من محمد اشرف غنی هستم

من بیشترین وقتم را برای اقتصاد گذاشتم. از این‌که اقتصاد پیشرفت نکرده، تقصیر من چیست؟
برای بیکاران هزار برنامه دارم، ولی نمی‌فهمم از کجا شروع کنم. به همین خاطر، صبر ایوب پیامبر در شرایط فعلی راه حل بنیادین است.
از دل تک تک افغان‌ها که در یونان یا بالکان هستند یا هم در استرالیا رسیده اند باخبرم، همه شان خدا را شکر می‌کنند که از افغانستان موفقانه فرار کرده اند.
به آن‌عده از جوانان که تا هنوز افغانستان را ترک نکرده اند، مشوره می‌دهم که ترک نکنند. تصمیم داریم افغانستان را برای جوانان اروپا بسازیم. یک چند مشکل است که انشاءالله در صد سال نخست برنامه‌های ما حل خواهد شد.
در عرصه امنیت، کارهای بسیار بنیادی کردیم. به رییس جمهور کرزی و خارجی‌ها گفتیم که سال اول حکومت ما، بدترین حکومت از لحاظ امنیتی خواهد بود. پیش‌نهاد می‌کنم تا سال دوم حکومت ما زنده بمانید، خواهید دید که جوجه را چه وقت سال می‌شمارند.
در بخش فرهنگ، به ملت افغانستان تضمین داده‌ایم که نِق زدن‌های افرادی چون وزیر منگل، جنرالِ جنگل و اسماعیل معطل ره بجایی نخواهد برد. فقط بگذارید وقتی یک نابغه عصبانی می‌شود، عصیان فرهنگی کند و این برای جامعه‌ی ما بسا مفید است. اگر جلو طغیان فرهنگی را بگیریم که با واسکت و لاری‌های مملو از بمب مواجه می‌شویم.
در بخش سیاست، پاکستان دو راه در پیش رو دارد. یا با ما صادقانه هم‌کاری می‌کند (انتحاری و تروریست نمی‌فرستد) یا با انزوای بین‌المللی روبرو می‌شود. در قسمت راه اولش که مطمئن نیستم، احتمال دومش هم با نگاه شدیداً مثبتی که بنده دارم، در حدود 0.00000002 فیصد است.
در بخش ورزش، به تمام ورزشکاران هدایت داده شده که هر صبح یک گیلاس شیر را بنوشد. شاعر هم در این قسمت می‌فرماید:
ز گهواره تا گور خود شیر بنوش
چو نوشیدی چون گرگ به ورزش بکوش
در بخش صحت، صحت به دو دسته تقسیم می‌شود. صحت عامه که کارش سیمینار و جلوگیری از بی‌بندوباری داکتران و شفاخانه‌های خصوصی است. صحت خصوصی که خود به دو دسته تقسیم می‌شود. آن‌عده که دانش طبی را فراگرفته و پی تشخیص و تداوی امراض اند و عده‌ی دیگر که مدرک طبی گرفته و دوای پاکستانی به مردم توصیه می‌کند.
در زمینه‌ی ایمان کارهای کردیم که انشاءالله مردم به زودی اطلاع حاصل خواهند کرد. با وجودی‌که چهارده صد سال قبل، نظافت را جز ایمان دانستند، ما برای نظافت کابل به مردم نظیف نیاز داریم. کابل را کی‌کثیف می‌کند؟ مردم کابل! ما چه کار کنیم با این مردم، نمیشه که هر کدام را از دست شان بگیریم و ببریم به تشناب که برادر اینجا بشاش نه کنار سرک! می‌بینید که مردم ما را کمک نمی‌کند.
در بخش مخابرات زیاد تلاش کردیم. هرچند موفق نشدیم شبکه‌های مخابراتی را گدود کنیم، اما انترنت را چرا؟ قبلاً اگر یک نفر در پنج دقیقه هم فیس‌بوک چک می‌کرد هم تویتر و شبکه‌های خبری را، حالا هیچ‌کدامش را نمی‌تواند.
در بخش زراعت تا هنوز وقت نشده که فکر کنیم. هرچه شده، وزیر زراعت می‌فهمد و کارش.
در قسمت معارف زخمی کشور، فرمان صادر شده که مکتب‌های خیالی و معلمان نامرئی را تحقیق کنند. اگر ثابت شد که آقای فاروق وردک خیانت کرده، تمام دعاهایش برای ملاله را پس می‌گیریم.
روابط بین‌الملل را بدون تعارف پیش می‌بریم. مثلاً به جامائیکا می‌گوییم که صد نفر بسیار تیز به ما کمک کند. اگر خدا خواست در دور بعدی مسابقات المپیک در بخش دوِش ما هم شرکت می‌کنیم و اگر جامائیکا کمک کرد، همان افراد را از طرف افغانستان شرکت می‌دهیم.
در مکتب دشمنی ما با تروریستان، همیشه درس این خواهد بود که بیایید به پروسه‌ی صلح بپیوندید! متاسفانه تا هنوز کدام نور عجیب در این زمینه به مشاهده نرسیده.
در بخش جامعه، تمام تلاش ما این بوده که مردم انگیزه داشته باشند. در هر کاری انگیزه حرف اول را می‌زند. مثلاً همان پیمان استخباراتی با آی اس آی را در نظر بگیرید، با آن‌که تمایل به این همکاری وجود داشت اما رییس امنیت ملی افغانستان هیچ انگیزه‌ برای این پیمان نداشت، در نتیجه نشد.
در بخش تقرر و استخدام، بگذارید اول برای خودم یک بست خوب گیر بیاورم، بعداً قول می‌دهم سر نوبت شما را هم کمک کنم که استخدام شوید. یعنی فلسفه فعلاً این‌گونه است.
اگر از هویت من بپرسید، من محمد اشرف غنی هستم. حالا خوشبختانه یا بدبختانه، رییس جمهور افغانستان هم هستم.