سر برون آرم از اين عزلت و مستانه بخوانم

رحمت‌الله ارشاد
حدودا ۱۸ سال قبل طالبان در یک بعد از ظهر سرد، زرمینه‌ی 35 ساله را در استدیوم ورزشی غازی و با حضور هزاران نفر بیننده به گلوله بستند و به زندگی‌اش پایان دادند. حدوداً 16 سال قبل زنان در افغانستان از یک الگو پیروی می‌کردند: کار در خانه. آن زمان خبری از کار در بیرون نبود و زنان حتا برای عبورومرور در بیرون از خانه با مشکلات فراوانی مواجه بود. طالبان تا پایان امارت‌شان در سال 2001، بی‌رحمانه‌ترین نظم را بر زنان تحمیل کردند و زنان افغانستان را با روایت‌های دینی و شرعی چنان آسیب زدند که محاسبه‌ی آن ناممکن است. طالبان در ادامه‌ی مردسالاری و زن‌ستیزی‌های چنددهه‌یی برای زنان آرزوی را فراگیری کردند که زنان: چیز زیادی از زندگی نمی‌خواستند.
16 سال بعد از یازدهم سپتامبر که آغازی برای سرنگونی امارت اسلامی طالبان بود، غازی استدیوم میزبان برنامه‌ی ملی و ورزشی لیگ برتر افغانستان است؛ جایی که هزاران نفر پسر و دختر با حضور در ورزشگاه برای هشت تیم لیگ برتری در حضور رسانه‌های پربیننده‌ی افغانستان کف می‌زنند و شادی می‌کنند. همچنان در این ورزشگاه امسال آریانا سعید – خواننده‌ی معروف افغان فراخوانی برگزاری کنسرتی را منتشر کرد که با استقبال هزاران تن مواجه شد و قرار بود در 98 مین سالروز استقلال افغانستان رقص و آواز در این استدیوم برپا شود.
این فراخوان با واکنش تند شورای علما و روحانیون افغانستان مواجه شد و سرانجام مخالفت‌های تندروان مذهبی منجر به تغییر محل برگزاری کنسرت و وضع محدودیت‌های اجباری بر میزان اشتراک‌کنندگان این برنامه شد.
کنسرت آریانا سعید در غازی استدیوم در حالی لغو شد که چندی قبل با وجود تهدیدات امنیتی فراوان، گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان که به بنیادگرایی و بی‌رحمی مشهور است و شماری از رسانه‌ها لقب «قصاب کابل» را به وی داده‌اند، در این استدیوم در یک مراسم بزرگ با تمهیدات گسترده‌ی امنیتی سخنرانی طولانی‌یی برای هوادارانش کرد و هیچ ممانعت و مخالفتی در جامعه‌ی متکثر سیاسی با این حزب صورت نگرفت.
این مراسم سیاسی در یکی از آسان‌ترین مکان‌هایی که می‌توانست آماج حملات تروریستی باشد در حالی برگزار شد که حکومت افغانستان و مشخصاً گارنیزیون کابل چند برنامه‌ی اعتراضی و مدنی را به‌دلیل تهدیدات امنیتی و با توجیه ناتوانی در تأمین امنیت لغو و از حضور اعتراضی جوانان نسبت به سیاست‌ها و ناتوانی‌های حکومت در خیابان‌ها و خیمه‌ها جلوگیری کرده بود.
بنابراین، کنسرت آریانا سعید با مخالفت رسمی و کتبی گارنیزیون کابل – نهاد امنیتی که مسئولیت تأمین امنیت شهر کابل را دارد و مخالفت گسترده‌ی ملاهای افغانستان از غازی استدیوم به هوتل کانتینینتال منتقل شد و آریانای شجاع در شام روز استقلال با وجود تعقیب ملاهای تندرو تا دروازه‌ی ورودی این هوتل، کنسرتش را با حضور چند ستاره‌ی نوثمر موسیقی افغانستان برگزار و صدها اشتراک‌کننده‌ی این برنامه را با لبخند و شادی به شهر منتشر کرد.
اندیشیدن به تحولی که از سال 1999 تا سال 2017 به شکل نمادین در دو داستان بالا مجسم شده و کنارهم چیدن رویدادهای گزینشی و برخوردهای دوگانه‌ی نهادهای رسمی امنیتی، بیانگر فرصت‌ها و چالش‌هایی است که پیشرفت‌های یک‌و‌نیم دهه‌ی گذشته با آن مواجه است.
طی کردن مسیری که مبدای آن رگبار زرمینه و ادامه‌ی آن فراخوان آریاناست، با جان‌فشانی‌ها و قربانی‌های فراوانی میسر شده است. اگر پیشرفت زنان افغانستان را براساس این دو اتفاق در غازی استدیوم مقایسه کنیم، نتایج امیدوارکننده است. اما از آن‌جایی که یکی از مطالبات زنان افغانستان در نهایت با مخالفت روحانیون و دولت محقق نشد، می‌توان این اتفاق را آغاز یک برگشت ناخوشایند نیز قلمداد کرد.
در شرایطی که نیروهای امنیتی با رویکرد گزینشی و سیاسی بساط سخنرانی یکی از بنیادگراترین آدم‌ها را در غازی استادیوم پهن و ذوق دختران جوان برای شادی و سرور در همین استدیوم را قبض می‌کنند، مخالفت ملاهای سنتی و تندرو با توسل به شریعت و چنگ زدن به ریسمان خداوند و دین اسلام، نگرانی از برگشت به گذشته را تشدید می‌کند.
باوجود مخالفت ملاها و موانع امنیتی آنچه اما هنوز امیدوارکننده است، حضور زنان تحصیل‌کرده، شهرنشین و حمایت بخشی از نهادهای امنیتی (وزارت داخله) از برگزاری کنسرت آریانا در یک مکان کوچک و محفوظ‌تر است که ویدیوها و عکس‌های منتشر شده از آن، امیدواری برای افغانستانی دیگر را زنده نگه داشته است.
زنان افغانستان و مردانی که در مقابل روایت و تبلیغات منفی ملاها و تندروها که آریانا را نمادی از بداخلاقی و دین‌ستیزی می‌پندارند، نیاز به انسجام و ایستادگی بیشتری دارند تا بتوانند از حقوق‌شان و دست‌آوردهای این یک‌ونیم دهه محافظت کنند. تلاش زنان افغانستان از راه‌های مبارزات مدنی در یک‌ونیم دهه‌ی گذشته برای تأمین حقوق‌شان موثر واقع شده است. لابی‌گری‌های سیاسی در نهاد قانون‌گذاری، جامعه‌ی بین‌المللی، کنفرانس‌های بین‌المللی و چند حوزه‌ی دیگر منجر به تأمین امتیازات قانونی در عرصه‌ی تصمیم‌گیری برای زنان شده است. فعالیت‌های رسانه‌یی و مبارزات فرهنگی و مدنی منجر به آگاهی بیشتر در میان زنان افغانستان از حقوق و امتیازات‌شان شده و به چالش برابری جنسیتی در افغانستان تأثیر گذاشته است. همه‌ی این تلاش‌ها زنان را از روزگاری که چیز زیادی از زندگی نمی‌خواستند به جایگاهی رسانده که حالا ملاها و دولت افغانستان را در راستای تأمین حقوق‌شان به چالش می‌کشند و برای آزادی‌شان گام‌به‌گام با موانع رسمی، دینی و اجتماعی مبارزه می‌کنند.
آنچه آریانا سعید و همراهان او در یک هفته‌ی اخیر انجام دادند، اعتراض و ایستادگی سیاسی بود برای حقوق شهروندی و آزادی‌های مدنی و سیاسی در افغانستان. این ایستادگی از زاویه‌ی مقاومت زنان برای آزادی‌های مدنی بود که حق مردان نیز هست. با وجود ایستادگی مردان در این مبارزه، واقعیت اما این است که زنان پیشگام این ایستادگی بودند و شجاعانه علیه ارتجاع و افراط‌گرایی که از باورهای دینی شماری ملاها و مردم پدیدار می‌شوند، مقاومت کردند. آریانا با وجود تمام تهدیداتی که هنوز هم پابرجاست، در روز استقلال افغانستان آواز خواند و رقصید. زنان اشتراک‌کننده در این مراسم با حضور پر شورشان به‌قول یکی از اشتراک‌کنندگان سیلی محکمی به دهان افراط‌گرایی کوبید تا شادی را از آن‌ها نگیرند.
این کنسرت و حضور وسیع زنان بیانگر افغانستان دیگری است که قطعا با افغانستانی که ملاها برایش می‌جنگند تفاوت بسیاری دارد. درحالی‌که افراط‌گرایان دینی همچنان برای برگرداندن زنان به خانه و کارهای ناتمام و کوچک‌شان تقلا می‌کنند، نمایندگان و باورمندان به افغانستان دیگر- جایی که زنان برابر و مشارکت‌کننده‌ی شایسته در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی باشند، نیاز به پیشرفت دارند. آرزوهای تنگ و باورهای سختگیرانه‌ی ملاها در شرایطی که بی‌ثباتی و ناامنی دولت را ناتوان کرده، می‌تواند تهدید تأثیرگذار بر افغانستانی باشد که نسل جدید افغانستان نقشه‌اش را خانه‌به‌خانه، کوچه‌به‌کوچه، جاده‌به‌جاده، مکتب‌به‌مکتب و شهربه‌شهر با خودشان منتقل کرده‌اند. این نسل و این باور منهای تفکیک جنسیتی با تهدیدها و فرصت‌هایی مواجه است و بی‌خاصیتی و روزمرگی می‌تواند چالش‌ها و تهدیدات خلق شده در حاشیه‌ی یک جنگ تروریستی را پررنگ کند و فرصت‌های موجود را به انتها برساند.
بنابراین، باید اقدامی صورت بگیرد. باید آریانایی بخواند، دختری برقصد، پسری بنوازد، و جمعی در این شهر و شب‌ها هورررررا بکشند. شامگاهان باید نوری بر پیاده‌روهای این شهر بتابد و رنگ‌ها در شهر سبز باشند. شهر این‌گونه است که زنده می‌ماند و افغانستان ما جایی است که باید شهرهایش زنده و خوشحال باشند. درست مانند لحظه‌یی که سازوسرود آریانا و زیبایی و شادی دختران و پسران در باغ بالا، تنی را به رقص آورد و قلبی را گرم کرد.