فارین پالیسی فوکس/ اد کور کوران ترجمه: معصومه عرفانی
وضعیت امنیتی نگرانکنندهی افغانستان، نتیجهی مستقیم شکست امریکاییها برای توسعه و ثبات اقتصادی در این کشور، علیرغم 14 سال «حمایت»، صرف نزدیک به یک تریلیون دالر، سالها تلاش در مسیرهای نادرست، تاکید بیش از اندازه بر عملیاتهای نظامی و نادیدهگرفتن فاکتورهای اجتماعی اقتصادی تاثیرگذار است. درحقیقت، گرایش به سمت ملتسازی پس از سقوط دولت طالبان، اشتباهی استراتژیک بوده است. ایالات متحده بهجای برقراری ثبات در افغانستان، به عراق رفت و باعث بیثباتی بیشتر در این کشور و در نهایت آشفتگی تمام منطقه شد. ایجاد ثبات در افغانستان، همچنان یکی از مهمترین وظایف ایالات متحده است، اما تلاشهای امریکا در این راستا بهشکل نادرست سازمان یافتهاند. اکنون که زمان حیاتی برای دولت افغانستان به حساب میآید، واشنگتن هنوز فاقد یک رویکرد مشخص است. هیچکس مسئولیت این وضعیت را به عهده نمیگیرد. وخامت اوضاع امنیتی، انتظارات مردم افغانستان نسبت به آیندهیی روشن و مثبت را بهشدت کاهش داده و هزاران نفر از آنها را وادار میکند از کشور خود بگریزند. مهاجرت مردم این کشور بر ایجاد بحران پناهندگان که ثبات اروپا را تضعیف کرده نیز تاثیرگذار بوده است. ایالات متحده سهم مهمی در این وضعیت داشته و باید با متحدان اروپایی خود برای بررسی و حلوفصل آشوب موجود همکاری کند. در این میان، افغانستان عرصهیی برای نمایش تعهدات امریکا است و اکنون این کشور میتواند به تمام جهان نشان بدهد که ایالات متحده در کنار مردمی که از تلاشها و اقداماتش حمایت کرده باشند میایستد و همچنین میتواند به تعهدات بلندمدت خود وفادار باشد.
اما چالش پیش روی واشنگتن بسیار گستردهتر از افغانستان است. ایالات متحده با تهدیدهای نسبتاً جدیدی به امنیت و آرامش خود مواجه است. بهعبارت دیگر، آشوبهایی که در سطح جهان وجود دارد، شبکهی اقتصاد بینالمللی که اقتصاد ایالات متحده به آن وابسته است و در نهایت ثبات و رفاه این کشور را مختل خواهد کرد. وخامت اوضاع جهان و قدرتگرفتن روزافزون دولت اسلامی، یک هشدار برای تمام جوامع غربی و از جمله ایالات متحده است. مواجهه با این بحران، ایجاب میکند که ایالات متحده در همکاری با دولتهای منطقه، متحدان خود و سازمانهای بینالمللی، برای توسعهی جهانی تلاش نماید.
چالش ایجادشده توسط اسلام رادیکال، نتیجهی مستقیم شکست ایالات متحده در نشاندادن پتانسیل ارزشهای امریکایی (آزادی، برابری، دموکراسی) برای دستیابی به جوامع صلحآمیز و مرفه و تشویق جمعیت جوان بوده است. درحقیقت، دخالت امریکا در افغانستان نقطهی مقابل را نشان داده است: ارزشهای امریکایی، منجر به فساد، ناامنی و فقر میشود. این شکست نهتنها اقدامات امریکا در افغانستان را تضعیف میکند، بلکه جنبش ضدغربی را برانگیخته است که بهعنوان اساس تبلیغات اسلام رادیکال مورد استفاده قرار میگیرد. دولت اسلامی که خود را بهعنوان جایگزین معرفی کرده است، ارزشهای غربی را توخالی و بیمعنا خوانده و جوانان منطقه را که از این وضعیت دچار سرخوردگی هستند هدف قرار میدهد. این ایدئولوژی بهشدت ضدغربی، علیرغم خشونت شدیدی که در آن وجود دارد، حتی در درون جوامع غربی نیز حمایتهای گستردهیی را دریافت کرده است.
افغانستان باید یکی از اهداف اقدامات ایالات متحده بهمنظور ایجاد جهانی باثباتتر و امنتر باشد. در این راستا، ایالات متحده نیاز دارد از بخش امنیتی افغانستان حمایت کند. برای انجام این کار، باید سوالات زیادی در رابطه با تعداد نیروها، پشتیبانیهای نظامی و آموزش نیروهای امنیتی مورد بررسی قرار گیرد. اما ایالات متحده بار دیگر در ملتسازی اهمال میکند. اگرچه امریکا نمیتواند برای کشوری دیگر ملتسازی کند، اما قطعاً میتواند نقش مهمی داشته باشد، همانگونه که تجربههای قبلی در اروپای غربی و کرهی جنوبی ثابت کردهاند.
درست است که ساختوساز درمیانهی درگیریهای نظامی بسیار دشوار است، اما مناطقی در این کشور وجود دارند که نسبتاً آرام بوده و رهبری محلی قدرتمندی وجود دارد. این مناطق، تلاشهایی متمرکز بهویژه بر توسعهی کشاورزی، میتواند پیشرفتهای واقعی به وجود آورد. برنامههای توسعهی ولایتی میتواند تاثیر زیادی بر تضعیف پیامهای منفی طالبان و داعش داشته باشد و برای مردم افغانستان چشماندازی نسبت به یک آیندهی روشن بهوجود آورد:
– با راهاندازی تنها خط راهآهن خارجی افغانستان، ولایت بلخ و شهر مزارشریف به مسیرهای تجارتی متصل خواهد شد. جامعهی تجارتی فعالی در این منطقه، با حمایت کشورهای آلمان و سوئد، پتانسیل بالایی برای توسعهی کشاورزی محلی و صنعت سنتی فرشبافی داشته باشد.
– هرات تاریخ طولانی از توسعهی فرهنگی و ارتباطات فعال دارد. همچنین دارای معادن سنگ مرمر طبیعی بوده و در نزدیکی دو کشور ایران و ترکمنستان قرار گرفته است.
– بامیان در مرکز این کشور، منطقهیی آرام است که اکثریت جمعیت آن را مردم باپشتکار و سختکوش هزاره تشکیل میدهند. این شهر دارای معادن زغالسنگ و همچنین پتانسیل گردشگری خوب است.
– جلالآباد اگرچه در منطقهیی است که چالشهای امنیتی فعالی نیز در آنجا وجود دارد، اما جمعیت محلی خوبی دارد و در مسیر تجاری اصلی به سمت پاکستان قرار گرفته است.
اینک، چالش اصلی این نیست که چگونه باید تلاشهای ایالات متحده از نظامی به اقتصادی منتقل شود، بلکه این است که چگونه هر دو وظیفه را همزمان انجام دهند: تاکید بر امنیت در مناطق ناآرامتر، و تاکید بر توسعه در مناطق باثباتتر، و همچنین توسعهی روابط اقتصادی و سیاسی منطقهای. امریکا نمیتواند برای این کار بر رهبری نظامی خود تکیه کند. درحقیقت، این یکی از دلایل اصلی برای عملکرد ضعیف این کشور تا امروز بوده است: روابط منطقهای نادیده گرفته شده و تلاشهای اقتصادی در درجهی اول برای حمایت از عملیاتهای نظامی طراحی شدهاند. بزرگترین طرح تجاری ایالات متحده برای توسعهی اقتصادی، توسط «نیروی کاری عملیاتی تجارت و ثبات» مستقر در پنتاگون انجام گرفته است. این نهاد نیز مدتی است که غیرفعال شده است و سرمفتش خاص برای بازسازی افغانستان نیز از این وضعیت بهشدت انتقاد کرد. دیگر تلاشهای توسعه که بهطورخاص توسط آژانس توسعهی بینالمللی امریکا انجام میگیرد، غالباً بودجهی کافی نداشته و ناقص بودهاند.
تلاشهای امریکا در راستای توسعه، نهتنها برای ایجاد ثبات در افغانستان، بلکه برای اثبات قابلیت این کشور در یاریرساندن به کشورهای جهان سوم برای ساخت جهانی مدرن، باید تقویت شوند. اگر ایالات متحده نشان بدهد که میتواند جامعهی اسلامی، شکوفا و مرفه ایجاد کند، جنبشهای رادیکال اسلامی به خودیخود سقوط خواهند کرد.
این تلاشها باید در چارچوب گستردهتری از فعالیتهایی که در افغانستان انجام میشود تنظیم گردد. اساسیترین نیاز، ایجاد دفتری با مسئولیت ایجاد یک طرح عملیاتی کلی، یک استراتژی برای ثبات افغانستان، خواهد بود. چنین ادارهیی میتواند اقدامات سازمانهای مختلفی که در افغانستان فعالیت دارند را هماهنگ کرده و همچنین میان عناصر متفاوت برای دستیابی به نتایج سازنده و پربار هماهنگی ایجاد نماید.