- محمدجان ستوده
بخش سوم ـ برخی از شاعران برجستهی پشتونتبار فارسیگوی
اهمیت بررسی زبان شاعران نیز در این است که زبان در شعر به حد اعلای آن تجلی مییابد و در واقع زبان خیال و خلوت شاعر میشود. زبان خیال و خلوت، جبر و اکراه را برنمیتابد و شاعر در زبانِ سرایش، آزاد و مختار است و به هر زبانی که بیشتر دسترسی داشته باشد، آن را زبان خیال خویش قرار میدهد.
پس از تأسیس دولت افغانستان در زمان احمدشاه درانی، علاوه از شاهانی که خود شاعر بودند، تاریخ ادبیات فارسی گواه شاعران پشتونتبار بسیاری است که به زبان فارسی دری شعر سرودهاند. در این مقاله نگاه کوتاهی به چند تن از برجستهترین آن شاعران میاندازم تا به مثابهی «مشت نمونهی خروار» باشد.
میرهوتک افغان: یکی از آن شاعران برجسته، میرهوتک افغان (1761ـ 1827م) است؛ شاعری که به دربار تیمورشاه درانی بلندترین مناصب دولتی را داشت و در شعر، خودِ شاه شاگرد او بود. افغان در شعر فارسی و به صورت ویژه در پیروی از سبک بیدل، یکی از موفقترین شاعران از آن زمان تا کنون است. این ویژهگی او را همهی مؤرخان و سبکشناسانی که آثار او را خواندهاند تأیید میکنند که از آن جمله میتوان از خالمحمد خسته (مصحح کلیات بیدل) نام برد که نوشته است: «افغان در اشعار از میرزا بیدل پیروی میکند و در این سبک سرآمد روزگار خود است».[1]
دیوان او حاوی 9268 بیت و شامل انواع قالبهای شعر کلاسیک است. در دیوان او غزلی را شاید نتوان یافت که به پیروی از بیدل نباشد. به پیروی از مثنوی «عرفان» بیدل، مثنوی سروده است با عین عنوان (عرفان). به پیروی از محیط اعظم بیدل، ساقی نامه سروده است. به پیروی از ترجیعبندهای بیدل، ترجیعبندی سروده است که دارای 13 بند و 230 بیت است. بنابراین، هویت او بیش از آنکه به تبارش برگردد به آثارش برمیگردد و در چهرهی یک شاعر فارسیزبان و فراقومی جلوه میکند که متعلق به همهی جامعهی بشری است.
غلاممحمد طرزی: یکی دیگر از شاعران بزرگ، غلاممحمد طرزی (پدر محمود طرزی) است. توجه به اینکه او پدر محمود طرزی بوده است، برای کسانی که تنها به برخی از سخنان فرزندش اقتدا میکنند، خیلی اهمیت دارد. او در سال 1829م در قندهار زاده شد. تا سن 27 سالگی در همانجا زیست و سپس به دلایلی راه مسافرت در پیش گرفت و در سال 1900م در دمشق درگذشت.
کلیات اشعار او دارای 807 صفحه است که آن را پسرش محمدزمانخان طرزی با خط نستعلیق نوشت و در سال 1892م در پاکستان چاپ شد. این دیوان شامل 936 غزل، 162 رباعی، 42 مخمس، 10 ترکیببند و ترجیع بیند، 18 رقعه، 83 قصیده و 46 قطعه است. او در پاسخ یا پیروی 34 شاعر بزرگ پیشین فارسی دری غزل سروده و از آن جمله، بیش از 300 غزل به شیوهی میرزا عبدالقادر بیدل، 164 غزل در جواب صائب، 47 غزل در جواب کلیم، 36 غزل در جواب شوکت بخارایی و 30 غزل در جواب حافظ سروده است.
او در نثرنویسی نیز دست بالایی داشته است؛ چنانکه از نامههای او بر میآید، او قادر بوده است تا با زبان، بازیهای هنری گوناگونی انجام دهد. او نامهای دارد که در آن تنها از حروف نقطهدار استفاده کرده است، نامهای هم با استفاده از حروف بینقطه، نامهای با استفاده از واژههای دو حرفی و نامهای با استفاده از واژههای ترکیب از دو حرفی و سه حرفی.[2] بنابراین، طرزی نیز مثل میرهوتک افغان، هویت فراقومی دارد. او یک پشتون فارسی زبان است.
محمدامین عندلیب: فرزند ارشد غلاممحمد طرزی و برادر محمود طرزی، در سال 1855م در قندهار زاده شد و در سن بیست سالگی در سال1875م در همان شهر درگذشت. او دارای استعداد سرشار در شعرسرایی بود و در غزلهایش از بیدل پیروی میکرد. در نثرنویسی هم دست بالایی داشته است؛ طوری که از یک متن چاپ شده در اخیر دیوانش هویداست، او در نثر نویسی، احتمالاً به کتاب «چهار عنصر» بیدل نظر داشته است.
از عندلیب دیوانی مشتمل بر 312 غزل و چند مثنوی و رباعی نیز موجود است. نازکخیالیهای بیدلانه در غزلهای او بسیار است و اگر سن کم عندلیب را در نظر داشته باشیم، شعر او بیشتر قابل تحسین خواهد شد. اهمیت معرفی او در این است که وی با چنان سن کم به پختگی زبانی رسیده بود.
عایشه درانی (وفات 1853م): یکی از بزرگترین بانوان شاعر در تاریخ شعر فارسی دری است. او از زمان پادشاهی تیمورشاه تا شاه شجاع میزیست. دیوان او را که احمدعلی کهزاد به نام «گنج شکر» یاد کرده است، دارای انواع گوناگون نظم است. این دیوان بار نخست در سال 1305ش/1926م تحت عنوان «دیوان عایشه» و سپس در سال 1386ه.ش در 366 صفحه توسط انتشاران عرفان تحت عنوان «دیوان عایشه درانی» چاپ شده است.
اهمیت عایش درانی در شعر فارسی دری به این جهت است که دیوان او از نظر حجم و تعداد ابیات، تا زمان خودش بیپیشینه است؛ چنانکه ابراهیمزادهی گرجی نوشته است: «تا دورهی زندگی عایشه افغانی درانی از هیچ شاعرهای دیوانی بدین حجم و کمتر از آن در تمام حوزۀ زبان فارسی (و مهمتر از همه ایران) کسی نشان نداده است».[3]
و در فرجام:
شاعرانی که معرفی شد، به هیچ وجه در دستهبندی زبانی، پشتوزبان محسوب نمیشوند؛ زیرا شناسنامهی آنها همان آثار و دیوان آنهاست. از لحاظ تباری نیز هیچ کسی نمیتواند که منکر پشتونتباری آنها شود. پس وقتی شاعرانی میتواند هم هویت تباری خود را حفظ کند و هم هویت زبانی خویش را، ضرورتی نیست که آنها را در قفس تنگ قوم و زبان زندانی کنیم.
آنهایی که به برخی از سخنان محمود طرزی اقتدا میکنند، باری به دیوان پدرش غلاممحمد طرزی و برادرش محمدامین عندلیب نیز مراجعه کنند تا دریابند که آنها در کجای این مسأله قرار داشتهاند. به همین ترتیب، عایشه درانی را در کدام ردیف زبانی قرار میدهند. به باور من آنها شاعران بزرگ پشتونتبار فارسیگوی بودهاند و نباید در حقشان جفا صورت گیرد.
و اکنون به سراغ برخی از محققان و نویسندهگان بزرگ پشتونتبار فارسینویس میرویم تا ببینیم که آنها در کدام دسته قرار میگیرند.
ادامه دارد ….
[1] . خسته، خالمحمد، یادی از رفتهگان، 1344، ص 7.
[2] . رک: دیوان غلاممحمد طرزی، 1381، صص 606ـ608.
[3]. ابراهیمزادۀ گرجی، رمضان، بررسی دیوان عایشه درانی افغانی (مجلۀ کیهان فرهنگی، شمارۀ 263، سال 1387)، ص 69.