اتاق شماره هشت زندان «کوه باد» در غزنی آخرین سلولی بود که دانیال وطندار، شهروند بریتانیایی-افغانستانی در آن نگهداری میشد. دانیال ۵۰ روز را در زندانها و توقیفخانههای استخبارات و فرماندهی امنیهی گروه طالبان در ولسوالی جاغوری و شهر غزنی حبس کشید. امتناع از «باجدهی» به طالبان را سبب بهزندانافتادنش میخواند. میافزاید پس از آنکه درخواست اعضای طالبان مبنی بر پرداخت ۱۲ هزار دالر امریکایی از کمکهای مردمی برای «تکمیل کار یک بند آب» را رد کرد، متهم به مصرف مشروبات الکلی شد. دادگاه ابتدائیهی این گروه در جاغوری خلاف رأی دادگاه استیناف در غزنی، برای دانیال حکم ۴۵ روز زندان را داد.
تعقیب و گیرانداختن
برای دانیال ماجرا از بارگذاری یک ویدیو از بند آبگردان «گلی» در منطقهی «انگوری» ولسوالی جاغوری آغاز شد. در این ویدیو که در تاریخ ۷ آگست (۱۷ اسد) در پلتفرم یوتیوب منتشر شده بود، او فراخوان کمک مالی برای ادامهی کار این بند میدهد. بند گلی از نخستین پروژههای بند آبگردان در جاغوری است. تا اکنون بخش بزرگی از هزینهی ساختوساز آن توسط باشندگان این ولسوالی پرداخت شده است.
چهار روز پس از بارگذاری ویدیو، دانیال یک تماس تلفنی دریافت میکند؛ مردی با صدای سنگین و کلمات و جملات شکستهی فارسی آمیخته با پشتو خود را از مقامهای محلی طالبان معرفی میکند؛ «بدون اینکه اسمش را ببرد، گفت ۱۲ هزار دالر (امریکایی) از خارج برای بند گلی آوردهام، چرا هنوز کار [ساخت بند] را شروع نکردهام.» دانیال به جدیت و یقین این مرد میخندد و پاسخ میدهد: «برای تکمیل کار بند، ۱۲ هزار زیاد است. بیا باهم شروع میکنیم.» سپس دانیال ادامه میدهد که از هیچ شخص و نهادی کمک دریافت نکرده است. در مقابل این مرد خشمگین میشود و از پشت خط تلفن اخطار میدهد که مبلغ ۱۲ هزار دالر را از او به «زور» میگیرد. پس از آن، هر از چند روزی بارها دانیال تماس مشابه از آدمها و شمارههای ناشناس دریافت میکند؛ همگی آنان خود را عضو طالبان معرفی و زبان فارسی را نیز دستوپاشکسته صحبت میکردند.
در گرماگرم این تماسها، دانیال برای یک هفته به کابل میرود. در آنجا، این افراد دوباره به او تماس میگیرند. میگویند در مورد جمعآوری پول برای بند گلی، اسناد در دست دارند و تا زمانی که پول را تحویل ندهند، نمیگذارند از افغانستان بیرون شود. گفتوگو ادامه مییابد. دانیال اصرار میکند که هیچ مبلغی دریافت نکرده است. اعضای طالبان اما میگویند که این موضوع را حضوری در بند آب گلی ثابت کند. دانیال وعده میدهد که از کابل به جاغوری برمیگردد و فردای آن روز همدیگر را حوالی ساعت ۱۰:۰۰ قبلازظهر میبینند. دانیال از کابل به جاغوری میرود و رأس ساعت ۱۰:۰۰ نیز در بند گلی. او تا ساعت ۱۱:۳۰ دقیقه در آنجا میماند و هیچکسی از اعضای طالبان به این محل نمیآید. دوباره به خانهاش برمیگردد. دم درِ خانه که میرسد یک عضو طالبان از طریق تلفن به دانیال دوباره تماس میگیرد: «گفت بهجای بند گلی، پول را در یک منطقهی [ولسوالی] قرهباغ تحویل دهم. [در جواب] گفتم که نه پول [از کس دیگر] آوردهام و نه [این مبلغ] پول را دارم.» بازهم این عضو طالبان تهدید میکند که پول مطالبهشده را به زور از او میگیرد.
شام همان روز (اول میزان)، هنگامی که دانیال به همراه یک دوستش از مراسم تشییع جنازه در قبرستان عمومی انگوری، به طرف بازار انگوری در حرکت بود، متوجه شدند که تعقیب میشوند. مرد قدبلند سوار بر موتورسایکل نوع «تریل» که خود را در پتو پیچیده بود، آنان را دنبال میکرد. دانیال و دوستش در مقابل «لیسه حوتقول-انگوری» توقف میکنند. در یک دکان که در نزدیکی مکتب است، میروند و نوشابههای انرژیزا میخرند. مرد موتورسایکلسوار نیز کمیدورتر و در تاریکی شب توقف میکند. هنگامی که آنان به مسیر خود به سمت منطقهی «داوود» در سمت شمال انگوری حرکت میکنند، موتورسایکلسوار هم به تعقیب آنان راه میافتد. در مسیر راه، دانیال یک کارگر کارخانهی فارم مرغداری را که در کنار سرک ایستاده بود، هم در موتر خود سوار میکند. او چند بوتل الکل طبی را نیز به همراه داشته بود. کمی که به سمت مسیر خود پیش میروند، متوجه میشوند که یک موتر نوع کرولا راه را بسته است؛ «چهار فرد مسلح از کرولای سفید پایین شدند. نزدیک ما آمدند. گفتند که فرماندهان و آمران ادارات هستند. بعدها فهمیدیم که آنان از استخبارات، امنیت داخلی و امر به معروف بودهاند. ما را از موتر پایین و سپس تلاشی کردند. تلفنهای ما را گرفتند، دستان و چشمان ما را بستند و ما سه نفر را در سیت عقب موتر جابهجا کردند. گفتند که ما را به سنگماشه، [مرکز ولسوالی] انتقال میدهند.» طالبان آنان را با موتر نوع «فرونر» دانیال به ولسوالی میبرند.
در مسیر راه، اعضای طالبان به اصرار از دانیال درخواست میکنند قبل از اینکه زندانی و پروندههایشان رسمی شود، مبلغ ۱۲ هزار دالر مطالبهشده را پرداخت کند. او اما تأکید میکند که این مبلغ را ندارد و نمیتواند بدهد. اعضای طالبان تهدید میکنند که آن را با «زور» و «شکنجه» در توقیفخانه میگیرند.
بازجویی و هویت غربی و گمانهزنیهای منفی طالبان
طالبان دانیال را به توقیفخانهی استخبارات در ساختمان ولسوالی و دو همراهش را به توقیفخانهی فرماندهی امنیهی این گروه انتقال میدهند. همین که او را در توقیفخانه میبرند، یک نظامی طالبان لولهی آب را در دست میگیرد و میگوید: «شلینگ (لوله) تو را به حرف میآورد. من ترسیدم. گفتم حاضرم هر رقم اظهارات میگیری، روی ورق بنویس و من فقط زیر آن شصت و امضا میکنم. گفت بهجای اظهارات، پول را پرداخت کنم. گفتم نه پول دارم و نه پول [از شخص/نهادی] آوردهام. گفت پس اسناد موترم را تحویلشان دهم. گفتم اگر موترم را میگیرید، باید ما را آزاد کنید.» دانیال اما برای سپردن موترش به طالبان و اطمینان از آزادی خود و دو همراهش شرط میگذارد که اسناد آن توسط متنفذان به طالبان داده شود. موتر دانیال فرونر ۲۰۰۶ است و براساس گفتههای او، حدود ۱۴ هزار دالر امریکایی ارزش داشته است. بازجویان استخبارات طالبان شرط دانیال را رد و در عوض پیشنهاد میکنند که در ازای آزادی آنان، اسناد موتر باید در ولسوالی قرهباغ تحویل داده شود. براساس گفتههای دانیال، این افراد از باشندگان قرهباغ بودهاند. دانیال پیشنهاد طالبان مبنی بر سپردن اسناد موتر در قرهباغ را نیز نمیپذیرد؛ «گفتم هرگز این کار را نمیکنم. یکی از آنان گفت که بالاخره راضی میشوی.»
پس از آن و براساس گفتههای دانیال، طالبان او را با روش «چپهولچک» شکنجه میکنند. در این روش، طالبان دستان مظنونان را از پایین و بالای شانه در پشت به هم میرسانند و دستنبد میزنند؛ «بدترین نوع شکنجه بود. دستانم نمیرسید. یکی از پایین و دیگری از بالا از آرنج دستانم را فشار دادند تا به هم رسیدند و دستبند زدند. فکر کنم ۴۰ دقیقه تا یک ساعت دستانم همانطور ماند. خیلی درد داشت. گویی تیر پشت (ستون فقرات) و استخوانهای قبرغه و دستانم میشکست و بندها بیجا و ماهیچههای دستم پاره میشد. درد بیتابم کرده بود.» در استخبارات طالبان، هنگامی که دستان دانیال را از هم باز میکنند، بازجویان دوباره به سراغ او میآیند. میپرسند که باز میخواهد شکنجه شود و یا آزاد شود و پول یا موتر را بدهد. دانیال تأکید میکند که پول ندارد و اسناد موتر خود را هم در حضور و ضمانت متنفذان به طالبان تحویل میدهد. پس از این گفتوشنود کوتاه بازجویان دانیال را در سلول انفرادی میاندازند؛ اتاق ترسناک، تاریک، گرم، نمناک و متعفن. هر از چند گاهی یک نگهبان با پایش به در آهنی آن میکوبد و به زبان پشتو میگوید: «ویش یاست (بیداری)؟» دانیال با «آری» پاسخ میدهد؛ هم نگهبان طالبان نمیماند که دانیال بخوابد و هم او از دلهره و ترس و وحشت طالبان نمیتواند بخوابد. شب را بیدار صبح میکند. هنگامی که رسمیات شروع میشود، بازجویان طالبان دوباره دانیال را بازجویی و با روش چپهولچک شکنجه میکنند. او چهار شبانهروز را در سلول انفرادی در استخبارات این گروه در ولسوالی میماند.
در این مدت، دانیال حاضر نمیشود تا به استخبارات طالبان «باج» دهد. همزمان، بستگانش نیز به ولسوالی رجوع میکنند و در مورد بازداشت او توضیح میخواهند. طالبان الکلهای طبی کارگر فارم مرغداری را بهانه گرفته، میگویند که آنان را در هنگام «نوشیدن شراب» بازداشت کردهاند. در تاریخ پنجم میزان، او را به توقیفخانهی فرماندهی امنیه منتقل میکنند. اتاق شماره ۱۱۲ زندان، جایی که ۱۴ نفر دیگر نیز آنجا زندانی بودند، محل جدید نگهداری دانیال بود. او و دو همراه دیگرش ۱۵ شبانهروز را در آنجا میمانند. در شب اول، طالبان آنان را در حیاط ساختمان فرماندهی امنیه میبرند و با بوتلهای الکل طبی که روی میز در کنار موتر دانیال چیده شده بود، عکسشان را میگیرند.
پس از آن چند بار در فرماندهی امنیه بازجویی میشوند. بازجوکنندگان در هر دوره، آنان را متهم به شرابخواری میکنند؛ «یک مرد از من پرسید که چند سال در انگلیس بودهام. گفتم [که] ۲۴ سال. گفت [که] شراب نخوردهای هنوز. گفتم [که] نه. سپس پرسید که شراب را میشناسم یا نه. بازهم گفتم [که] نه. در آخر گفت در غرب باشی و شراب نخوری، امکان ندارد.» در ختم این گفتوگو فردی که خود را آمر کشف و مبارزه با مواد مخدر طالبان معرفی کرده بود، به زبان پشتو میگوید: «دا خلاص دی (این ختم است).» از آن پس، یک بار دیگر هم از دانیال و دو همراه دیگرش بازجویی میشود. در این بازجویی، اکیدا از او پرسیده میشود که شراب نوشیده یا نه. او پاسخش «نه» بوده است. پس از آن تهدید میکنند که اگر شرابنوشی او ثابت شود، دادگاه مجازات بیشتر برایش تعیین میکند. در آخر، میگوید که در پایین پرونده شصت خود را بگذارد. او همین کار را میکند.
بامداد روز شانزدهم، زندانبان نام دانیال و سه زندانی دیگر را میخوانند. میگویند وسایلشان را بر دارند و در پی او، به حیاط فرماندهی امنیه بروند. در محوطه، هفت فرد مسلح طالبان و یک رنجر دیده میشدند. زندانیان از طالبان میپرسند که چرا آنان را در صحن فرماندهی فرا خواندهاند. یک عضو طالبان پاسخ میدهد که برای تحقیقات بیشتر و رسیدگی به پروندههایشان آنان را به غزنی انتقال میدهند. طالبان زندانیان را در «پیکاپ» رنجر جابهجا و دستانشان را از پشت بههم و در ادامه به میلهی «پیکاپ» رنجر زنجیر میزنند. پتویی نیز بر سر آن چهار نفر میگذارند. پس از حدود شش ساعت، آنان را در غزنی میرسانند. در ابتدا، یکی از زندانیان را در ریاست امر به معروف و نهی از منکر پایین میکنند و متباقی سه نفر دیگر را به مدیریت کشف و مبارزه با مواد مخدر این گروه، واقع در باغ زنانهی شهر غزنی میبرند. در آنجا دوباره از آنان بازجویی میکنند. پس از آنکه بازجویی تمام میشود، زندانیان را در سالن غذاخوری در کنار کارکنان این اداره میبرند؛ «سالن پر از آدم بود. همه در مورد ما قضاوت میکرد و حکم میداد. کسی میگفت ما مدیریت را نجس کردهایم. دیگری میگفت باید زندانی شویم. دیگری هم حکم میداد که ما مستحق اعدام هستیم و باید برای عبرت دیگران در محضر عام اعدام شویم…»
از درخواست رشوه تا محاکمه
هویت بریتانیایی دانیال او را به «طعمهی چرپ» رشوه در نهادهای کشفی، امنیتی و دادگاه طالبان تبدیل کرده بود. افزون بر تأکید استخبارات طالبان مبنی بر دریافت ۱۲ هزار دالر و یا موتر دانیال، بازجویان این گروه در غزنی نیز از او درخواست رشوه در برابر دریافت حکم آزادیاش میکنند. در هنگامی که بازجویی دانیال در مدیریت کشف و مبارزه با مواد مخدر تمام میشود، یکی از بازجویان او را در داخل یک اتاق خالی میطلبد. ابتدا او را از احتمال طولانیبودن حبس میترساند. سپس میگوید: «میتوانم کاری کنم که قاضی برایت زندان نبرد. گفتم چطور؟! گفت تو کارت نباشد، ولی کمی مصرف کن. گفتم چگونه؟ گفت هزار دالر بده و قاضی تو را بیگناه میکشد.» دو طرف شروع میکنند به چانهزنی. بازجوی طالبان میگوید که با ۵۰۰ دالر هم میتواند از محکمه برایش برائت بگیرد. دانیال اعتبار نمیتواند. فرصت میطلبد تا در مورد آن فکر کند. بهدنبال آن، بازجوی دیگر دانیال را به یک اتاق میبرد و میپرسد: «چه شد؟» دانیال میگوید: «خود را به بیخبری زدم. گفتم چه، چه شد. گفت جورآمد کردید. باز پرسیدم در مورد چه حرف میزنی. گفت همکارم از میدان وردک است و در دادگاه نفوذ دارد. پول را بده، حکم آزادیات را بگیر.» حتا یک عضو دیگر طالبان برای اینکه دانیال را به پذیرش این معامله ترغیب کند، به او میگوید که ممکن از طولانیشدن زندانش، حکومت این گروه از دولت بریتانیا امتیازگیری کند. این مورد ترس و دلهرگی دانیال را چندبرار میکند. بعدها در زندان بارها به همسرش در بریتانیا میگوید که زندانیشدن او را به پولیس این دولت اطلاع ندهد.
در ختم روز کاری، دانیال و دو همراهش به توقیفخانهی آمریت مبارزه با جرایم جنایی منتقل میشوند. چهار شبانهروز را آنجا میمانند؛ زندان تاریک و تنگ با زندانبانان «بدخلق» و «غضبناک». بارها توسط زندانبانان تحقیر و دشنام میشوند. این زندانبانان در مواردی هم خطاب به دانیال و دو همراهش میگویند که توقیفخانه را نجس کردهاند. این مورد اشاره به اتهام شرابنوشی آنان داشته است. در روز پنجم دادگاه دانیال و همراهانش دایر میشود. در دادگاه، قاضی از دانیال میپرسد که در جریان بازجویی آیا معاینات خون را انجام داده و یا نه و ضمنا چگونه نشئهایبودن مواد الکلی تثبیت شده است؟ دانیال پاسخ منفی میدهد. مدیریت کشف و مبارزه با مواد مخدر طالبان که شاکی دعوا بوده، نیز گفته است که الکل طبی تشخیص لابراتواری نشده است. قاضی جلسه را خاتمه اعلام میکند و به مدیریت کشف و مبارزه با مواد مخدر دستور میدهد تا الکل طبی را معاینهی لابراتواری کند. دانیال و همراهانش به دستور قاضی به زندان کوه باد در شرق شهر غزنی منتقل میشوند. پس از سپریکردن هفت روز در این زندان، دادگاه بهصورت غیابی حکم آزادی آنان را میدهند. طالبان اما به دانیال و دوستانش میگویند که آنان را در جاغوری آزاد میکنند.
طالبان این سه زندانی را ناوقت روز در فرماندهی امنیهی این گروه در جاغوری میرسانند. دوباره آنان را در یک اتاق زندان حبس میکنند. عضو طالبان که خود را آمر کشف و مبارزه با مواد مخدر طالبان معرفی کرده بود، میگوید پیش قاضی میرود تا حکم آزادی آنان را بیاورد. روز بعد اما، معاون او از این سه نفر با الکلهای طبی و لباس زندان عکس میگیرد و پروندهی جدید برای آنان تشکیل میدهد. دانیال و همراهانش چهار روز دیگر را نیز در این زندان میمانند. در روز پنجم، طالبان آنان را به دادگاه ابتدائیهی این گروه میبرند؛ «قاضی بازهم پرسید که شراب خوردهام یا نه. من گفتم نه. گفت پس شراب که نخوردهای، این بوتلها (قطیهای الکل طبی) چیست. گفتم پاسخ معاینات لابراتوار را شما دارید.» دو روز پس از این جلسهی دادگاه، قاضی برای دانیال حکم ۴۵ روز زندان را صادر میکند. از مجموع آن، دادگاه فیصله میکند که ۲۳ روز دیگر را دانیال در زندان بماند. فردای صدور حکم، او دوباره از جاغوری به زندان کوه باد در غزنی انتقال داده میشود.
اتاق شماره هشت
دانیال ۲۲ روز دیگر را در اتاق شماره هشت در زندان کوه باد میماند؛ اتاق تاریک، شلوغ، دلگیر و گنبدیشکل. این اتاق ظرفیت جابهجایی حداکثر نُه نفر را داشت، اما ۲۷ زندانی همزمان در آنجا نگهداری میشدند. در مدت سه هفته که او در این زندان حبسش را میگذارند، یک بار هم نوبت نرسید تا روی تخت دراز بکشد یا بخوابد. ظرفیت تختها همیشه تکمیل بودند. دانیال و زندانیانی که تخت نداشتند، روی فرش موکت میخوابیدند.
پس از سپریکردن ۲۲ روز حبس در کوه باد، او در تاریخ ۲۰ عقرب از زندان این گروه در غزنی آزاد شد و بیهیچ درنگی تصمیم گرفت تا افغانستان را ترک کند. بندوبساطش را برچید و در دومین روز آزادیاش، از جاغوری به کابل و یک روز پس از آن هم، از کابل به دبی و سپس بریتانیا رفت.