نشنال انترست/جاوید احمد
ترجمه: جلیل پژواک
هفتهی گذشته رابطهی ایالات متحده و پاکستان وارد فاز جدیدی از شکنندگی و تنزل شد. تنش در رابطهی دو کشور پس از آن بیشتر شد که رییسجمهور ایالات متحده توییتی جنجالی را با اشاره به فریبکاری پاکستان در مبارزه با تروریسم، منتشر کرد. در پی این توییت، ایالات متحده یکسری اقداماتی را روی دست گرفت که بهوضوح نشان میدهد که چگونه دولت ترمپ پاکستان را نه بهعنوان یک دوست ناقص، بلکه بیشتر از آن بهعنوان یک دشمن زرنگ میبیند. اقدامات جدید ایالات متحده، شامل تعلیق کمکهای امنیتی امریکا به پاکستان میشود. این کمکهای امنیتی شامل 255 میلیون دالر کمک در چوکات تامین مالی نظامی خارجی و 900 میلیون دالر در چوکات صندوق وجهی حمایت از ائتلاف میشود. مهمتر از همه، وزارت امور خارجهی امریکا پاکستان را در فهرست نظارتی سختگیرانه برای نقض آزادی مذهبی قرار داده و سناتور رند پال نیز وعده داده که لایحهیی را به مجلس سنای امریکا معرفی کند تا تمامی کمکهای این کشور به پاکستان قطع شود. در واکنش به این اقدامات، وزیر امور خارجهی پاکستان بهطور خشمگینانهیی اعلام کرد که هیچ اتحادی بین دو کشور وجود ندارد و ایالات متحده «دوستی بوده است که همیشه خیانت میکند».
در طول تاریخ، ایالات متحده سه نوع کمک به پاکستان فراهم کرده است: کمک نظامی، کمک اقتصادی و وجوه مالی از صندوق حمایت از ائتلاف. بهطور کلی، کمکهای نظامی و کمک صندوق حمایت از ائتلاف –که در سال 2002 شروع شد- بخش عمدهی کمکهای ایالات متحده به پاکستان را تشکیل میدهند. با اینحال، صندوق حمایت از ائتلاف که از سوی پاکستان بهعنوان بازپرداخت برای عملیاتهای راهاندازیشده در خاک پاکستان دانسته شده، در حقیقت توسط اسلامآباد برای تامین مالی و حمایت از تروریسم مصرف میشود.
اشتباه نکنید، ترمپ نه در خصوص پاکستان راه غلطی را در پیش گرفته و نه او نخستین رییسجمهور ایالات متحده است که پاکستان را برای دروغ و فریباش مورد انتقاد قرار داده و کمکهای امریکا به این کشور را قطع میکند. کمک نظامی ایالات متحده به پاکستان اولینبار در سال 1954 در دوران رییسجمهور دوایت آیزنهاور آغاز شد و تقریبا یازده سال طول کشید. در این مدت ایالات متحده برای پاکستان بیش از 800 میلیون دالر فراهم کرد که متوسط آن حدود 75 میلیون دالر در هر سال میشود. با اینحال، در سال 1965 در پی وضع تحریم تسلیحاتی علیه پاکستان، رییسجمهور لیندون جانسون کمک نظامی امریکا به پاکستان را پس از آغاز اولین جنگ هند و پاکستان، متوقف کرد. برای 16 سال بعد، تا سال 1982، پاکستان کمک چندانی از سوی ایالات متحده دریافت نکرد. بین سالهای 1977 تا 1979، پس از اینکه پاکستان غنیسازی یورانیوم را بهصورت مخفی شروع کرد، دولت کارتر حتا تمامی کمکهای اقتصادی امریکا به پاکستان را قطع کرد. در آن زمان، ذولفقار علی بوتو، نخستوزیر پاکستان اعلام کرد پاکستان حتا اگر مردم آن مجبور «به خوردن علف» باشند، بمب هستهیی خود را میسازد.
با اینحال، ایالات متحده در دوران ریاستجمهوری ریگان، پس از تهاجم شورویها به افغانستان، در سال 1982 حمایت خود از پاکستان را از سر گرفت. سپس برای 9 سال بعدی، پاکستان بیش از 2.5 میلیارد دالر کمکهای نظامی از ایالات متحده دریافت کرد که متوسط آن حدود 270 میلیون دالر در سال میشود. اما در سال 1990، ایالات متحده کمکهای خود به پاکستان را متوقف کرد، زیرا این کشور پروژهی تسلیحات هستهیی خود را متوقف نکرده بود. تا سال 2001، رویکرد «آب و آتش» امریکا بین ارائهی کمک ناچیز به اسلامآباد و اعمال تحریمهای شدید روی برنامهی هستهیی این کشور، متغییر بود. با اینحال، این رویکرد در سال 2001 پس از ورود ایالات متحده به افغانستان تغییر کرد و امریکا در سال 2002 حمایتاش از پاکستان را از سر گرفت. از آن زمان تاکنون، پاکستان بیش از 33 میلیارد دالر کمکهای نظامی و غیرنظامی از سوی ایالات متحده دریافت کرده است که شامل حدود 21 میلیارد دالر -4.1 میلیارد در چوکات تامین مالی نظامی خارجی و نزدیک به 15 میلیارد دالر از صندوق وجهی حمایت از ائتلاف- کمک نظامی میشود.
با این وجود، کمک و حمایت سخاوتمندانهی امریکا در طی شش دههی گذشته، نه به ایجاد یک متحد بالقوه در پاکستان انجامیده و نه تغییر چندان و معناداری در رفتار این کشور آورده است. در حقیقت، این کمکها بیشتر پاکستان را در پیگیری اهداف خودش مصمم کرده است. هرچند پاکستان قطع کمکهای قبلی امریکا را تحمل و در برابر آنها تاب آورده است، اما هر حادثهی ضمنی در روابط دوجانبه، مشارکت دو کشور را به سمت «کسر اعتماد جبرانناپذیر» سوق داده است. اولین رویدادی که باعث بیاعتمادی پاکستان نسبت به ایالات متحده شد در سال 1962 در جریان جنگ مرزی هند و چین بود: دولت کِنِدی تصمیم گرفته بود که به هند کمکهای نظامی فراهم کند. ایوب خان، رییسجمهور پاکستان در آن زمان احساس کرد ایالات متحده، از این جهت که بدون مشوره با رهبران پاکستانی این تصمیم را گرفته، به پاکستان از پشت خنجر زده است. از آن زمان بهبعد، آنطور که بهترین توصیف استفادهشده در این خصوص میگوید، رابطهی دو کشور به رابطهی «معاملاتی» یا تراکنشی تبدیل شده است.
برای ایالات متحده، کسر اعتماد در طول چند دهه، ایجاد رابطهی مبتنی بر سود –با توجه به کمکهای این کشور به اسلامآباد- با پاکستان را دشوارتر کرده است. پاکستان بههرحال، پیوسته در تحقق وعدههای متعددش مانند کنارگذاشتن حمایت از گروههای مختلف تروریستی، بیپرواتر و متناقض شده است. تنها کاری که پاکستان از صدق دل انجام داده «انکار» است. امروزه، چالش اصلی در روابط ایالات متحده و پاکستان، انشعاب در منافع دو کشور است. در حقیقت، نگاه سرسری به گذشته نشان میدهد که پاکستان هرگز به امریکا اعتماد نکرده است. روایت پاکستان، با اینکه خود-نابودگرانه است اما واضح است: حمایت از منافع ملی اصلی پاکستان. از اینرو، سازمانهای نظامی و غیرنظامی پاکستان در پیشبرد چنین روایتی، حتا با هزینهی شکست رابطهی این کشور با ایالات متحده، دو دل نبودهاند.
اکنون پرسش ضروری این است: چه چیزی در این رابطه قابل انتظار است و آن چیز چقدر میتواند برای آیندهی این مشارکت پرتلاطم، بدیمن باشد؟
در ادامهی وقایع، ایالات متحده احتمالا اقدامات تنبیهی بیشتری را علیه اسلامآباد اتخاذ میکند. این اقدامات میتواند شامل حذف پاکستان از فهرست متحدان غیرناتوی ایالات متحده باشد. وضعیتی که به پاکستان اجازهی دسترسی ترجیحی به فنآوری و فروشات نظامی را فراهم میکند. همچنین احتمال دارد که ایالات متحده تحریمهایی را علیه مقامات مشخص ارتش و سازمان اطلاعاتی پاکستان، که با گروههای تروریستی ارتباط دارد، وضع کند. تحریم بانکهای پاکستانی و موسسات مالی که زمینهی پولشویی را فراهم میکنند، و نیز تشدید حملات هواپیماهای بدون سرنشین در مناطق قبایلی پاکستان، میتوانند از جملهی سایر اقدامات احتمالی ایالات متحده در برابر پاکستان باشند. هرچند که قطع کامل روابط ایالات متحده و پاکستان در حال حاضر بعید است، اما وضعیت کنونی، در صورتیکه ایالات متحده سازمان اطلاعاتی پاکستان، ISI را نیز تحریم کند، میتواند به یک جدایی کامل بینجامد. در اینصورت، وزارت خزانهداری امریکا با ISI همانگونه که در حال حاضر با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران برخورد میکند، رفتار خواهد کرد.
با اینحال، نگرانی فوری اکنون این است که آیا اقدامات ایالات متحده میتواند باعث شود که پاکستان برای تلافی، دسترسی ایالات متحده به مسیرهای زمینی، بنادر و فضای هوایی پاکستان را قطع کند. از سال 2001، ایالات متحده بهصورت ناخوشایندی به استفاده از مسیرهای هوایی و زمینی پاکستان برای انتقال تجهیزات مرگبار و غیرمرگبار بهمنظور حمایت از اقدامات خود در جنگ افغانستان، وابسته شده است. پاکستان در بدل هر کامیون باری که از بندر کراچی به افغانستان کالا و تجهیزات انتقال میدهد، بین 1500 تا 1800 دالر دریافت میکند. در عینحال، ایالات متحده در بدل استفاده از فضای هوایی پاکستان برای پروازهای نظامی ایالات متحده، پاکستان را هم از طریق صندوق وجهی کمک به ائتلاف و هم از طریق کمکهای مستقیم نظامی امریکا به این کشور، پاداش داده است. بسته به اینکه ترمپ تا چه حد مایل به اعمال فشار بر پاکستان است، اقدام تلافیجویانهی دیگری که پاکستان میتواند علیه امریکا اتخاذ کند، این است که صدور ویزا به دیپلماتها، پرسونل اطلاعاتی و غیرنظامی امریکایی را محدود یا کلا رد کند و یا هم پرسونل سازمان اطلاعاتی امریکا را بهصورت انتخابی از پاکستان اخراج کند. در عینحال، پاکستان میتواند بهطور بالقوه آزادی بیشتری را برای گروههای تروریستی مختلفی که تحت حمایت این کشور است، نیز فراهم کند.
با اینحال، در غیبت مسیرهای جایگزین ارزانتر، کوتاهتر و قابل قبول، وابستگی ایالات متحده به مسیرهای تامیناتی پاکستان، برای اسلامآباد اهرم فشار قدرتمندی را فراهم کرده است. موارد گذشته نشان میدهد که پاکستان در مواقع متعددی با مسدود کردن راههای حملونقل به افغانستان، از این اهرم فشار استفاده کرده است. جایگزین پرهزینهتر برای مسیرهای پاکستانی، شبکهی راههای مواصلاتی چندشاخهیی زمینی، دریایی و راهآهن است که در سال 2008 ایجاد شده و از طریق کشورهای آسیای میانه و روسیه عبور و افغانستان را به بنادر بالتیک و دریای خزر وصل میکند. با اینحال، با وجودیکه ایالات متحده قبلا از این مسیر ترانزیتی یکطرفه استفاده کرده، اما تنش بین ایالات متحده و روسیه دسترسی امریکا به این مسیر را تا حدودی پیچیده کرده است.
با این وجود، بدون یک جایگزین قابل قبول، ایالات متحده گزینهیی جز تسلیمشدن به پاکستان نخواهد داشت. اما بین خطوط تامیناتی پاکستان و آسیای میانه، دو مسیر دیگر میتوانند بهعنوان جایگزینهای «ممکن» عمل کنند.
اولین مسیر، چابهار، بندر استراتژیک ایران است: دهلیز ترانزیتی و حملونقل منطقهیی بین ایران، هند و افغانستان. این بندر که پاکستان را «دور» میزند، مسیرهای تجارتی مستقیم بین هند و افغانستان باز کرده است. هند که دو لنگرگاه را در این بندر اداره میکند، به تامین مالی ایجاد خطوط راهآهن که این بندر را به افغانستان وصل میکند، نیز کمک کرده است. در ماه اکتبر گذشته، هند اولین محمولهی گندم را از طریق این بندر -که میتواند جایگزین مسیرهای تامیناتی پاکستان برای امریکا باشد- به افغانستان ارسال کرد. با اینحال، با توجه به اختلاف میان امریکا و ایران، ایالات متحده بهطور بالقوه میتواند از خدمات شرکتهای هندی –بهعنوان پیمانکار- برای انتقال کالاهای غیرنظامی، بهشمول مواد ساختمانی، تجهیزات سنگین و مواد غذایی، از طریق بندر چابهار به افغانستان، استفاده کند. در مقایسه با شبکهی مواصلاتی آسیای مرکزی، استفاده از چابهار نهتنها مقرونبهصرفهتر است و زمان انتقال کالاها را کاهش میدهد، بلکه میتواند برای افغانستان راه انتقال دو طرفهی کالا را نیز فراهم کند. علاوه بر این، بزرگراه زرنج-دلآرام یا مسیر 606، که توسط هند ساخته شده و ولایت نیمروز را به مرز ایران وصل میکند، انتقال مستقیم کالا را به کابل و سایر نقاط افغانستان تسهیل میکند. این بندر همچنین میتواند روابط ایالات متحده-هند را بیشتر از پیش قوی کند. پیشتر هم ترمپ بهطور آشکارا از دهلینو خواسته بود تا نقش بزرگتری در توسعهی افغانستان ایفا کند.
دومین جایگزین مسیرهای پاکستانی برای ایالات متحده این است که رویکرد مبتنی بر شبکهیی از خطوط تامیناتی را روی دست بگیرد. ایالات متحده برای چنین کاری، مستلزم این است که پیمانکارانی را برای تامین کالاهای غیرنظامی مانند سوخت، مواد غذایی، مصالح ساختمانی و تجهیزات بهکار گیرد و این کالاها بهعنوان محمولههای تجاری و از طریق مسیرهای زمینی آسیای مرکزی، بهخصوص ازبیکستان –از آنجا که دولت افغانستان اخیرا با این کشور روابط نزدیکی برقرار کرده است- به افغانستان انتقال داده شوند. در عینحال، ایالات متحده میتواند از خدمات پیمانکاران نظامی برای حملونقل هوایی پرسونل نظامی و کالاهای مرگبار، از طریق تاسیسات نظامی مختلف ایالات متحده در خلیج فارس، از جمله پایگاه هوایی ال اودید و پایگاه نظامی اس-سیالیه در قطر، کمپ افریجان در کویت و پایگاه نیروی دریایی در بحرین استفاده کند.
اما با اینهمه، مسیرهای تامیناتی پاکستان نقطهضعفی برای امریکا در جنگ افغانستان است. ادعای جنرال چینی، سان تِزو، مبنی بر اینکه «مرز بین نظم و بینظمی در تدارکات نهفته است» در شرایط کنونی دقیق است. جنگ افغانستان به جنگ تدارکات تبدیل شده است. متاسفانه، هیچ راه میانبُری برای ارتشی که باید یک جنگ 17 ساله را تامین کند، وجود ندارد. با این وجود، در حالیکه مقیاس کنونی عملیاتهای نظامی ایالات متحده در افغانستان کلان و غیرقابل چشمپوشی است، اما در مقایسه با چند سال پیش، زمانی که صد هزار سرباز –در مقایسه با اکنون که نزدیک به پانزده هزار است- در افغانستان حضور داشت، آنقدر گیجکننده نیست.
سخن آخر اینکه، بدون یافتن جایگزینی برای مسیرهای تامیناتی پاکستان، پیروزی در جنگ افغانستان دشوار خواهد بود. دسترسی آسان به بندر چابهار، از هماکنون بر وابستگی افغانستان به مسیرهای تامیناتی پاکستان غلبه کرده است. از اینرو، ایالات متحده باید بهطور جدی فرصتهای ترانزیتی از طریق چابهار را به بررسی بگیرد؛ امری که بهطور بالقوه میتواند برای واشنگتن اهرم فشار اضافی را در برخورد با پاکستان، بهارمغان بیاورد.