طالبان افغانستان خوشحالی خود از سقوط حکومت سوریه به دست طالبان سوری را پنهان نکردند. هم تبریک گفتند و هم شیرینی پخش کردند. بعد از ساقط کردن نظام جمهوری در افغانستان، این دومین مورد پیروزی یکی از گروههای افراطی اسلامی در یک کشور اسلامی است.
طالبان در افغانستان تاکتیک خود را تغییر دادند و نتیجه گرفتند. هیئت تحریر شام (که قبلا القاعده و داعش بود) نیز از همین مدل طالبانی کار گرفت و کامیاب شد. آیا طالبان پاکستانی و عراقی و ایرانی و… نیز از همین راه خواهند رفت؟
آن تغییر چه بود؟
بیستوسه سال پیش، رهبران طالبان در افغانستان پیشنهاد معقولی از امریکا دریافت کردند: تحویل اسامه بن لادن، رهبر القاعده، به امریکا. اما طالبان این درخواست را خلاف اخوت اسلامی، اصول ایمانی و عنعنات افغانی یافتند و ردش کردند. حاصل آن سرسختی و ایمانداری برباد رفتن امارتشان بود. اکنون، پس از دو دهه و اندی، امریکا وقتی رهبر القاعده را در شیرپور کابل تکه-تکه کرد، سخنگوی طالبان گفت «این کار خوبی نیست». نه وعدهی انتقامی داده شد و نه فرمان جهادی. وقتی که در سال ۲۰۲۱ طالبان دوباره به قدرت رسیدند و کمک امریکا (هر هفته چهلودو میلیون دالر) به امارت آغاز شد، طالبان نگفتند که پول ممالک کفری بر ما حرام است. گاهگاه گلایههایی از درون حکومت طالبان بیرون میآید که امریکا چرا بهدرستی به عهدی که در دوحه با طالبان بسته است، وفا نمیکند. اما همینقدر است. سخنگویان طالبان پیوسته به یاد امریکاییها میدهند که از خاک افغانستان منافع یا امنیت هیچ کشور دیگری تهدید نخواهد شد. تغییر همین بود. طالبان دریافتند که هرچه پوز استکبار جهانی را به خاک هم بمالند، به هر حال شاخبهشاخ شدن با قدرتی مثل امریکا بیشتر ضرر دارد و کمتر سود. از همسایهی غربی افغانستان یاد گرفتند که خلوص ایدئولوژیک برای شعار است و آنچه در عمل بیشتر کار میدهد چیزی است به نام «تشخیص مصلحت نظام». بر پایهی همین تشخیص مصلحت نظام بود که ایمن الظواهری، رهبر القاعده، در کابل به دست امریکاییها پاره-پاره شد اما از طالبان صدایی برنیامد.
این قصهی تغییر ابو محمد جولانی تروریست سوری هم هست. وقتی عکسهای ده سال قبلش را میبینیم، همان تیپ مشخص القاعده و داعش را دارد: دستاری چسپان، ریش انبوه، سبیل نازک و یک تبسم قاتلانه به علاوهی یک ایدئولوژی کشتار کاملا جدی. دو-سه روز قبل از سقوط دمشق، همین جولانی با ریشی اصلاحشده با تلویزیون سیانان مصاحبه کرد و معلوم شد که وجود خودش و گروهش هیچ تهدیدی برای هیچکسی نیست. با مقداری زیاد کاریزما و تواضع گفت که آدم شوخچشمی نیست و نعوذبالله قصد پیچیدن به پروپای منافع غربیان را در سر ندارد.
گفتگوی تفتُّنها
امریکاییها سرانجام توفیق یافتند به طالبان و القاعده و همراهانشان (در افغانستان و سوریه) بفهمانند که «تروریست» اسمش بد است، اما در سیاستهای امریکا و غرب برایش محل زیادی در نظر گرفته شده است. شما میتوانید تروریست «بد» باشید (یعنی منافع امریکا و غرب را آسیب بزنید)؛ میتوانید تروریست «گمنام» باشید (یعنی به امریکا کاری نداشته باشید اما زیر نظر باشید)؛ میتوانید تروریست «آزادیخواه» باشید (یعنی به منافع روس و ایران و بعضی جاهای دیگر ضربه بزنید)؛ میتوانید تروریست «اصلاحپذیر» باشید (یعنی عقلتان سرجایش آمده باشد و با قدرتهای بزرگ مذاکره کنید). این گفتگو کار داد و طالبان دریافتند که میتوانند بدون هیاهوی جهانی و داعیهی برپا کردن خلافت در سراسر گیتی رژیم کابل را واژگون سازند، به آدرس امریکا سخنان درشت حواله کنند و در همان حال هر هفته چهلودو میلیون دالر دریافت کنند. آن پنج میلیون و ده میلیون جایزه برای سر رهبران چه شد؟ هیچ. به طالبان علامت داده شد که برادر، مگر نمیتوان هم برای سر کسی جایزه تعیین کرد، هم او را تروریست خواند و هم با او نشست و برخاست کرد و به زندگی ادامه داد؟ طالبان دیدند که میشود همهی اینها را با هم داشت. تروریستهای سوریه هم متوجه شدند که این مدل هیچ عیبی ندارد.
گروههای افراطی مسلمان تازه میبینند که در گذشته به خاطر برچیدن کفر از سراسر عالم چه چانسهای مهمی را از دست دادهاند. حالا دیگر نمیکوشند کفر و کفار را محو کنند؛ در عوض، کشور به کشور رژیم واژگون میکنند- به کمک کفار. برای اولین بار برادران دمشقی و کابلی موفقیت این روش را به همدیگر مخابره میکنند. برادران پیشاوری و بغدادی و کشمیری و سمرقندی و زاهدانی و… حتما توجه دارند.