اشاره: با جدی شدن گفتوگوهای مقدماتی برای آغاز مذاکرات صلح، اطلاعات روز سلسلهای از گفتوگوها را با نخبگان سیاسی و اجتماعی و صاحبنظران انجام داده است. متناسب به گروههای اجتماعی و سیاسی که در گفتوگوهای صلح نقش دارند یا میتوانند و میباید سهم داشته باشند، مصاحبهشوندگانمان را برگزیدهایم. اگرچه دشوار است که دیدگاه تمام طرفهای سهیم یا مرتبط با گفتوگوهای صلح را بهصورت جامع و کامل بازتاب داد اما سعی کردهایم که در حد امکان، گستردگی و تنوع مصاحبهشوندگان را صورت داده باشیم. ما معتقدیم که بهویژه از آدرس رسانهها، پهنهها و ابعاد مختلف گفتوگوهای صلح باید بهصورت جدی مورد نظارت قرار گرفته و در مورد آن اطلاعرسانی شود. مضاف بر آن، باور داریم که فارغ از مجامع سیاسی که فیالواقع مرکز ثقل گفتوگوهای صلح را تشکیل داده است، در حواشی آن، گروهها و حوزههای جدی سیاسی و اجتماعی وجود دارد که نمایندهی ارزشها، دیدگاهها و نگرانیهای جدی در خصوص مذاکرات صلح هستند. حوزهها و گروههایی که میتوانند نقش غیرقابل اغماضی در پروسهی صلح داشته و از سوی دیگر با توجه به بیمهری گردانندگان اصلی مذاکرات صلح با گروههای اجتماعی و سیاسی افغانستان و بیم نادیده گرفته شدن برخی گروهها و ارزشهای اجتماعی و سیاسی، آنها میبایست در مذاکرات صلح سهیم شوند و دست کم دیدگاهها، توصیهها، هشدارها و نگرانیهایشان بازتاب داده شود.
سومین گفتوگو با یعقوب ابراهیمی است. او استاد علوم سیاسی در دانشگاه کارلتون در کانادا است. ابراهیمی دکترای خویش را در رشتهی علوم سیاسی از همین دانشگاه کسب کرده و در حال حاضر در حوزهی نظریههای روابط بینالملل، امنیت بینالمللی و دولتهای شکننده سرگرم پژوهش است.
اطلاعات روز: ریشهی منازعهی کنونی در افغانستان کجاست؟ چه عواملی باعث دوام این جنگ شده است؟
ابراهیمی: پرسش دربارهی ریشههای منازعه و دوام جنگ، غالبا بدون پرداختن به هستیشناسی گروه طالبان پاسخ داده میشود. به همین دلیل اتفاق نظر عمومی درباره چیستی طالبان و به تبع آن، عوامل منازعه وجود ندارد. با توجه به این خلا، مهم است بحث دربارهی عوامل منازعه را با هستیشناسی طالبان آغاز کنیم. به نظر من گروه طالبان دارای سه خصوصیت هستیشناختی است: شورشگری، تروریسم و اسلامگرایی. هر یک این خصوصیات ریشه در جایی دارد. شورشگری طالبان دارای عوامل متعدد بومی از جمله تبدیل شدن شورشگری به ابزار رسیدن به ثروت و قدرت، نبود مشوقهای بدیلِ معیشت، تضادهای قبیلهای در جنوب و اقتصاد جنگ است. در سطح منطقه مناسبات پرمناقشهی کشورهای اطراف افغانستان سبب شده طالبان به پناهگاههای فرامرزی بهویژه در پاکستان دست یابند و از حمایت مالی و سیاسی کشورهای دیگری چون روسیه و ایران بهرهمند شوند. این کشورها هرکدام به فکر استفادهی ابزاری از طالبان در سیاست خارجی خویش اند. حمایت این کشورها از طالبان نه تنها منابع مالی این گروه شورشی را تنوع بخشیده بلکه به آنها اعتبار سیاسی نیز داده است. در سطح بینالمللی نیز باور بر این است که حضور ایالات متحده و قوای ائتلاف در افغانستان سبب شده کشورهای منطقه از طالبان بر ضد آنها استفاده کنند. از این لحاظ، طالبان و منازعهی جاری در هر سه سطح دارای عواملی است که بدون از میان برداشتن آن، انحلال ساختار شورشی طالبان و ختم جنگ دور از احتمال است. علاوه بر این، طالبان از تروریسم بهحیث ابزار اجرای برنامههای سیاسی خویش استفاده کرده و به کارایی آن در درازمدت باور دارند. پاکستان و گروههای اسلامگرای همسوی طالبان نیز شدیداً روی استفاده از خشونت سرمایهگذاری کرده و مشوق دوام آن اند. ضلع سوم هستیشناسی طالبان، یعنی اسلامگرایی، زمینههای توجیه مذهبی حملات شورشی و تروریستی این گروه را فراهم کرده و بدینسان مثلث دوام جنگِ افغانستان را کامل میکند. ما وقتی از دوام جنگ صحبت میکنیم، در حقیقت از دستگاه جنگیای یاد میکنیم که بر هرسه ضلع شورشگری، تروریسم و اسلامگرایی استوار است. دلیل اینکه تصویر جامعی از جنگ و دلایل دوام آن بهوجود نمیآید، نپرداختن به هستیشناسی طالبان و تشخیص اضلاع ساختاری آن است. تا زمانیکه دولت و شهروندان از شناخت خصوصیات جوهری جنگ ناتوان باشند، تلاش برای صلح به جایی نخواهد رسید. از جانب دیگر، طالبان در یکی از فقیرترین مناطق روستایی افغانستان فعالیت دارند که در آن فقر و بیکاری، تضادهای قبیلوی و محافظهکاری دینی از یک سو و ناتوانی دولت در حل این مشکلات از سوی دیگر زمینههای دوام شورشگری و سربازگیری طالبان را فراهم ساخته است. شعارهای طالبان در این مناطق جذابیت دارد و تا رهبری طالبان به چنین امکاناتی دسترسی داشته باشد، نیازی نمیبیند از جنگ بهعنوان استراتژی اصلی کسب قدرت دست بکشد.
اطلاعات روز: در شرایط کنونی آیا مصالحه با طالبان اولویت دارد یا تقویت اقتدار دولت؟
ابراهیمی: اگر طالبان را با سه خصوصیتی که بیان شد بپذیریم، این گروه در شرایط کنونی به مذاکراتی که به صلح بیانجامد تن نخواهد داد. ادبیات منازعه و تاریخ جنگهای شورشی نشان میدهند تا زمانی که یک گروه شورشی باور به رسیدن به اهداف خویش از طریق جنگ را از دست نداده، به مصالحه روی نیاورده است. در حال حاضر، منازعهی افغانستان به بنبستی انجامیده که ختم آن از طریق غلبهی نظامی توسط هیچ یک از طرفها محتمل نیست. بنبستهای نظامی، اصولاً، زمینهساز روی آوردن طرفهای جنگ به مذاکره بهحیث یگانه راه برون رفت است. اما این قاعده در شرایط کنونی در مورد افغانستان مصداق چندانی ندارد. موضعگیری متناقض طالبان در مقابل سناریوی حل منازعهی دولت و پیششرطهای سخت این گروه جلو هرگونه پیشرفت را گرفته است. در شرایط موجود، نقطهی قوت دولت افغانستان، حمایت مردمی و بینالمللی است؛ اما موضع واکنشیِ نظامی و سیاسی، ناکامی در اِعمال حاکمیت و ارایهی خدمات از ضعفهای دولت افغانستان به حساب میآید. در سوی دیگر، توانایی بقا، موضع پیشدستانه در میدان جنگ، پناهگاههای فرامرزی و حمایت خارجی نقاط قوت طالبان اند. اما نقاط ضعف این گروه عدم حمایت آشکار مردمی و بینالمللی، محدودیتهای تباری و فقدان مشروعیت دموکراتیک میباشد. با وجود این، در مقایسه با سال ۲۰۰۶، زمانی که طالبان از سوی نیروهای بینالمللی بهحیث سازمان تروریستی سرکوب میشد، این گروه اکنون در حلقات بینالمللی مشروعیت نسبی به دست آورده و از سوی آنها به مثابهی واقعیت سیاسی و نظامی در جنگ افغانستان به رسمیت شناخته میشود. بنابراین، با آنکه امکان پیروزیِ طرفین در جنگ ممکن به نظر نمیرسد، طالبان از دوام این وضع نسبت به دولت سود بیشتری برده است. در این وضعیت دو احتمال وجود دارد: نخست، تا رهبری طالبان به این نتیجه نرسد که پیامد مذاکرات سودآورتر از دوام شرایط موجود است، مصالحه نخواهد کرد. دوم، طالبان شاید زمانی به صلح روی بیاورد که وضع موجود به نفع دولت تغییر کرده و رهبری این گروه دوام این وضع را به ضرر خود بداند و برای بهدست آوردن بخشی از خواستهها به صلح روی بیاورد. اما در مجموع، طالبان در حال حاضر گروه اسلامگرای افراطیای است که خواستههایش با روح جمعی معاصر افغانستان ناهمخوان است. فکر نمیکنم این گروه بهزودی توانایی تجدید نظر ایدیولوژیک داشته و مانند حزب اسلامی حکمتیار به پذیرش واقعیتهای معاصر افغانستان تن بدهد. با توجه به این شرایط، بعید به نظر میرسد طالبان وارد روند جاری سیاسی شود. از قراین و بیانیههای طالبان نیز هویداست که این گروه در شرایط موجود نگاه تمامیتخواهانه به قدرت دارد و فکر میکند سود سرشاری از روند جاری عایدش شده است. بنابراین، دولت افغانستان بهجای اولویت بخشیدن به گفتوگوهای پراکنده و بیثمر نیاز دارد ابتدا برای تضعیف طالبان در میدان جنگ و خشکاندن چشمههای حمایتی این گروه روی فشار نظامی و دیپلماسی فعال سرمایهگذاری کند. نمونههای زیادی در جهان وجود دارند که گروههای شورشی با قرارداشتن در وضعیتی که اکنون طالبان قرار دارند، جز در تلاش زمینگیر کردن دولتها از طریق وقتکشی و امتیازگیری بینالمللی نبودهاند. کلمبیا نمونهی روشنی در این زمینه است. به دنبال آغاز گفتوگوهای صلح بین دولت کلمبیا و گروه فارک در سال 1984، هنگامیکه فارک در وضعیت قوی قرار داشت، گفتوگوها و همزمان با آن حملات فارک چندین سال دوام کرد. به دنبال آن دولت کلمبیا تصمیم گرفت حملهی نظامی بر مراکز فارک و کارزار دیپلماتیک برای خشکاندن چشمههای حمایتی این گروه را افزایش بخشد. در نتیجهی پیروزیهای پیهم نظامی و تغییر افکار عمومی و بینالمللی در مقابل فارک، دولت کلمبیا موفق به احراز موضع مسلط در برابر رقیباش شد و نهایتاً آن را وادار به مصالحه ساخت. فارک پس از اینکه از لحاظ نظامی فلج شد، به مذاکره به عنوان تنها گزینه برای حصول بخشی از اهداف خود تن داد. دولت افغانستان نیز تا در موضع مسلط نظامی و سیاسی قرار نگیرد، کشاندن طالبان به مذاکراتی که به صلح بیانجامد زیاد متصور به نظر نمیرسد.
اطلاعات روز: گفتوگوهای صلح سالهاست که جریان دارد. گاهی قصهاش گرم میشود و گاه گفتوگو تبدیل به نبرد خونین در میدان جنگ میشود. چه چیزی بهعنوان عناصر مناقشهبرانگیز میان دولت افغانستان و طالبان از دید شما محسوب میشود؟ آیا عبور از این عناصر ممکن است؟ چگونه؟
ابراهیمی: علاوه بر مواردی که دربارهی شرایط مصالحه قبلا ذکر شد، رسیدن به صلح به توافق ابتدایی روی عوامل منازعه و انتظارات از ختم جنگ نیاز دارد. روی چنین امری نه کار شده است و نه هم پیش زمینههایی برای رسیدن به آن وجود داشته است. به همین دلیل طرفهای منازعه هرگاهی که حرف از مذاکره به میان آمده روی دو موضوع متفاوت سخن گفتهاند. در حال حاضر، علت اصلی جنگ از نظر طالبان حضور نیروهای خارجی و نامشروع بودن روند سیاسی پس از کنفرانس بن است، درحالیکه دولت دلیل منازعه را هژمونی منطقهای پاکستان و فقر در جنوب میداند. بنابراین، از نظر دولت افغانستان قطع مداخلهی پاکستان و توسعهی اقتصادی راه حل منازعه است، درحالیکه طالبان راه حل را بیرونشدن نیروهای خارجی و بنای امارت اسلامی میدانند. همچنان طالبان و دولت چشمانداز متضادی از پایان جنگ دارند. انتظار اصلی طالبان کسب قدرت از طریق غلبهی سیاسی و نظامی است، در حالیکه هدف دولت افغانستان ادغام طالبان در روند سیاسیای است که طالبان آن را نامشروع میخوانند. تلاشهای قبلی برای گفتوگو با طالبان به این مسایل پایهای و پیچیدهی جنگ اهمیت نداده و دولت فکر کرده با پیش کشیدن مویسفیدان یا سران قبایل میتواند به نزاعی به این پیچیدگی خاتمه دهد. عبور از وضع موجود، یا لااقل، رسیدن به یک وضع روشنتر، نیازمند آن است تا عوامل ناکامی تلاشهای گذشته مرور و از تکرار آن اجتناب شود.
بیشتر بخوانید: «در گفتوگوهای صلح با طالبان سه مسالهی مهم را حفظ کنیم»
اطلاعات روز: ما از گفتوگوهای صلح چه میخواهیم؟ منظور من این است که برآیند صلح برای افغانستان باید چه چیزی باشد؟ کدام ارزشها را باید حفظ کنیم و کدام ارزشها قابل معامله است؟
ابراهیمی: به نظر من دولت نیاز دارد در این زمینه موقف خویش را بهحیث پاسدار خواستهای مردم بهطور صریح بیان و چارچوب ارزشیای برای خویش تعریف کند. در عموم، قاعده این است که گروههای شورشی وقتی به صلح روی میآورند قانون اساسی را بدون قید و شرط محترم میشمارند. اما موقف دولت افغانستان در این زمینه عاری از صراحت و ثبات بوده است. در جایی میگوید ما از ارزشهای قانون اساسی نمیگذریم و سپس در «کنفرانس روند کابل» و به دنبال آن در کنفرانس ژنیو مسأله تعدیل قانون اساسی را پیش میکشد. این امر دولت را در موقف شکننده و عاری از اعتماد به نفس قرار میدهد. به نظر من پیشنهاد تعدیل قانون اساسی در وضعیت کنونی، بهعنوان مشوق برای طالبان، اشتباه بزرگی بود. هرکی چنین مشورهای داده با مراحل منازعه و شرایط مصالحه ناآشنا بوده است.
اطلاعات روز: رییس جمهور غنی در کنفرانس ژنیو «پلان صلح حکومت افغانستان» را ارایه کرد. از نظر شما این پلان چقدر با شرایط عینی وضعیت کنونی افغانستان مطابقت دارد؟ ارزشهایی که در بالا یاد کردید، آیا در این پلان صلح جای دارد؟
ابراهیمی: نقشهی راه صلح تا حدود زیادی نسخهی مؤجزتر پیشنهاد صلحِ «کنفرانس روند کابل» است. اما استراتژی صلح نیست. بیانیهای است که ایدهآلها و یافتههای دولت را دربارهی جنگ و صلح توضیح میدهد؛ اما روشن نیست اساسات آن چقدر مورد حمایت طرفهای دخیل، بهویژه حامیان طالبان بوده است. به همین دلیل نه طالبان پاسخی به این بیانات داده، نه حامیان طالبان اهمیتی به آن قایل شده و نه هم تأثیرگذاری آن بر روند جاری مشهود بوده است. در مقابل، طالبان و حامیان منطقهای آن برنامههای خویش را از مسکو تا ابوظبی و تهران بهطور یکجانبه پیش بردهاند. نقشهی راهی که نتواند بازیگران مختلف را روی یک برنامهی واحد منسجم سازد زیاد به درد حل منازعه نمیخورد.
اطلاعات روز: در هفده سال اخیر افغانستان تغییر کرده است و این کشور یک هویت جدید به خود گرفته است. مشخصههای این هویت جدید آزادیهای مدنی، حقوق بشر، حقوق زنان و روندهای دموکراتیک است. در معادلهی صلح این هویت جدید در کجا قرار بگیرد و آیا شما نگران از دست رفتن این دستاوردهای جدید نیستید؟
ابراهیمی: در پژوهشهایی که اخیراً صورت گرفته است، هرچند مردم آرامش و ثبات را اولویت خویش قلمداد کردهاند؛ آن را مشروط به آزادیها و حقوق خویش دانستهاند. مطالعاتی نیز دربارهی طالبان صورت گرفته که نشان میدهد این گروه و دینخویی تندروانهی آن در میان مردم افغانستان محبوبیت ندارد. حرف شما درست است، این نشانههایی از تحول در جامعه شناسی سیاسی افغانستان است. دولت میتواند این نشانهها را اساس قرار داده و با اتکا به داعیهی خواست مردم موضع خویش را تقویت کند. برجستهسازی این امر میتواند داعیهی امارت اسلامی طالبان را تضعیف کرده و این گروه را تحت فشار بیشتر داخلی و بینالمللی قرار دهد.
اطلاعات روز: یکی از مواردی که نگرانکننده به نظر میرسد، جای خالی نسل جوان و زنان در گفتوگوهای صلح است. کسانی که دور میز گفتوگو در مقابل هم قرار میگیرند، بیشتر نسلی اند که متعلق به نسل جهاد و جنگ اند. آیا این افراد از نسل جدید افغانستان نمایندگی میتوانند؟ توافقی که از چنین مذاکره بهدست آید، برای همگان قابل قبول است؟
ابراهیمی: صلح پایدار مستلزم مصالحهی درازمدت است که طی آن ساختار و فرهنگ منازعه به تدریج و از بنیاد دگرگون شده و جایش را به فرهنگ تساهل و همدیگرپذیری سیاسی میسپارد. این امر نیازمند دخیل بودن تمام طرفهایی که از جنگ و صلح متأثر میشوند در تمام مراحل مصالحه است. وقتی دولت و طالبان میآیند و دربارهی حقوق زنان یا آزادیهای مدنی، بدون اینکه زنها و فعالان جامعهی مدنی در روند مذاکرات سهم مؤثری داشته باشند، سخن میگویند، در چنین حالت مصالحه بهعنوان یک روند فراگیر بیمعنا میشود.
اطلاعات روز: در وضعیتی که گفتوگوهای مقدماتی برای آغاز مذاکرات صلح جدیتر شده است، گسست اجماع سیاسی داخلی، چه تأثیراتی بر روند گفتوگوهای صلح میگذارد؟ واقعیت این است که با وجود چنین گسست برجسته در اجماع سیاسی داخلی، کلیت افغانستان به شمول همهی جریانهای سیاسی، مدنی و اجتماعی، از موضع ضعیف و آسیبپذیری در روند صلح مشارکت خواهد داشت. چه راهحلی برای کاهش تأثیرات مخرب این گسست و عدم اجماع سیاسی ملی وجود دارد؟
ابراهیمی: گسترده شدن شکافهای قومی و پارچه شدن نخبگان سیاسی حامی دولت از برنامههای اصلیِ طالبان است. این گروه انتظار دارد به دنبال بیرون شدن نیروهای خارجی، تضعیف قوای مسلح و افزایش اختلافات هویتی بهعنوان نیروی قدرتمند و متحدکننده وارد صحنه شده و نمایش دهه ۱۹۹۰ میلادی را تکرار کند. تلاشهای پنهانی و یکجانبهی دولت برای گفتوگو با طالبان نیز سبب بیباوری بیشتر جریانات سیاسی، جامعهی مدنی و شهروندان نسبت به این روند شده است. این روند تنور تیوری توطئه را داغ ساخته که نهایتاً طالبان از آن سود میبرد. بنابراین، برای جلوگیری از فرسایش سیاسی، دولت نیاز دارد از وضعیت ناشفاف کنونی بدر آمده؛ گفتوگوها، جزئیات، روند و پیامدهای احتمالی آن را به افکار عامه همرسانی کند. مذاکرات پنهانی متأثر از روشهای کهنهای است که کاراییاش را از دست داده و بهویژه در مورد افغانستان، که به شدت از حساسیتهای سیاسی و هویتی رنج میبرد، مؤثر نیست.
اطلاعات روز: در بعد خارجی صلح افغانستان، اگر در نظر بگیریم که جنگ افغانستان یک جنگ داخلی نیست بلکه ریشه در بیرون از مرزهای این کشور دارد، چه چیزی در قصهی صلح دولت با طالبان دخیل است و آیا این عوامل خارجی مانعی برای صلح میتواند باشد؟
ابراهیمی: کثرت بازیگران خارجی در منازعهی افغانستان، ابعاد این منازعه را پیچیده و حل آن از طریق مذاکرهی دوجانبه بین دولت و طالبان را دشوار ساخته است. بازیگران خارجی دخیل در منازعهی افغانستان روی آجندای معین حل منازعه توافق ندارند. این عدم توافق که در سیاستهای متناقض دولتهای دخیل در افغانستان ریشه دارد، همکاری و توافق بینالمللی جهت آوردن صلح در افغانستان را ناممکن ساخته است. در چنین شرایط، در حالیکه ایالات متحده امریکا و اکثر قدرتهای اروپایی از موضع دولت افغانستان که تجویز آن مذاکرات دوجانبه بین دولت و طالبان و ادغام طالبان در روند سیاسی است حمایت میکنند، اکثر کشورهای منطقه به شمول پاکستان، ایران و روسیه سناریوی طالبان را که به حاشیه راندن و تضعیف نقش دولت افغانستان در صحنهی بینالمللی است دنبال میکنند. این موضعگیریها در تلاشهای اخیر جهت کشاندن طالبان در عقب تریبونهای بینالمللی مشهود اند. تا زمانیکه بازیگران خارجی روی سناریوی مشخص و روند تأمین صلح در افغانستان به توافق نرسند، حل منازعه از طریق تلاشهای پراکنده محتمل به نظر نمیرسد.
بیشتر بخوانید: کسب مشروعیت بینالمللی طالبان و فروپاشی اجماع داخلی افغانستان؛ در حمایت از نظام قانون اساسی بسیج شویم!
اطلاعات روز: همزمان با جدی شدن مذاکرات صلح، حکومت افغانستان حالت تهاجمی گرفته است. اشرف غنی دو مقام ضد طالب را بهحیث سرپرستان وزارت دفاع و وزارت داخله تعیین کرده است. لحن مقامهای حکومت در برابر طالبان نیز نسبت به چند ماه قبل؛ حداقل از «دومین کنفرانس کابل» تاکنون تغییر است. این تغییر مسیر ناشی از چیست؟ آیا حکومت از مذاکرات امریکا با طالبان ناراض است؟
ابراهیمی: حکومت دکتر غنی هرگز موضع یکسان و یکدست در برابر طالبان نداشته است. این عدم ثبات میراث یکونیم دهه پراکندگی، فقدان انسجام، تعدد بازیگران، نبود استراتژی یکدستِ صلح و فقدان دید فراخ برای آیندهی افغانستان است. در زمان رییس جمهور کرزی، چندین بار سرعت و نوعیت تلاشها تغییر کردند، دولت برنامهی موازی با امریکاییها را برای نزدیکی با طالبان روی دست گرفت و جابجاییهای زیادی در ردههای قدرت انجام داد، اما ساختار منازعه تغییر نکرد. رییس جمهور غنی نیز، تا هنوز فاقد ثبات و استمرار در تصامیم و برنامههایش در قبال طالبان بوده است. تنها در همین یکسال پسین چندین بار دربارهی روند صلح و طالبان تغییر موضع داده است. این عدم ثبات و استمرار بازتاب صریحِ دوام سردرگمی سیاسی در افغانستان کنونی است. در اوضاعی که سیاستهای کلان ثبات ندارند، انتظار تغییر بزرگ از اقدامات ناپایدار دشوار است.