ماسترپلانهای توسعه در افغانستان برنامههای مشخص و هدفمند هستند که چشمانداز عملی توسعهی مملکت در زمینههای مختلف را ترسیم میکنند. اما همهی این ماسترپلانها در دامن یک ماسترپلان بزرگتر طرح میشوند و آن «ماستر پلانِ سلطه» است. تلاشی که دولت برای برای تغییر مسیر پروژهی توتاپ و انحراف خط برق از مسیر بامیان- وردک میکند، بهروشنی نشان میدهد که تا ماسترپلان سلطه از میان برداشته نشود، در میان آوردن هر ماسترپلان دیگری همچون گِردو بر گنبد نهادن است. در چارچوب ماسترپلان سلطه، هیچ نقطهیی از کشور حق ندارد به توسعهی اقتصادی و امکانات توانبخش اجتماعی دست یابد، مگر اینکه ابتدا حافظان سلطهی قبیلهای مطمئن شوند که توسعهی اقتصادی و فرهنگی و دیگر ابعاد توسعهی کشوری به نظام سلطهی قبیلهایشان آسیب نمیزند. بااینحساب، دلیلتراشیهای فنی دولت برای تغییر خط برق از مسیر بامیان-وردک به مسیر سالنگ فقط روپوش یک نگاه تبعیضآمیز پایدار در کشور است. اینکه مسیر سالنگ مسیر کوتاهتر و کمهزینهتر است و اینکه خارجیهایی که این پروژه را اجرا میکنند مسیر سالنگ را بهتر تشخیص دادهاند (در حالیکه هردوی این دلیل تراشیها از جانب کارشناسان رد شدهاند)، فقط بهانهیی برای اعمال تبعیض است. در واقع، اگر تمام کارشناسان نخبهی جهان هم گواهی بدهند که مسیر بامیان- وردک مسیر معقولتر و بهتری است، طراحان ماسترپلان سلطه هرگز رضایت نخواهند داد که خط برق از مسیر بامیان بگذرد. چرا که اساساً بحث بحث هزینه و سهولت و دشواری تکنکی نیست. مسأله این است که آیا مناطق مرکزی هرگز هیچ سهمی از توسعه ببرد یا نبرد و پاسخ مهندسان ماسترپلان سلطه این است که نه، چنین چیزی به هیچ روی مجاز نیست. با توجه به همین واقعیت، هم مردمی که به تغییر مسیر خط توتاپ اعتراض دارند و هم مردمان دیگری که از تداوم نظام سلطهی قبیلهای به تنگ آمدهاند ، باید رفته- رفته با دقت و تمرکز و پیگیری شدیدتر خواهان برچیده شدن ماسترپلان سلطه از استراتژیهای حکومتی شوند. دوام این وضعیت کشور را در کام بحرانهای مدیریتناپذیر فرو خواهد کشاند.