مریم حسینی
داشتن علاقه و شور و شوق به چيزي ممكن است به پيروزي و موفقيت منجر شود، اما عملاً به مفهوم لذت بردن از آن نيست. زيرا اگرعامل و انگيزه و دليلي نباشد، انجام يك كار كم كم به حالت عادي ومعمولي در آمده و موجب بيعلاقگي انسان ميگردد و اين خطري است كه حتا موفقترين افراد را تهديد ميكند، تا چه رسد به انسانهاي عادي. نداشتن علاقه به كار و لذت نبردن از آن، باعث ركود و سكون انسان شده و تحرك را از افراد سلب ميكند. در حالي كه قانون كاميابي، ميگويد كه اگر موفقيت بادوام ميخواهيد، كارتان را دوست بداريد و از آن لذت ببريد. گفتهاند:
«اگر علاقهمند به يك ساعت شادي هستيد، چرتي بزنيد، اگر خواهان يك روز شادي هستيد به مسافرت برويد. اگر در پي نشاط يك هفتهاي هستيد، به مرخصي برويد. اگر شيفتهی شادي يك ماهه هستيد، ازدواج كنيد. اگر دوستدار خوشي يك ساله هستيد، ثروتي به ارث ببريد. اما اگر خواهان شادي براي تمام عمر هستيد، از كاري كه ميكنيد، لذت ببريد».
علت شكست و ناكامي يا عدم پيشرفت خيلي از افراد، عدم علاقه به كاري است كه به آن مشغولاند، زيرا آنان از كار خود لذت نميبرند و به اجبار و براي گرفتن حقوق، به آن تن دادهاند و هميشه منتظر پايان روز، تعطيلات، مرخصي و در نهايت بازنشستگي ميباشند و در نتيجه كارها را نيز با تنبلي و بيحوصلگي انجام داده و به خود و كارشان زيان ميرسانند. اگر هر كار از ته دل و عمق جان انسان انجام نشود، واقعاً حق آن كار، ادا نشده است، حتا اگر «انجام» هم شود، ولي تجربه ثابت كرده است كه در اين موارد چون افراد انگيزه و علاقهاي به كارشان ندارند، به معناي واقعي نيز از «انجام» كارشان رويگرداناند، انجام كار توسط اين افراد فقط در حد «سرهمبندي» انجام ميشود و بس و به همين جهت پيشرفت و تحول و نوآوري نيز پديد نميآيد.
پويسانت: «… اگر به كاري مشغوليد كه از آن بيزاريد، به يقين كارتان از كيفيت خوبي برخوردار نيست…» اما آنها كه به كارشان علاقه دارند در حقيقت، براي آنان، كار به منزلهی تفريح و خوشگذراني است. اشتياق چنين كششي در آنان به وجود آورده است كه تا پاسي از نيمهشب به كار مشغولند و بدون احساس خستگي تا هجده ساعت كار ميكنند. اين تلاش وسخت كوشي، نه تنها آنان را از پاي در نميآورد، بلكه به عكس موجب توانمندي آنان شده، بر طول عمرشان ميافزايد…»
اسپيلبرگ نيز در مورد فيلم «ئيتي» گفته بود:
«… ئيتي را با عشق ساختهام… فكر ميكنم كه اين فيلم يكي از بهترين فيلمهايي است كه كارگرداني كردهام، چرا كه… اين فيلم از فيلمهاي ديگرم به قلبم نزديكتر است».
شكي وجود ندارد كه علت موفقيت اسپيلبرگ، ديسني، چاپلين و ديگران در دنياي سينما، علت موفقيت اديسون، واتسون، فورد، هوندا و… در اختراع و نوآوري، علت پيروزي و موفقيت ناپلیون، اسكندر مقدوني، چنگيز مغول، گاندي، ماندلا و… در سياست و علت كاميابي همهی توانگران، به نوع نگاه آنان به آنچه كه به آن مشغول بودهاند، بستگي داشته و ديدگاه آنان زمينهی پيروزي يا شكست آنان را فراهم كرده است. كسي كه عاشقانه به كاري ميپردازد و آن را از صميم قلب دوست دارد و از انجام آن لذت ميبرد، راهي نيز به پيروزي خواهد گشود و به راحتي مشكلات، سختيها، تنگناها و موانع را پشت سر خواهد گذاشت و اين عامل بسيار مهم و اساسي در موفقيت و كامروايي و شادكامي و حتا خوشبختي انسان است.
هوندا: «وقتي مردم مرا ميبينند كه ساعتي در كارگاهم به كار مشغولم به تمسخر ميگويند كه جنرال مشغول رتق و فتق امور است. كار طولاني كارگاه نه تنها براي من رنج و ملالتي در برندارد، بلكه سرشار از شور و شوق و لذت است. مديريت و رهبري شركت نبايد مانع شود كه از لذت كار در كارگاه محروم بمانم. چرا بايد كسي، تنها به خاطر اين كه مديريت يك شركت را به عهده دارد، تمام روز را پشت ميزش بنشيند و با انگشتانش بازي كند… براي مهندسي مثل من، دردناك است كه تمام وقت خود را به حساب و كتاب اختصاص بدهم… من با خود عهد كردهام كه نگذارم مديريتم به مجازات تبديل شود».
ايجاد لذت در كار
براي ايجاد انگيزه در كار ميتوانيم از سه روش استفاده نماييم:
روش نخست:
براي ايجاد لذت در كار، بايد دلايل و انگيزهی قوي داشته باشيم، زيرا كار خود به خود و به تنهايي هدف نيست، بلكه نتيجهاي كه از آن به دست ميآيد، اهميت دارد. پس بايد چنان انگيزهی قوي وجود داشته باشد كه انجام كار را كاملاً توجيه نمايد. براي ايجاد انگيزه نيز بايد بدانيم كه در هر فرد چند عامل مهم ميتواند، زمينه و وسيلهی تقويت حس خواستن را فراهم نمايد و اين خود دليل و انگيزهی مهمي براي انجام كار و لذت از آن خواهد بود. تحريك برخي از ده انگيزهی اصلي كه با توجه به شناخت و شخصيت فرد مورد استفاده قرار ميگيرد، نتيجهی لازم را به دست ميدهد:
1 ـ ميل به صيانت از نفس
2 ـ احساس عشق
3 ـ احساس ترس
4 ـ ميل جنسي
5 ـ ميل به زندگي جاويد پس از مرگ
6 ـ ميل به آزادي جسم و ذهن
7 ـ احساس خشم
8 ـ احساس تنفر
9 ـ ميل به شناخت و ابراز وجود
10 ـ ميل به ثروت
روش دوم:
اگر برنامهی ذهني نيز داشته باشيم، عشق و علاقه به كار در ما ايجاد خواهد شد:
1 ـ اطلاعات خودمان را در مورد كارمان افزايش دهيم.
2 ـ با افراد مثبت و موفق رفت و آمد نماييم.
3 ـ با كساني نشست و برخاست كنيم كه در همين كار موفق شدهاند و پيشرفت كردهاند.
4 ـ منافع بلندمدت كار را در نظر بگيريم.
5 ـ لذتهايي را كه موفقيت در كار نصيب ما خواهد كرد، به ذهن بياوريم.
6 ـ چيزهايي را كه در صورت ناكامي در كار از دست خواهيم داد، محاسبه نماييم.
و…
روش سوم:
روش ديگري كه ميتواند مورد استفاده باشد، تغيير و تحول در كار است، زيرا انسان حتا اگر به كارش علاقه داشته و از آن لذت ببرد، بعد از مدتي تنوع و تازگي كار از بين رفته و ممكن است انجام آن براي فرد به يك عادت پيش پا افتاده تبديل شود. اين خطر بيشتر افراد موفق را تهديد ميكند. در اين حال بهتر است كه فرد با تغييرات متناوب، ايجاد تنوع، تغيير ديدگاه و نگاه خود به كار، خود را از آسيبهاي احتمالي مصئون داشته و انگيزه و علاقه به كار را در وجود خود حفظ نمايد.