نوشته از: شفایی
به بهانه 25 نوامبر، روز جهانی منع خشونت علیه زنان، شاید کمی دیر شده باشد اما گفتن حقایق و آنچه که بر زنان و دختران وطنم میگذرد، نیاز به روز خاصی ندارد.
داستان خشونت بر زنان و دختران در این کشور دیگر به یک مسئله عادی و روزمره تبدیل شده است. روزی نیست که در خبرها از سنگسار شدن زن، به دار آویخته شدن، خودسوزی و دهها نمونه مشابه دیگر روایت نشود.
اینجا افغانستان است و زنان قربانی سنتها و جهل و نادانیها؛ یادم میآید که مادرم همیشه قصهی زنانی از همروستاییهای خود را برایمان تعریف میکرد که قربانی خشونتهای وحشتناک میشدند. خشونتهایی از قبیل لت و کوب، بد دادن، شکستاندن دست، سر، پا و صدها مورد دیگر که برای همه آشنا است. به یادم هست وقتی این قصهها را میشنیدم هیچگاه باورم نمیشد که زمانی هم خودم در کشوری زندگی خواهم کرد که زنان این کشور غرق در تبعیض و خشونت باشند؛ و خودم هم مستثنا از این خشونتها نباشم.
اما حالا که گاهی آن قصهها به یادم میآید، با تمام وجود باور دارم که هر ظلم و ستمی که بر زنان کشورم روا شود هیچ جایی نیست که زنان به آن پناه ببرند و هیچ کسی هم به داد آنان نمیرسد.
ماجرای فرخنده هنوز به یادمان هست، هنوز فریاد دادخواهیها برای فرخنده تمام نشده بود که ماجرای وحشتناکترِ سنگسار رخشانه خبرساز شد. غم رخشانه هنوز تازه بود که شکریه 9 ساله را سربریدند. اینها فقط نمونههایی هستند که برای مردم خبررسانی شدهاند. خدا میداند چه تعداد زن و دختر دیگر در جای جای این کشور کشته و یا زندهبهگور میشوند اما هیچ کسی اطلاع پیدا نمیکند. برای زنان و دختران این وطن باید خون گریست. زنانیکه فقط به جرم زن بودن هر روز میمیرند و یا زندهبهگور میشوند.
با وجود سپری شدن 14 سال، امید بود که وضعیت زنان بهبود و خشونت علیه زنان کاهش پیدا کند. اما متاسفانه نه تنها از خشونتها کاسته نشد بلکه با وجود حاکمیت دولت، طالبان دادگاههای صحرایی برپا کرده و حکم اجرا میکنند؛ که در آخرین مورد رخشانه را به جرم قبول نکردن ازدواج اجباری سنگسار نمودند.
طیبه، دانشجوی سال چهارم اقتصاد با تاکید بر این که زنان همیشه مورد انواع خشونت قرار میگیرد میگوید: «وقتی از خشونت حرف میزنیم ناخودآگاه خشونت را در ضرب و شتم میبینیم. اما خشونت همیشه ضرب و شتم نیست. زمانی که از خانه بهسوی دانشگاه میرویم، در مسیر راه حرفهای زشت و رکیکی میشنویم که این خود یک نوع خشونت گفته میشود.»
به گفتهی او، نه تنها این مسئله بلکه هزاران مورد دیگر هم هست که زنان مورد خشونت قرار میگیرند. به باور او خشونت تنها از سوی مردان علیه زنان صورت نمیگیرد، بلکه در بعضی موارد خشونت توسط یک زن علیه یک زن دیگر نیز صورت میگیرد.
وی اضافه میکند، شاید زنان توانستهاند در این 14 سال به آزادیهای نسبی دست پیدا کنند و درس بخوانند و یا کار کنند، اما با این وجود در همین مکانها هم زنان مصون نیستند و مورد خشونت قرار میگیرند. حالا این خشونتها ممکن است جسمی باشد و یا روحی. او اضافه میکند، یکی از مکانهایی که همواره خشونت در آن جریان دارد، فضای عمومی است. آزار و اذیتهای خیابانی یکی از شایعترین خشونتها علیه زنان است که توسط مردان در سنین مختلف و پیشههای مختلف از نوع اقتصادی، اجتماعی و دینی صورت میگیرد.
بربنیاد تازهترین آمارهای نشر شده از کمیسیون حقوق بشر در شش ماه نخست سال جاری، خشونت علیه زنان 7.32 درصد افزایش پیدا کرده است. این کمیسیون 2579 قضیه خشونت علیه زنان را به ثبت رسانده است. بر اساس گزارشهای همین کمیسیون در سال گذشته 2403 مورد قضیه خشونت علیه زنان به ثبت رسیده بود. این آمارها نشان دهنده رشد فزاینده خشونت علیه زنان میباشد.
آنچه که در این گزارش تکان دهنده و تأثیربرانگیز است، قتل زنان و کودکان میباشد. به گونهای که دفاتر ساحوی این کمیسیون در شش ماه نخست سال جاری 190 مورد قضیه قتل زنان را به ثبت رسانده است.
این قتلها یا توسط خانوادههای این زنان صورت گرفته است و یا توسط طالبان انجام شده است.
سیمین، فارغ التحصیل رشته حقوق میگوید: «شاید در طول مدت این 14 سال زنانی که در شهرها زندگی میکنند تا حدودی از حق و حقوق خود آگاهی پیدا کرده باشند. اما متاسفانه زنانی که در ولایات و یا روستاهای دورافتاده زندگی میکنند هیچ آگاهی از حقوق خویش ندارند. از این رو هر نوع ظلم و ستمی را تحمل میکنند و حتا بعضی از آنها بر اثر شکنجه زیاد معلول میشوند و یا جان خود را از دست میدهند.»
به گفته وی، بالا بردن سطح آگاهی زنان در مورد حق و حقوقشان یکی از نکتههایی است که باعث میشود خشونت علیه آنان کاهش پیدا کند؛ اما این به تنهایی پاسخگو نیست، در کنار زنان، مردان نیز باید این مسئله را درک کنند که زنان یک جنس و یا کالا نیست و نباید به زن نگاه تملک آمیز و حقارت انگیز داشته باشند.
هر چند امروزه عدهی زیادی هستند که در راستای حقوق زنان فعالیت میکنند اما آنچه که مسلم هست، این است که هیچگونه تغییری در زندگی زنانی که تحت شکنجه قرار گرفتهاند، بهوجود نیامده است. فرخنده، رخشانه، شکریه، همه مثالهای برحال این جامعه هستند؛ با وجود تلاشهای مدافعان حقوق زنان، قاتلان فرخنده رها شدند و تاکنون نیز اطلاعی از بازداشت شدن عاملان قتل رخشانه و شکریه در دست نیست.
نمونهی دیگر از به پایان نرسیدن خشونتها علیه زنان، تصویب نشدن قانون منع خشونت علیه زنان در مجلس نمایندگان است. با وجود تلاش مدافعتن حقوق زنان، این قانون در مجلس جنجالی شد و به تصویب نرسید. همین مسئله باعث شده است که عاملان خشونت علیه زنان مجازات نگردند و این روند همچنان ادامه داشته باشد.
آگاهان مسائل اجتماعی بر این باورند که تا زمانی که یک جامعه و آسیبهای آن به خوبی شناسایی نشود نمیتوان انتظار داشت که رفتار شهروندان آن جامعه به گونهای درست تغییر کند. به باور آنان تا زمانی که اصلاحات از درون خانواده که اصلیترین نهاد اجتماعی میباشد صورت نگیرد، نمیتوان امید داشت که در جامعه تغییرات مثبت صورت بگیرد.