار بازداشت شد، ولی پس از هر بار دستگیری، از بازداشتگاه فرماندهی پولیس کابل فرار کرد.
رییس خدایداد چندین شناسنامه و پاسپورت جعلی داشته، با هویتهای مختلف و اسناد و ویزههای جعلی، به چندین کشور منطقه در رفت و آمد بوده است و در فهرست سیاه پولیس تاجیکستان و انترپول قرار داشت.
افراد رییس خدایداد از چند سال بدینسو نه تنها در کابل و ولایتهای کشور، بلکه در کشورهای تاجیکستان، ایران، پاکستان و امارات متحدهی عرب نیز دست به دزدی مسلحانه و اختطاف میزنند. این افراد در عملیاتهایشان در داخل کشور، از موترهای شیشهسیاه، لباسهای اردو، پولیس و نیروهای خارجی استفاده میکنند.
رییس خدایداد در سال 1380 هنگامی که میخواست کسی را اختطاف کند، از سوی نیروهای امنیتی دستگیر شد؛ اما او با یکی از سرگروههایش، حضرت، بار دیگر توانست از بازداشتگاه فرماندهی پولیس کابل فرار کند. رییس خدایداد پس از فرار به پاکستان رفت؛ اما حضرت، باشندهی ولایت کاپیسا، پس از ربودن یک زن آلمانی بهنام «کریستینا»، با اعضای گروهش دوباره دستگیر شد و دادگاه او را به 20 سال زندان محکوم کرد. حضرت اکنون در زندان پلچرخی زندانی است.
رییس خدایداد با استفاده از چندین مخفیگاه در جاهای مختلف کشور (سرای خواجه و گلبهار در کابل و بغلان و پنجشیر)، بیشتر برای اختطافهایی برنامهریزی میکرد که «اهمیت بینالمللی» داشتند.
بر اساس معلوماتی که اطلاعات روز به آن دست یافته، رییس خدایداد و افرادش در 5 مورد اختطاف خارجیها، بهشمول «خانم کلمنتینا کانتونی» و تجاوز جنسی بر او، دست داشت. بر بنیاد این معلومات، رییس خدایداد به چند مورد از قتلها و سرقتهای مسلحانه اعتراف کرده بود:
• یک تن از تاجران هنگامی که یکصد و پنجاه هزار دالر را از کابل بانک گرفته بود و میخواست قالین خریداری نماید، در منطقهی قوای مرکز شهرکابل موتر متوقف و بر وی حمله نمودیم و با تهدید سلاح، پولش را گرفتیم.
• یک عراده موتر کروزین را در منطقهی پروان دوم توقف دادیم و به زور اسلحه موتر را از مالکش گرفتیم و به شهر گردیز بردیم و در آنجا به قیمت ششصد هزار کلدار پاکستانی فروختیم.
• انجنیر سید جان، رییس یک شرکت ساختمانی را که بر یک موتر لکسس نقرهای سوار بود، از قسمت کارتهی پروان تعقیب نمودیم و در مقابل سیلوی مرکزی موترش را توقف دادیم، شیشهی موتر را با قنداق سلاح شکستاندیم و بالایشان شلیک نمودیم که یک تن آنها زخمی شد. سپس انجنیر را با موتر خودش ربودیم و در مقابل پول رهایش کردیم.
• حبیب استالف تثبیت نموده بود که حاجی عصمتالله، باشندهی اصلی ولایت نیمروز یک میلیون و دوصد هزار دالر امریکایی را از سرای شهزاده گرفته و از طریق میدان هوایی شهر کابل، به دبی انتقال میدهد. حبیب استالف موضوع را با من شریک کرد. تصمیم گرفتیم وی را تعقیب و پول را ازش بگیریم. موترش را از سرای شهزاده تعقیب کردیم و گذشته از منطقهی قلعهی خیاط بیبی مهرو، نزدیک به چهارراهی میدان هوایی، مقابل دستگاه ساختمانی اسپین غر متوقف کردیم. از موتر پایین شدیم، به رانندهی حاجی عصمت دستور دادم که شیشهی داله را پایین کند و پولها را که در یک بکس سیاه بود، گرفتیم؛ اما راننده و محافظ حاجی عصمت که مسلح بودند، بر ما شلیک کردند که ما نیز با شلیک گلوله پاسخشان را دادیم. در نتیجه حاجی عصمتالله کشته شد و ما پول را با موتر خودشان سرقت نمودیم.
• سیدالله یا همان رییس خدایداد همچنان اعتراف کرده که برای فراری دادن حبیب استالف که محکوم به اعدام شده بود، از پیشاور پاکستان به کابل آمده بود. او تصمیم میگیرد که برای آزادی حبیب استالف، یک ترجمان افغانیالاصل امریکاییتبار را با چند خارجی دیگر برباید و بعد آنان را با حبیب استالف تبادله کند. ولی پیش از عملی شدن این تصمیم، در یک عملیات ویژهی نیروهای امنیتی، با دو تن از همراهانش، ناصر، باشندهی ولسوالی خوست و شوهرخواهر رییس خدایداد، و اجمل، باشندهی ولایت لوگر و یکی از همکاران نزدیک حبیب استالف، در مربوطات ناحیهی پنجم شهر کابل دستگیر شد و اکنون بازداشت است.
افراد رییس خدایداد
بر اساس معلومات بهدست آمده، سرگروههای رییس خدایداد در کابل، ذکریا، عاشقالله، وحید دَکو، غلام هزاره، شریفالله و ببرک سیاه بودند. همچنین گفته میشود این افراد در کابل از رییس خدایداد نگهداری و محافظت میکردند. همچنان در این معلومات به مواردی از دزدیها و اختطافهای این افراد، اشاره شده است:
شریفالله و ببرک سیاه، مسکونهی قلعهی زمان خان کابل، در سال 1386، پس از ربودن یک زن خارجی از کابل، هنگام انتقال دادن او به پاکستان، در ولایت ننگرهار بازداشت شدند.
وحید، مشهور به «وحید دکو»، باشندهی سرای خواجهی کابل و سردستهی یک گروه از آدمربایان مربوط به رییس خدایداد بوده که زمینهی اختطاف را برای سایر گروهها مساعد میکرده و از ربوده شدگان در سرای خواجه نگهداری میکرده است.
زکریا و غلام هزاره، باشندههای اصلی چهارقلعهی وزیرآباد اند. این دو نفر، عاملان ترور یک کارمند امنیت ملی در ناحیهی دهم شهر کابل نیز هستند. همچنین این دو نفر در سال 1378، 40 لک افغانی را در تپهی کارتهی نو کابل نیز دزدیدهاند.
عاشقالله مزاری، سرگروه آدمربایان مربوط به رییس خدایداد، یک صد و پنجاه هزار دالر را از «برکی» کابل دزدیده است.
طلا محمد، تور و غمی، باشندگان ولسوالی پغمان کابل و حضرت، جاوید، نجیب، منصور و تیمور باشندگان ولایت کاپیسا از جملهی ربایندگان و تروریستان مربوط به رییس خدایداد اند که در قتل آمر حوزهی پنجم پولیس کابل طی یک درگیری مسلحانه دست دارند. گفته میشود در این برخورد، غمی و پنگ، دو عضو این گروه آدمربا نیز کشته شدهاند.
حبیب استالف، سردستهی یک گروه آدمربا و یکی از همکاران رییس خدایداد، در 17 میزان 1392 بازداشت و از سوی دادگاه به اعدام محکوم شد. او در 16 میزان 1393 همراه با پنج تن از عاملان تجاوز گروهی پغمان، اعدام شد. حالا پس از 4 ماه رییس خدایداد نیز مانند حبیب استالیف اعدام شد.