- وال استریت ژورنال ـ ازابل کولز و غسان عدنان
به رغم سقوط خلافت خودخواندهی دولت اسلامی، ابوبکر بغدادی رهبر این گروه هنوز آزاد است. او سالهاست که از کارزار گستردهی ارتش و سازمانهای اطلاعاتی امریکا برای شکار وی، جان سالم به در برده است.
به گفتهی مقامات امنیتی عراق، باورها بر این است که این جهادی 47 ساله که فراخوانش برای جهاد هزاران مسلمان را از سراسر جهان به میدانهای جنگ در سوریه و عراق کشاند، در منطقهی بیابانی دورافتادهای در مرز میان دو کشور، پنهان شده است.
مقامات عراقی میگویند آقای بغدادی که 25 میلیون دالر جایزه برای سرش تعیین شده است، برای جلوگیری از دستگیرشدن از تکنولوژی بُریده و از دستگاههای ارتباطی قابلردیابی دوری میکند. او برای جلوگیری از جلب توجه، تنها با یک موتر از یک جا به جای دیگری میرود و تنها به حلقهی کوچک و محدودی از دستیاران نزدیکش اعتماد میکند.
سعید الجیشی، کارشناس نظامی که با دولت عراق ارتباط دارد میگوید: «او از موبایل یا کمپیوتر استفاده نمیکند. او تنها از انسانها، یعنی دستیارانش، برای انتقال دستورات و راهنماییهایش استفاده میکند. بنابراین، ردیابی او خیلی دشوار است.»
این دوری از تکنولوژی و زندگی در خفا، دخالت در عملیاتهای روزمره دولت اسلامی را برای آقای بغدادی دشوار کرده است. از این جهت، اسارت یا مرگ وی بعید است ضربهی مهلکی به این گروه وارد کند. جنرال جوزف ووتل، رییس فرماندهی مرکزی ایالات متحده از اهمیت دادن بیش از حد به وی یا سایر افراد هشدار میدهد.
جنزال ووتل میگوید: «تعقیب رهبری امر بسیار مهمی است و ما اگر اطلاعاتی داشته باشیم، قطعا آن را به بهترین نحو استفاده خواهیم کرد. اما ما تصمیم داریم تا به دنبال ادامهی فشار بر این سازمان باشیم تا آنها نتوانند رهبری دیگری برای خود دست و پا کنند و دیگران نیز نتوانند خلایی را که با کشتن رهبران شان توسط ما به وجود میآید، پر کنند.»
با آنهم، مرگ آقای بغدادی ختم فصل مهمی را در سقوط خلافت ورق میزند و از سوی دیگر، سوال مهمی را درباره هویت آینده این گروه مطرح میکند.
جی. ام. برگر، یکی از نویسندگان «داعش؛ دولت ترور» میگوید: «یکی از سوالات کلیدی مربوط به جانشینی است. آیا رهبر بعدی دولت اسلامی نیز ردای خلیفه را بر تن میکند؟ یا استراتژی خلافت با بغدادی یکجا میمیرد؟»
مردی که رفت تا یکی از بدنامترین گروههای تروریستی را رهبری کند، در ابتدا به نظر کسی نبود که جهان را به صفآرایی در مقابلاش وا دارد.
ابراهیم عواد البدری السامرائی در سال 1971 در خانوادهی فقیر یک روحانی اسلامی در روستایی در حومهی سامرا در حدود 80 مایلی شمال بغداد به دنیا آمد. درسخوان و خجالتی، سامری جوان در دانشگاه اسلامی بغداد ثبت نام کرد. او در آنجا قرآن را حفظ کرد و ملا امام نماز شد. او در مدت زمانی که در پایتخت زندگی میکرد، لقب بغدادی را به خود گرفت.

تهاجم ایالات متحده در سال 2003 به عراق، نقطهی عطفی برای تبدیلشدن این دانشجوی مذهبی به یک ستیزهجوی متعهد شد. او به عنوان رهبر یک گروه کوچک، به شورش علیه نیروهای ایالات متحده پیوست که در نهایت با سایر گروهها یکجا شد تا القاعدهی عراق را تشکیل دهند.
پس از اینکه دو رهبر القاعدی عراق در سال 2010 کشته شدند، آقای بغدادی به سمت ارشد این گروه رسید اما بعدها گروه خودش یعنی دولت اسلامی عراق و سوریه را تشکیل داد.
اندکی بعد، دولت اسلامی با تصرف یک-سوم عراق در تابستان سال 2014 و اعلام خلافت، القاعده را به حاشیه راند. بغدادی از مسجدی در موصل، بزرگترین شهری که در آن زمان تحت کنترل این گروه قرار داشت، خطبهای را ایراد کرد و در آن از مسلمانان سراسر جهان خواست تا به خلافت ملحق شوند. حضور در مسجد موصل اولین و آخرین حضور او در عموم بود.
او در سخنرانی 21 دقیقهایاش گفت: «خداوند پس از سالهای طولانی جهاد و صبر به براداران شما پیروزی نصیب کرد… بنابراین آنها اعلام خلافت کردند و خلیفه را مسئول آن تعیین کردند.»
مقامات ایالات متحده میگویند که حدود 40 هزار خارجی به فراخوان بغدادی لبیک گفتند، خانههای شان را ترک کردند تا در دولتگونهای که مشخصهی آن خشونت شدید بود، زندگی کنند. کنترل چاههای نفت، وضع مالیات و قاچاق، دولت اسلامی را به ثروتمندترین گروه تروریستی در تاریخ بدل کرد. کشتار جمعی مخالفان از جمله سربریدن گروگانها در پیش دوربین، بیشتر جهان اسلام و غرب و حتا ایالات متحده و ایران را که دشمنان یکدیگر هستند، علیه آقای بغدادی متحد کرد.
این گروه از آن زمان به بعد همهی قلمروش را در برابر نیروهای تحت حمایت قدرتهای بینالمللی از جمله ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده که بیش از 32 هزار بمب را روی شبهنظامیان این گروه پرتاب کرده است، از دست داده است.
سرنوشت گروگانهای غربی دولت اسلامی از جمله جان کنتلی، روزنامهنگار بریتانیایی و هزاران عراقی و سوری، به شمول نزدیک به 3 هزار عضو اقلیت ایزیدی که به اسارت این گروه درآمده بودند، نامعلوم است.
گزارشهای متعددی که درباره آقای بغدادی در سالهای اخیر منتشر شده، موقعیت او را در بیابان کمجمعیت در مرز سوریه و عراق بیان کرده است، جایی که دولت اسلامی و سایر گروههای شورشی سنی به لحاظ تاریخی در آن از پناهگاه برخوردار شدهاند.
بغدادی آخرین بار در نوار صوتی که در ماه آگست سال 2018 منتشر شد، ظاهر شد، که در آن او از پیروانش خواست تا به رغم شکست و از دست دادن قلمرو، مقاومت کنند. گزارشهایی وجود دارد که او در یک حملهی هوایی در سال 2015 به شدت مجروح شده است و برخی گمانهزنیها بر این است که او احتمالاً از سوریه و عراق فرار کرده است.
یک شبهنظامی ارشد عراقی که با بغدادی ملاقات کرده بود و بعداً دستگیر شده است، میگوید که تا اوایل سال 2017 او در شرق سوریه بود؛ در آن زمان به نظر میرسید که وضعیت سلامت آقای بغدادی خوب نیست و وقتی از شکستهای نظامی دولت اسلامی آگاهی یافت، خشمگین شد.
حکایت اسماعیل العیسوی در مصاحبه با وال استریت ژورنال در سال گذشته نیز از برخی اقداماتی که دولت اسلامی برای اطمینان از آزادی رهبرش روی دست گرفته است، پرده برداشت.
آقای العیسوی توضیح داد که چگونه او و سایر شبهنظامیان ارشدی که به یک جلسه دعوت شده بودند، مجبور شدند که تلفن، ساعت، قلم و هر شی دیگری که ممکن در آن یک دستگاه ردیابی پنهان شده باشد، دور بیاندازند. کسی به آنها نگفت که کجا میروند یا اینکه آقای بغدادی حضور دارد یا خیر. دو روز طول کشید تا به مقصد برسند و در طول راه در چندین محل متوقف شدند تا اطمینان حاصل شود که کسی آنها را تعقیب نمیکند.
پنجرههای محل ملاقات برای جلوگیری از ترصد دشمن با آجر پوشیده شده بود. روی ورودی محل ملاقات پرده کشیده شد تا بغدادی بتواند بدون دیدهشدن از آسمان و قرارگرفتن در معرض دید هواپیماهای اکتشافی، از موترش به ساختمان برود. او چند ساعت پس از مهمانانش وارد شد. وقتی جلسه به پایان رسید، او پیش از اینکه دیگران اجازهی رفتن یابند، ساختمان را ترک کرد؛ اقدام احتیاطی برای اینکه او بتواند پیش از این که آوازهی حضورش پخش شود، پنهان شود.
آقای عیسوی که در عراق به اعدام محکوم شده است، گفت که آقای بغدادی مهارت و کاریزما نداشت اما رهبر شد زیرا کسی دیگری برای پیشبردن این نقش وجود نداشت: «او مردی است از سر تصادف و شانس خودش را در این مقام یافت.»