به لانه‌ی عنکبوت‌ها خوش آمدید
سینما پارک

به لانه‌ی عنکبوت‌ها خوش آمدید

سرنوشت رنج‌آلود نسیمه، سرنوشت سینمای افغانستان هم است.

نگاهش که آمیزه‌یی از حسرت و ناامیدی است به دور دست‌ها می‌افتد و روزی را به یاد می‌آورد که 29 سال پیش برای اولین بار در هشت سالگی در یک فیلم سینمایی بازی کرد. می‌گوید که هیچ امیدی برای بهتر شدن آینده‌ی شغلی‌اش ندارد. وقتی دانش‌آموز صنف هفتم بود و سینما حال و روز خوبی داشت، رو به ‌دنیای هنرپیشگی آورد. برای نسیمه جلال این تصمیم ساده‌یی نبود؛ قیمت هنرپیشه‌شدن‌اش را هم خود و هم مادرش پرداخت. مادرش از حرف ‌و حدیت‌های رنگ رنگ خویش و همسایه به بستر بیماری افتاد و خود دو سال تمام به‌ دلیل سرکشی خودخواسته‌اش از دیدن مادر و خانواده محروم شد.

آن روزها که نسیمه، دختربچه‌یی بیش نبود و در آغوش پدر به سینماهای کابل می‌رفت، وضعیت سینما آن‌قدر خوب بود که هنرپیشه‌شدن، حرفه‌ی دست نیافتنی بود. از 32 سینما در افغانستان 18 تای آن در کابل فعالیت داشت. مردم برای رفتن به سینما روز و شب نمی‌شناختد و از 8 صبح تا 12 شب، دروازه‌ی سینماها باز بودند. پدر نسیمه هم عاشق سینما بوده است. معمولاً شب‌های جمعه، دست زن و بچه‌‌اش را می‌گرفته و برای داشتن یک پایان‌هفته‌ی خوب به سینمای بهزاد، بهارستان و آریوب می‌رفته است.

حالا 90 سال از نخستین دستگاه نمایش فیلم (پروجکتور) در افغانستان می‌گذرد و در جریان این سال‌ها، صنعت سینما در این کشور، فراز و فرودهای زیادی را پشت‌سر گذاشته است.

به گفته‌ی فعالان حوزه‌ی سینما، اوج شکوفایی این هنر در افغانستان، دهه‌های 40 تا 60 خورشیدی بوده که از حکومت داوودخان آغاز و تا پایان جمهوری دموکراتیک افغانستان ادامه داشته است. حالا تمام سینمای افغانستان خلاصه می‌شود به یگانه نهاد سینمایی دولتی (افغان فیلم) به استثنای دو سالن نمایش نیمه‌بند و تک‌ و توک فیلمی که سینماگران مستقل می‌سازند، هیچ تولیدی ندارد. ولی تلاش، مدیر عمومی تورید و ارزیابی فیلم در ریاست افغان فیلم می‌گوید که از 18 سینمای فعال در کابل حالا تنها دو سالن نمایش در این شهر فعالیت دارند.

رو به‌ روی چهارراهی فواره‌ی آب، ساختمانی با نمای سنگ سفید و قدیمی موقیعیت دارد. عابرانی که در حیاط آن پا می‌گذارند، نخستین چیزی که به آن خیره می‌شوند، لوح افقی یک درِ چهار متری است که گوشه‌ی سمت چپ، کنار دروازه‌ی ورودی سالن نصب شده است. پشت شیشه‌ی این لوح، پوسترهای تبلیغاتی فیلم‌های بالیودی نصب شده است. ساعت 1:30 عصر، پایان دور اول و آغاز دور دوم نمایش فیلم در سینمای آریانا است. حدود 40 نفر همه با چشمان نیمه‌بسته، لباس‌های شلخته و ریش‌های بلند از پشت میله‌های فلزی سینمای آریانا بیرون می‌شوند. دروازه‌بان اشاره می‌کند که حالا نوبت دور دوم فرا رسیده است. پس از بررسی بدنی، وارد دهلیز تازه رنگ‌شده‌ی سینما می‌شوم. بلیت ورودی 50 افغانی است. در انتهای دهلیز باریک و نسبتا طولانی، سالن نمایش قرار دارد، با داشتن نزدیک به 20 ردیف صندلی سرخ و یک پرده بزرگ نمایش. چراغ‌ها خاموش می‌شود؛ وقت نمایش فیلم است. با خاموش شدن چراغ‌ها، آدم فکر می‌کند که در بیابان تاریکی است که احتمال وقوع هر نوع حادثه‌‌ی بد در آن بعید نیست. روی پرده‌ی بزرگ که در جلوی سالن و بلندتر از صندلی‌ها قرار گرفته، دختری با گیسوی بلند با جسامت بزرگ‌تر از آدم‌های معمولی به سمت ما می‌دود. هم‌زمان با این، صدای بلند تلویزیون از دهلیز سالن هم به گوش می‌رسد. دختری با پوشش غربی از لای انبوه جنگل به جاده‌ای راه باز می‌کند و در کنار آن جاده با پسری هم‌سن ‌و سال خودش برمی‌خورد. 20 دقیقه از آغاز نمایش فیلم تجاری امریکایی، تولید 2011 می‌گذرد و دروازه‌ی سالن باز است و تماشاگران چراغ به‌دست هنوز هم وارد می‌شوند. همه به‌طور پراکنده در صف‌های آخری صندلی‌ها لمیده‌اند. نمی‌دانم از 9، 10 نفر تماشاگری که آن‌جا بودند، چند تن شان دیالوگ‌های فیلم امریکایی دوبله‌ی هندی را می‌فهمیدند. دختر و پسر جوان، لب‌های هم را بوسیدند و سوار بر موتر، وارد شهر شلوغ در یکی از ایالت‌های امریکا شدند. صدای خنده‌ی تماشاگران از جای جای سالن کوک بود. من اما بیرون شدم. مسوولان این سینما می‌گویند که روزانه کمتر از صد نفر برای دیدن فیلم به این سیما مراجعه می‌کنند. البته وقتی فیلم جدیدی نمایش داده شود، گاهی شمار تماشاگران تا دو صد نفر هم می‌رسد. پیرمردی دروازه‌بان که از گفتن اسم و شهرت‌اش خودداری کرد، گفت که بیشتر آدم‌هایی که در این سالن نمایش مراجعه می‌کنند، به نام دیدن فیلم اما برای خواب‌کردن می‌آیند. «این‌جا کسی برای دیدن فیلم نمی‌آید. خودت می‌دانی که هوا گرم است و مردم روزه دارند، هوای سالن خنک است، بیشتر مردم می‌آیند که خواب کنند.»

سینما آریانا
سینما آریانا

به شهر نو، سینمای پارک می‌روم. چهار نفر با قیافه‌های مغموم و گرفته در یک اتاق، روی مبل‌های کهنه و ازهم پاشیده نشسته و به تلویزن (14 انچ) قدیمی چشم دوخته‌اند. روی پرده‌ی تلویزیون بیشتر برفک دیده می‌شود تا تصویر. از کف تا کمره‌ی اتاق، شتک‌های گل و لای افتاده و آن قدر کثیف است که دیگر نمی‌شود رنگ آبی دیوارهای آن را دید. هاشم حیدری، مدیر سینما پارک می‌گوید که این سینما کم ‌از کم 75 سال عمر دارد و حالا دیگر تمام خشت و پیکره‌ی آن فرسوده است. به ‌گفته‌ی او از ماه ثور سال 96 تا حالا دستگاه‌های پخش فیلم این سینما از کار افتاده و غیرفعال است. یک سال پیش که این سینما فعال بوده، شمار تماشاچیان آن از 9، 10 نفر بیشتر نشده است. آقای هاشمی پس از گفت‌وگو، مرا به لوژ بالایی سالن نمایش رهنمایی می‌کند. روی دروازه‌ی کوچک آن، نوشته‌ی درشتی با رنگ سرخ قرار گرفته؛ «دخولی»آ

خبری از برق و نور نیست. وسعت سالن آن‌قدر بزرگ است که نور چراغ گوشی همراهم به انتهای آن نمی‌رسد. این سینما بیشتر به یک دژ متروکه‌ی نظامی می‌ماند تا یک مکان فرهنگی و سالن نمایش فیلم. روپوش صندلی‌ها انگار صد سال است تغییر نکرده و روی آن عنکبوت‌ها لانه ساخته است. تمام دیوارهای ساختمان این سینما آغاز به فرسایش کرده و نوعی بوی متعفن فضای آن را گرفته است. آقای حیدری می‌گوید که این سینما ملکیت شهرداری کابل است و قرار است تا چند روز دیگر دستگاه جدید پخش فیلم روی پیکره‌ی فرسوده‌ی ‌آن دوباره نصب شود.

چند باری هم به سینما پامیر مراجعه کردم و هر بار هم یکی از مسوولانش گفت که فعلا نمایش ندارند و برای روزهای عید آمادگی می‌گیرند. سینمای خیرخانه هم به‌دلیل نداشتن تماشاچی کاملا از فعالیت بازمانده و دروازه‌ی آن قفل است.

29 سال پیش اگر نسیمه جلال می‌فهمید که تمام دنیای سینما – که او با تمام جان برایش با همه عالم و آدم جنگید-  به دو سالن نمایش و ساخت یکی دو فیلم توسط فیلم‌سازان پروژه‌بگیر در سال می‌انجامد، نه اسم و رسم خانواده را زیرپا می‌کرد و نه آن همه بدنامی به جان می‌خرید. او وقتی وارد دنیای هنرپیشگی شد که سینماها آن قدر شلوغ بود که برای آدم‌های معمولی بلیت دست نیافتنی بود و پولدارترها از بازار سیاه، هر بلیت را در بدل 500 افغانی می خریدند. از طرفی هنرپیشگی آن‌قدر اعتبار داشت که برای هنرپیشه هم نام و نوایی می‌آورد و هم نان و آبی می‌شد.

نسیمه جلال، هنرپیشه سینما و تئاتر
نسیمه جلال، هنرپیشه سینما و تئاتر

پیشنه‌ی سینما

در سال 1928 نخستین دستگاه پخش فیلم توسط امان‌الله خان به افغانستان وارد می‌شود و در همین سال برای نخستین بار فیلمی در پغمان  برای عموم مردم نمایش داده می‌شود. در سال 1311 خورشیدی با فشار روحانیون تندرو، نخستین سینمای افغانستان (سینما بهزاد) بسته می‌شود. در زمان حکومت حبیب‌الله کلکانی و نادرخان هیچ سینمایی در افغانستان فعالیت نداشته است. ولی تلاش می‌گوید که پس از تاسیس نهاد دولتی سینمایی (افغان فیلم) در سال 1347 خورشیدی، صنعت سینما در افغانستان جسته و گریخته فعالیت داشته است که فعالیت آن به‌طور فشرده چنین دسته‌بندی شده است: در دوران شاهی ظاهرخان، یک فیلم (به نام عقاب) و سه سریال (اعمال روزگاران، قاچاقبران و شب جمعه) ساخته شده است. در دوران حکومت داوودخان چهار فیلم (جنایت‌کاران، ساخته‌ی توریالی شفق، فیلم رابعه‌ بلخی، ساخته‌ی داوود فارابی و فیلم مجسمه‌ها می‌خندد) ساخته و پخش شده است.

پس از کودتای 7 ثور و دوران حکومت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، به سینما توجه بیشتری می‌شود. به گفته‌ی آقای تلاش، اداره‌ی افغان فیلم، در این دوران سالانه کم‌ از کم بودجه‌ی ساخت 3 یا 4 فیلم را داشته است. «تولیدات اواخر دهه‌ی 50 و 60 از نظر کمیت بسیار زیاد بود. تنها شمار فیلم‌های داستانی به 50 تا 55 فیلم می‌رسید.»

در دهه‌ی هفتاد با قدرت گرفتن مجاهدین، افغان فیلم یک فلیم داستانی بلند به نام «عروج» و هفت، هشت فیلم مستند می‌سازد. آقای تلاش می‌گوید: «این فیلم‌ها هم در اواخر دولت نجیب ساخته شد. وقتی مجاهدین وارد کابل شدند، فعالیت افغان فیلم کاملا متوقف شد. حزب اسلامی گلبدین حکمتیار ساختمان افغان فیلم و رادیو تلویزیون را گلوله باران می‌کرد. با سقوط کابل به دست طالبان و سیاست فرهنگ ستیزانه‌ی شان، تمام فعالیت‌های فرهنگی ممنوع شد. در دوران مجاهدین و طالبان از 18سینما که در کابل وجود داشت، همه یا تخریب شد و یا هم به منظور دیگر کارها استفاده شد.»

وضعیت سینما در 17 سال اخیر

با روی‌کارآمدن نظام جدید در افغانستان، دروازه‌ی سینماها دوباره باز شد. اما صنعت سینما دیگر مثل دهه‌های 40 تا 60 پا نگرفت. صحرا کریمی، فیلم‌ساز و دانش‌آموخته‌ی حوزه‌ی سینما می‌گوید که وضعیت اکنون سینما در کشور، محصول سوءمدیریت یگانه مرجع دولتی در حوزه‌ی سینما (افغان فیلم) و نبود سیاست فرهنگی در دولت است. «افغان فیلم در 17 سال اخیر بیشتر کارهای اداری کرده و درگیر بروکراسی افغانی بوده. در افغان فیلم همیشه یک نوع فساد اداری و مدیریتی بوده، مخصوصا در حوزه‌ی انتخاب فیلم‌ها و فرستادن آن به‌جشنواره‌ها. کارکرد و مدیریت‌ این اداره ضعیف بوده و کارهایی که باید در حوزه‌ی سینما انجام می‌داد، انجام نداده و بیشتر جنگ و ناامنی را بهانه کرده است. من تا هنوز هیچ فیلمی که ساخته‌ی افغان فیلم باشد، ندیده‌ام.»

صحرا کریمی، فیلم‌ساز و کارگردان

او می‌گوید که پس از شکل‌گیری نظام جدید در افغانستان، فرهنگ به‌طور کل و سینما به‌طور خاص، برای مدیران سیاسی افغانستان اهمیتی نداشته و فرهنگ سینمایی جایی در برنامه‌ریزی دولت‌مردان نداشته است.

به گفته‌ی خانم کریمی، چند سال پیش، موجی در حوزه‌ی سینما آغاز شد و جوانانی تازه از مهاجرت ‌برگشته، دست به ساخت فیلم زدند که اگر ادامه می‌یافت، امیدواری از بهترشدن وضعیت سینما وجود داشت. او می‌گوید که عده‌ی جوانان، فیلم را ابزاری برای رفتن به کشورهای اروپایی ساختند و پس از آن سینمای افغانستان حرفی برای گفتن ندارد. «در دو، سه سال اخیر دوباره موجی آغاز شده و یک سری از جوانانی که در حوزه‌ی سینما تحصیل کرده‌اند، فیلم‌های جدی می‌سازند اما در افغانستان نمایش داده نمی‌شود و بیشتر فیلم‌های فیستوالی‌اند. البته بین این فیلم‌سازان هماهنگی وجود ندارد. هر کس سبک و سیاق خود را پیش می‌برد. بیشتر تک‌روی می‌کنند، یعنی سینما وسیله‌یی شده برای مطرح شدن و دیده‌شدن و این به سینما لطمه می‌زند. فیلم‌های جدید هم از نظر محتوایی درگیر کلیشه‌اند، یعنی هنوز داستانی خوب که ابعادی مختلفی داشته باشد و به کمال رسیده باشد، وجود ندارد.»

از طرفی هم ولی تلاش، مدیر تورید و ارزیابی در ریاست افغان فیلم می‌گوید که این اداره هیچ بودجه‌ی برای ساخت فیلم ندارد. به گفته‌ی او تشکیل این اداره سال به سال کوچک‌تر می‌شود و شمار کارمندان آن از 150 به 76 کارمند کاهش یافته است. این اداره در 5 ولایت دیگر هم شعبه دارد، شعبه‌هایی با یک یا دو کارمند که هیچ کاری از دست آنان ساخته نیست. از جمله در هرات2 کارمند، بلخ 1 کارمند، بغلان 1 کارمند، ننگرهار2 کارمند و قندهار 2 کارمند.

او اضافه می‌کند که ملکیت سینماهای کابل، متعلق به شهرداری کابل و وزارت مالیه است و این اداره اجازه‌ی مدیریت آن را ندارد. «چندین بار به ریاست جمهوری مکتبوب فرستاده‌ایم که سینماها را تحت مدیریت افغان فیلم بیاورد که مدیریت آن منظم و حرفه‌یی شود اما هنوز پاسخ مثبت نداده است. اوضاع و احوال ناامن کشور، روی سینما هم تاثیر گذاشته. با آن هم ما باور داریم که اگر سینماها با معیار جدید ساخته شود و درست مدیریت شود، فرهنگ سینما رفتن دوباره رونق می‌گیرد.»

ولی تلاش، مدیر ارزیابی و تورید افغان فیلم
ولی تلاش، مدیر ارزیابی و تورید افغان فیلم

بیشتر سینماهای که حالا در کابل فعالیت دارد، فیلم‌های دسته چندم و قدیمی را به نمایش‌می‌گذارد و به همین دلیل هم مخاطب رغبتی برای رفتن به سینما ندارد. آقای تلاش می‌گوید که بازرگانانی که فیلم وارد می‌کنند، فیلم‌های را می‌خرند که در هندوستان از دور خارج شده و دیگر بازاری ندارد. به گفته‌ی او فیلم جدید و دست اول، نیاز به هزینه‌ی ده، دوازده هزار دالری دارد که بازرگانان نمی‌توانند دوباره این مقدار پول را از نمایش آن در افغانستان بدست آورند.

نسیمه جلال، هنرپیشه‌ی 47 ساله، حالا ماموری است در ریاست تئاتر کابل، شبیه هزاران مامور دیگر. ده هزار معاش می‌گیرد و همراه با یک پسر و یک دخترش در خانه‌ی اجاره‌یی زندگی می‌کند. می‌گوید که هیچ امیدی برای بهتر شدن آینده‌ی شغلی‌اش ندارد. روزگاری که دکتر نجیب الله آخرین رییس جمهوری دولت دموکراتیک افغانستان به دار آویخته شد و جنگ‌های داخلی همه چیز را به ‌هم ریخت او به این امید که روزی کشورش آرام می‌شود و به‌آرزویش می‌رسد، تمام سختی‌ها را به جان خرید. چندین بار با پنج فرزند قد و نیم قد خود پیاده به بلخ رفت و دوباره برگشت. همچنان پایش به عالم مهاجرت باز شد و 3 سال در پاکستان ماند.

«آن‌قدر جنگ و بدبختی و فقر دامن‌گیر مردم شده بود که همه از گرسنگی می‌مردند. وقتی فرزندانم گرسنه می‌شدند، می‌رفتم گیاه‌های هرز را می‌آوردم و در آب جوش می‌دادم و به فرزندانم می‌دادم.» خانم جلال همه‌ی این سختی‌ها را گذراند به این امید که روزی به آرزوهایش می‌رسد و مثل یک هنرپیشه‌ی بالیودی، صاحب نام و نشان و آب و نانی می‌شود. از آن روزی که او با دل پرامید پا به دنیای سینما گذاشت، درست 29 سال می‌گذرد و حالا با چشمانی سرمه‌کشیده‌اش که آمیزه‌ی از حسرت و ناامیدی در آن خانه کرده می‌گوید: «کاش همان زمان می‌فهمیدم که عاقبت سینما این می‌شود. تا حالا که به آرزوهایم نرسیده‌ام، بعد از این هم نمی‌رسم؛ جوانی رفت، فرصت‌ها رفت، وضع کشور و سینما هم که هر روز بد و بدتر می‌شود.»