داستان عمر کور و عمر جور

لطفاً به چشم و چال هر دو نگاه نکنید. کوری مراد از نقص جسمانی نه، بل نشانی از ایده و فکر هردوست. البته با ذکر این نکته که عمر جور، دنیا و زندگی‌های متفاوت را دید، اما بازهم کور و ناقص ماند.

عمر کور را همه می‌شناسیم. یک عمر قتل کرد، تخریب فرمود و بالآخره به سن دو سال پیش مُرد. وی علاقه‌مندان فراوانی داشت و هنوز هم دارد. یک عده مثل خودش دستار می‌پوشد و پیراهن تنبان، عده‌یی هم توانسته اند سال‌ها کت‌شلوار بپوشند. عمر کور تروریست بود و کشور را عملاً به تباهی کشاند.
عمر جور را نیز همه می‌شناسیم. یک عمر دزدی کرد، رشوه گرفت و میلیون‌ها دالر را بُرد. وی نیز علاقه‌مندان فروانی دارد. وی بر خلاف عمر کور، دست از دستار و پیراهن-ایزار شسته بود و میان کت‌شلوار سنگر گرفته است. وقتی امنیت ملی برگزاری مراسم سوگواری عمر کور را ممنوع اعلام کرد، عمر جور برآشفت. آن را خلاف عرف و سنت جامعه خواند و هشدار صادر کرد.

عمر کور رهبر گروه تروریستی طالبان شد و عمر جور، در تمام این سال‌ها، از پشت پرده عمر کور را حمایت کرد. کسی حتی اعتراضی بر او روا نداشت. عمر کور تشنه‌ی ریختاندن خون ملت بود و عمر جور، کمری از کمرهایش را برای توجیه او بست.

عمر کور مُرده است اما عمر جور زنده است. گرچه از مرگ عمر کور در ارگ مراسم سوگواری برگزار نشد، اما اگر عمر جور بمیرد، ارگ سه روز چه که سه سال مکمل در حالت نیمه‌افراشته باقی خواهد ماند. عمر کور را آی اس آی حمایت کرد و عمر جور را آی آر ای. این‌که عمر کور چه دانه‌های از خرمن عمر جور برداشته بود، افشا نشد و شاید هرگز هم معلوم نشود. اما این‌که عمر جور در کانادا تحصیل یافت و از مکتب عمر کور، سنت و عرف را به میراث گرفت، معلوم و آشکار شد.

عمر کور نبض ترور و رهبر تروریستان بود، اما عمر جور نبض فساد و رهبر تبهکاران! هر دو می‌تپید تا افغانستان به آبادی نرسد. هر دو موفق بود. عمر جور به نحوی مرگ عمر کور را برای ما تسلیت گفت اما این‌که اگر عمر جور قبل از عمر کور می‌مُرد؛ آیا عمر کور مرگ وی را به جامعه‌ی افغانستان تسلیت می‌گفت یا خیر؟! تردید وجود دارد.

عمر کور شب جمعه کابل را به خاک و خون کشید، اما عمر جور روز جمعه به دیدار زخمیان حادثه شتافت و از صمیم قلب برای شان صبر و اجر خواست. عمر کور معنای صبر را نمی‌فهمید و عمر جور، معنای اجر را نمی‌فهمد.

از منظر دین و شریعت؛ عمر کور دنیا را فدای آخرت کرد، ضمن این‌که آخرتش را هم خراب کرد. عمر جور، آخرت را فدای دنیا کرد. دنیایش را ساخت، اما آخرتش معلوم نیست.

عمر کور را مردم ندیده، شاید هرگز حضور فزیکی نداشت اما عمر جور را همه دیده و حضور فزیکی دارد.

عمر کور هرگز فرصت نیافت از مردم معذرت بخواهد اما عمر جور، این فرصت را دارد و می‌تواند چند صبایی همسو با زندگی و قانون نفس بکشد.

عمر کور با کل نظام افغانستان دشمنی داشت و از همه هم می‌ترسید، اما عمر جور فقط از نهادهای قضایی سالم می‌ترسد. عمر کور از حساب آن دنیا وهم داشت و عمر جور، از حساب این دنیا! عمر کور حاکمِ مذموم بود اما عمر جور، مذمومِ حاکم است.

عمر کور زنان را با واسکت انتحاری به افغانستان می‌فرستاد، عمر جور بعضی از زنان را به سفرهای افتخاری به اروپا سوق می‌داد.

عمر کور دشمن دولت و همیشه در حال فرار بود اما عمر جور، خود دولت‌دار و برقرار بود. شاید ربطی به میزان چشم هر دو داشت که عمر کور، یکی کم داشت.

عمر جور نمای لشم و ظاهر مرتب دارد اما عمر کور، گنجینه‌ی از پشم بود و همیشه پیام غذب داشت.

عمر کور ظاهر و باطن یک‌سان داشت، از مهمانی تا جلسه، از بستر خواب تا تخت حکومت! عمر جور اما سریالی از تفاوت بود. با تغییر عقربه‌ی ساعت، ژست و ظاهر او نیز تغییر می‌کرد.

عمر کور بارها طرح حمله بر پارلمان را ریخت اما موفق نشد. عمر جور بارها آماج حملات پارلمانی قرار گرفت اما موفقانه دور زد.

عمر کور استندرد را فحش می‌فرستاد، فکر می‌کرد کدام رییس جمهور کافر است. عمر جور اما بسا استندردها را دید و فهمید، خود را رساند و برای دیگران نخواست.

در نهایت، عمر کور در پاکستان مرد، دو سال از مرگش گذشت و اکثریت مردم از مرگ او خوش‌حال شد. عمر جور شاید در امریکا بمیرد. مرگ او شاید دو دقیقه هم پنهان نماند. این‌که چه کسی یا کسانی از مرگ او اندوهگین و چه کسانی خوشحال خواهند شد، معلوم نیست.