زنان بدون سرپرست در بلخ؛ بی‌خانه و بی‌پناه

ساعت، ۲:۰۰ پس‌ازچاشت است. نبیلا (نام مستعار)، زن ۴۷ ساله‌ای‌ است که پس از شش ساعت پرسه‌ زدن در کوچه‌ پس‌‌کوچه‌ها و حاشیه‌های شهر مزار شریف، هنوز موفق نشده خانه‌‌ای برای کرایه پیدا کند. در حالی که در سطح شهر خانه‌های کرایی فراوان ‌اند، اما به‌ دستور طالبان، دفترهای راهنمای معاملات به زنان بدون سرپرست خانه به کرایه نمی‌دهند. نبیلا دو بار ازدواج کرده است؛ بار اول از شوهرش طلاق گرفته و بار دوم، شوهرش وفات کرده است. اکنون تنها است و به همین دلیل از کرایه‌ کردن خانه باز مانده است. 

او در گفت‌وگو با روزنامه اطلاعات روز می‌گوید: «روز اول نیست که ساعت‌ها را برای پیدا کردن خانه سپری کردم، بلکه نزدیک به ۲۰ روز است که چهار اطراف شهر را دوره کردم. همین که برای‌‌شان می‌گویم شوهر ندارم و هیچ محرم مردی در خانه ندارم، رفتارشان تغییر می‌کند و می‌گویند خواهر جان برو، ما را بدون جنجال بگذار.» 

نبیلا در سال ۱۳۹۸، دو سال پیش از بازگشت طالبان به قدرت، از شوهر نخست‌اش به‌‌دلیل تصمیم او برای ازدواج مجدد طلاق گرفت. در آن زمان چهار فرزند داشت؛ دو دختر و دو پسر، که بزرگ‌ترین‌‌شان ۱۴ ساله بود. پس از جدایی، محکمه سرپرستی فرزندان را به پدرشان واگذار کرد و نبیلا ناچار به پذیرش این حکم شد. 

اما طلاق، بهای سنگین‌تری نیز برای او داشت؛ خانواده‌اش او را طرد کردند و او اجازه‌ی بازگشت به خانه‌ی پدری را نیافت؛ «وقتی از شوهرم طلاق گرفتم، هیچ‌‌کسی پشتم نبود. همه‌ی برادران و خواهرانم می‌گفتند که نباید این کار را می‌کردم و آنان را بدنام کرده‌ام. تنها ماندم. بسیار سختی کشیدم. نه کاری یاد داشتم، نه سواد داشتم و نه جایی برای رفتن داشتم. در آن زمان هم بسیاری‌ها حاضر نبودند برایم خانه اجاره بدهند. خانه‌ای‌ را هم که با بسیار مشکلات کرایه گرفته بودم، صاحبش هزار محدودیت گذاشت و گفت باید هیچ مردی به خانه‌ام رفت‌وآمد نکند و قبل از ساعت چهار عصر در خانه بیایم.» 

نبیلا برای تأمین هزینه‌های زندگی ناگزیر شد حرفه‌ای بیاموزد. او آرایشگری را انتخاب کرد و در یک آرایشگاه زنانه به‌‌عنوان کارآموز شروع به کار کرد. با تلاش بسیار، مهارت لازم را به‌‌دست آورد و سرانجام به منبع درآمدی رسید که می‌توانست با آن زندگی‌اش را پیش ببرد و کرایه خانه‌اش را بپردازد. 

اما با بازگشت طالبان، ورق زندگی نبیلا برگشت و تاریکی، بیشتر از همیشه، بر زندگی او سایه انداخت. طالبان با صدور فرمانی، فعالیت تمامی آرایشگاه‌های زنانه را ممنوع کردند. در پی آن، نبیلا منبع درآمد خود را از دست داد. صاحب‌ خانه‌اش نیز، به‌‌دلیل ترس از برخورد طالبان، او را از خانه بیرون کرد. 

نبیلا برای مدتی در خانه یکی از همکارانش پناه گرفت؛ بی‌ درآمد و بی‌ سرپناه. پس از چندی، برادر یکی از همکارانش که مسئول یکی از راهنمایی‌های معاملات بود، برای او یک واحد کوچک یک‌‌اتاقه پیدا کرد. نبیلا با پرداخت ماهانه سه‌ هزار افغانی، آن‌جا را کرایه کرد. 

او مجبور شد مخفیانه دوباره به آرایشگری روی بیاورد تا مخارج‌اش را تأمین کند؛ اما این فعالیت دوام نداشت. در ماه میزان سال ۱۴۰۲، نیروهای طالبان به خانه‌ی نبیلا یورش بردند. از فعالیت مخفیانه‌ی او مطلع شده بودند و تهدیدش کردند که اگر دوباره به آرایشگری بپردازد، عاقبت‌اش به خودش مربوط خواهد بود. 

نبیلا روایت می‌کند: «من آن روز سه مشتری داشتم. سپس دیدم که نیروهای طالبان به خانه‌ام آمدند. طالبان ساعت‌های ۱۱:۰۰ پیش‌ازچاشت مشتریانم را زیاد تحقیر کردند، بیرون کردند و خودم را نیز کافر و بی‌دین خطاب کردند. بعد تهدیدم کردند که اگر دوباره آرایشگری بکنم، عاقبت‌اش به دست خودم است.» 

پس از این حادثه، صاحب‌ خانه از ترس طالبان از او خواست واحد مسکونی را تخلیه کند؛ «صاحب بلاک هم ترسید و برایم گفت به‌‌خاطر تو من در جنجال طالب می‌روم، بلاکم را مهرولاک می‌کنند یا خودم را بازداشت می‌کنند، باز چه کنم؟ برایم گفت خانه‌اش را تا یک ماه تخلیه کنم. هر قدر عذر و زاری کردم، گفتم تنها هستم، کجا بروم، قبول نکرد. برایش گفتم دیگر آرایشگری هم نمی‌کنم ولی قبول نکرد.»  

یکی از مشتریان سابق نبیلا که از وضعیت دشوار او آگاه بود، پیشنهاد متفاوتی برایش آورد؛ او نبیلا را تشویق کرد تا با پدر مسن‌اش ازدواج کند؛ مردی که سال‌ها پیش همسر خود را از دست داده و تنها زندگی می‌کرد. نبیلا که شرایط طاقت‌‌فرسای یک زن تنها را در حکومت طالبان با گوشت و پوست لمس کرده بود، ناچار شد پیشنهاد ازدواج با مردی را بپذیرد که ۲۰ سال از او بزرگ‌تر بود. 

او با ناامیدی و در نبود هیچ گزینه‌ای، به ازدواج دوم تن داد و به ولایت فراه رفت؛ «مجبور بودم، بسیار مجبور. اگر نی، هرگز تن به ازدواج دوم نمی‌دادم. پیش از حکومت طالبان دو سال را تنها زندگی کردم و اگر این محدودیت‌ها نمی‌بود، باز هم تنها زندگی می‌کردم. یا یکی از برادرانم اگر پشتم می‌بود و من تنها نمی‌بودم، هرگز این پیشنهاد را قبول نمی‌کردم. ولی در حکومت طالبان، برای من که یک زن تنها و بدون حامی بودم، زندگی‌ کردن ناممکن بود. مجبور شدم ازدواج مجدد کنم.» 

اما سرنوشت باز هم روی خوش به او نشان نداد. شوهر جدیدش به بیماری سرطان معده مبتلا بود و پس از تنها دو ماه، نبرد با بیماری را باخت و یک ماه پیش درگذشت. 

نبیلا می‌گوید: «فکر می‌کنم زندگی به روزهای قبل برگشته، دوباره همان‌ قدر سختی و دشواری. دوباره تنها شدم. شوهرم فوت کرد و فرزندانش همه عروسی کرده بودند، نمی‌شد با آنان زندگی کنم. فاتحه‌اش که تمام شد، مجبور شدم دوباره به مزار شریف بیایم، چون در فراه هیچ‌‌کسی را نمی‌شناختم.» 

اکنون نبیلا دوباره به بلخ برگشته و حدود ۲۰ روز است که به‌‌طور موقت در خانه یکی از اقوام دور خود اقامت دارد. اما آن خانواده نیز از او خواسته‌اند که هرچه زودتر خانه را ترک کند و برای خود جایی بیابد. 

نبیلا از برخورد دفترهای راهنمای معاملات در سطح شهر شکایت دارد و آن‌ها را به تبعیض و بی‌عدالتی علیه زنان تنها متهم می‌کند؛ «همه‌ی مردها یک قسم هستند، با زنان دشمنی دارند. وقت سر خودم را داخل دکان راهنمای معاملات می‌کنم و خانه کرایی پرسان می‌کنم، می‌گویند شوهرت کجا است که تو پشت خانه می‌آیی؟ باور کنید، از بس شنیدم که به زنان تنها حویلی نمی‌دهند، واقعا خسته شدم. هر قدر عذر و زاری می‌کنم، اشک‌هایم را نمی‌بینند. رفتار تمام مالکان راهنمایی‌های معاملات در خاطرم است و آزارم می‌دهد. شاید هم فکر می‌کنند چون ما تنها هستیم، هر کاری که دل ما شد، می‌کنیم.»

بی‌پناه و درمانده

نوریه (نام مستعار) ۳۸ ساله‌، زن دیگری ا‌ست که او نیز به‌‌دلیل ممنوعیت کرایه‌ دادن خانه به زنان بدون سرپرست از سوی طالبان، نزدیک به سه هفته است که در جست‌‌وجوی خانه کرایی سرگردان است، اما تا کنون موفق به یافتن سرپناه مستقل نشده است. 

۱۳ ماه پیش، شوهر نوریه در یک حادثه‌ی ترافیکی در مسیر شاهراه بلخ-سمنگان جان باخت. از آن زمان، مسئولیت تأمین نفقه‌ سه فرزندش بر دوش او افتاده است. نوریه دو دختر ۱۵ و ۱۲ ساله و یک پسر هشت‌ساله دارد و اکنون با کار در یک سالن عروسی، به دشواری، نیازهای ابتدایی خانواده را تأمین می‌کند. 

او می‌گوید: «زندگی خیلی خوب داشتیم. شوهرم در سمنگان همراه یک مؤسسه کار می‌کرد. شوهرم استاد بود و به دهقانان درس می‌داد. پس از وفات‌اش روزهای بد ما شروع شد. زمانی که شوهرم زنده بود، در یک حویلی کرایی زندگی می‌کردیم. وقتی شوهرم وفات کرد، به خواست خانواده‌ی شوهر، به خانه‌ی آنان رفتم. شش ماه سپری نشده بود که زن برادرشوهرم با من دعوا را شروع کرد. او همیشه تلاش دارد تا ما بیرون شویم. نمی‌دانم چرا این کار را می‌کند. یک قرص نان را با صد بداخلاقی برایم می‌دهد. بیشتر شب‌ها گرسنه می‌خوابیم. یک ماه قبل به من تهمت زد که چشمم به شوهرش است. به همین دلیل باید خانه را ترک کنم.»

نوریه در ادامه روایت‌اش، از برادرانش می‌گوید؛ کسانی که پس از بازگشت طالبان به قدرت و به‌‌دلیل همکاری با دفترهای خارجی مورد حمایت امریکا، به ایالات متحده امریکا مهاجرت کرده‌اند. آنان اکنون هزاران کیلومتر دورتر از افغانستان‌ اند و نه خبری از او می‌گیرند و نه هم کمکی می‌کنند. 

او نمی‌داند چگونه باید دفترهای راهنمای معاملات را قانع کند تا برایش خانه‌ای کرایه دهند. تا کنون هیچ‌ یک از بستگان شوهرش نیز حاضر نشده‌اند که خانه‌‌ای را به‌‌نام خود کرایه کرده و به او واگذار کنند. نوریه می‌گوید که صبرش از زندگی با زن برادرشوهرش به سر آمده و دیگر نمی‌تواند در آن خانه بماند، اما راهی برای استقلال هم ندارد. 

او با ناامیدی می‌افزاید: «از دفترهای راهنمای معاملات، وکیل گذر و ملای مسجد، هیچ‌‌کسی نمانده که خانه کرایی پرسان نکرده باشم. همگی از من بیوه می‌ترسند و می‌گویند اجازه ندارند. هیچ‌کس حاضر نیست برای من که شوهر ندارم یا یک پسر کلان ندارم، خانه بدهند. برادران شوهرم هم کمک نمی‌کنند. برادران خودم که در امریکا هستند نیز به من کمک نمی‌کنند. مادر و پدرم فوت شده‌اند. دیگر اقاربم هم می‌گویند شرایط حساس است و کمک نمی‌کنند.»

مأموران امر به معروف طالبان / پژواک

زیر تیغ نظارت طالبان

مسئولان دفترهای راهنمای معاملات در ولایت بلخ می‌گویند که فشارها و سخت‌گیری‌های طالبان، به‌‌ویژه از سوی نیروهای پولیس، استخبارات و اداره‌ی امر به معروف و نهی از منکر این گروه سبب شده است تا آنان از کرایه و گروی‌ دادن خانه به زنان بدون سرپرست خودداری کنند. به‌گفته‌ی آنان، طالبان به‌‌صورت منظم از دفترهای راهنما نظارت می‌کنند، اسناد خانه‌های کرایی را بررسی می‌نمایند و هشدار می‌دهند که از دادن خانه به زنان تنها بپرهیزند. این مسئولان می‌گویند هرچند با این محدودیت موافق نیستند، اما برای ادامه‌ی فعالیت خود ناگزیر به رعایت آن‌ هستند. 

نعمت‌الله (نام مستعار) که بیش از یک‌دهه است در شهر مزار شریف دفتر راهنمای معاملات دارد، می‌گوید که طالبان هم به‌ شکل شفاهی و هم کتبی هشدار داده‌اند که خانه به زنان بی‌سرپرست کرایه ندهند. 

او می‌گوید: «ما به شوق خود این کار نمی‌کنیم که به زنانی که بی‌سرپرست هستند، خانه کرایه ندهیم. به ما طالبان اخطار داده‌‌اند و اگر این کار را بکنیم، دفترهای ما را مهرولاک می‌کنند. همیشه از سوی نیروهای امنیتی طالبان و بیشتر از سوی ریاست امر به معروف و نهی از منکر این گروه به دفتر ما می‌آیند و می‌گویند که به زنان بدون سرپرست که پسر بزرگ نداشته باشند، خانه کرایه ندهیم.» 

نعمت‌الله می‌افزاید که هر دفتر راهنمای معاملاتی که خلاف این فرمان طالبان عمل کند و به زن بی‌سرپرستی خانه یا بلاک کرایه دهد، باطل‌ شدن جواز فعالیتش را در پی خواهد داشت. او تأکید می‌کند: «مکتوب و صداهای‌شان نزد ما است. کاش می‌توانستم با شما شریک کنم. همیشه گفتند اگر به زنان بی‌سرپرست خانه بدهید، جوازتان را باطل و دفترتان را بسته می‌کنیم.» 

این فضای مملو از ترس و فشارهای مداوم، سبب شده که حتا برخی مالکان خانه‌ها نیز پیشاپیش به دفترهای راهنمای معاملات تأکید ‌کنند که ملک‌ شان به هیچ‌ عنوان به زنان تنها داده نشود. نعمت‌الله می‌گوید: «همین‌جا در دفتر ما سه حویلی و دو بلاک ثبت است، اما گفته شده که برای زنانی که شوهر ندارند ندهیم.»