گام‌به‌گام تا جنگ؛ احتمال رویارویی نظامی ایران و امریکا چقدر است؟

گام‌به‌گام تا جنگ؛ احتمال رویارویی نظامی ایران و امریکا چقدر است؟

  • شریف حضوری

به تاریخ 8 می 2019، خروج امریکا از برجام به رهبری دونالد ترمپ یک‌ساله شد. پیمانی که نتیجه‌ی دوازده سال دیپلماسی و مذاکره میان ایران و گروه 1+5 را منعکس می‌کرد و می‌رفت تا روابط ایران و غرب را از حالت تنش به جانب همکاری و همپذیری هدایت کند. گفتنی‌ است که در طی یک سال پس از خروج، ایالات متحده ‌تحریم‌های فلج‌کننده‌ای را بر ضد ایران به اجرا گذاشته است که علاوه بر اقتصاد این کشور، نیروهای نظامی و دفاعی ایران را نیز هدف قرار داده است.

از تاریخ 2 حمل 1398 و پس از اعلام عدم تمدید معافیت برای خریداران عمده‌ی نفت ایران توسط واشنگتن و احتمال کاهش شدید صادارت نفت ایران، تنش‌های لفظی میان تهران و واشنگتن بیش از پیش افزایش یافته  است. ایران تهدید کرده است که آب‌راهه‌ی هرمز در خلیج فارس را خواهد بست و نیز به صورت همزمان از ‌موافقت‌نامه‌ی برجام و پیمان منع تکثیر سلاح‌های هسته‌ای‌NPT خارج خواهد شد. اقدامات احتمالی تهران، امریکا و متحدان منطقه‌ای‌اش را شدیدا نگران ساخته است. با سوق نیروهای امریکایی از حوزه‌ی مدیترانه به خلیج فارس و نیز به حرکت آمدن ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به سمت مرزهای دریایی ایران، واشنگتن تلاش دارد تا ضمن تقویت روحیه‌ی کشورهای هم‌پیمان منطقه، از تهدید‌های ایران نیز بکاهد. تهدیدهای تهران و آرایش‌ ساز‌و‌برگ نظامی واشنگتن باعث شده است تا بسیاری احتمال وقوع جنگ را دور از انتظار ندانند. در این مطلب سعی خواهد شد تا زوایای مختلف این مسأله را به بررسی بگیریم.

اقدامات امریکا پس از خروج برجام و پیامد مخربانه بر اقتصاد و جامعه‌ی ایران

دونالد ترمپ که با شعار «نخست امریکا» به صحنه‌ی مبارزات انتخابات ریاست جمهوری آمد، در همان آغاز تبلیغات خویش، توافق هسته‌ای ایران با 1+5 را نادرست خواند. همچنان ترمپ تاکید کرده بود که پس از به قدرت رسیدن، روند بازبینی و یا خروج کامل امریکا را از بعضی پیمان‌ها که به زعم او به زیان واشنگتن است، آغاز خواهد کرد. آقای ترمپ ‌در طول سه سال ریاست جممهوری‌اش تا حال توانسته است امریکا  را از 11 پیمان و توافق‌نامه‌ی بین‌المللی خارج سازد که برجام نیز یکی از آن‌ها است. او دستور خروج کامل امریکا را  از برجام در ثور 1397 صادر کرد و متعاقب آن تحریم‌های شکننده‌ای را علیه تهران وضع نمود. در ماه  اسد 1397 ‌طلا، فلزات و موتر‌سازی ایران شامل تحریم قرار گرفت و در همان ماه قیودات سخت بر استفاده از دالر در مبادلات تجاری با تهران اعمال گردید. در ماه عقرب همان سال نفت و انرژی ایران به چرخه‌ی تحریم‌ها افزوده شد و در ثور 1398 لغو معافیت واردات نفت از سوی واشگنتن اعلام گردید. همچنان اعمال تحریم علیه سپاه پاسداران و ثبت آن به لیست تروریست‌ها را باید به لیست تحریم‌ها افزود.

ایران به دلیل اقتصاد نفت‌محور، ضرر‌های سنگینی را از جانب تحریم‌ها تحمل می‌کند. ‌آمارها وابستگی اقتصاد ایران به نفت را بین 35 تا 70 درصد نشان می‌دهد. پیامد تحریم نفت بر درآمد مردم، بازار کار، تورم، قدرت خرید مردم، سرمایه‌گذاری، رشد اقتصادی، صادرات و واردات تاثیر مستقیم گذاشته است. صادرات نفت ایران بعد از توافق برجام به 2.5 ملیون بشکه در روز می‌رسید که اینک به کمتر از یک ملیون بشکه کاهش یافته است. درامد سالیانه‌ی حاصل از نفت با صادرات 2.5 ملیون بشکه در روز در حدود 40 تا 50 ملیارد دالر بود که اینک با کاهش بیش از 50 درصدی صادرات نفت، درامد حاصل از آن نیز کاهش پنجا درصدی را تجربه می‌نماید. تولید ناخالص (GDP) ایران که رشد 12 درصدی را درهنگام توافق برجام نشان می‌داد، اینک رشد منفی 6- % را نشان می‌دهد. ارزش پول ملی ایران طی یک سال پس از خروج امریکا از برجام سقوط 60 درصدی را تجربه می‌نماید و تورم ناشی از تحریم به صورت بی ‌سابقه‌ای افزایش یافته است و هم‌اکنون رقم نزدیک به 40 درصدی را از خود به نمایش می‌گذارد. با ‌این‌که ایران سال 1398 خورشیدی را سال «رونق تولید» نام‌گذاری کرده است، اما با توجه به تحریم‌ها و هزینه‌های تولید برای کارخانه‌داران بعید به نظر می‌رسد تا موفقیتی را در این زمینه به‌دست آورد. نبود اشتغال، بر درآمد و قدرت خرید خانوداه‌ها تاثیر مستقیم خواهد گذاشت و با توجه به نرخ تورم و افزایش قیمت کالا در بازار، فروش تولیدات داخلی نیز با مشکل جدی روبه‌رو خواهد گردید. چنانچه ایالات متحده تهدید به صفر رساندن صادرات نفت ایران را عملی نماید، وضعیت کنونی اقتصاد ایران سیر نزولی بدتری را تجربه خواهد کرد.

چرا دیپلماسی جایگاه خود را در کاهش تنش‌ها از دست داده است؟

اصول‌گرایان با محوریت رهبری ایران که اصول و اهداف سیاست خارجی ایران را تببین می‌نمایند، شرایط سفت و سختی را در رابطه با مذاکرات دوباره‌ با امریکا پیش پای کاخ سفید گذاشته است. مذاکره با حفظ احترام، معذرت‌خواهی از دولت و ملت ایران بابت خروج از برجام و اعمال تحریم‌ها، دوری از قلدوری و زورگویی قبل، هنگام و پس از مذاکره و برداشتن تمامی تحریم‌ها به عنوان پیش‌شرط مذاکره، نمونه‌های از این پیش‌شرط‌هاست. در مقابل واشنگتن پیش شرط‌های شدید‌تری را برای آغاز مذاکره با تهران پیشکش کرده است. دست برداشتن ایران از غنی‌سازی اورانیوم حتا برای امور تحقیقی، از بین بردن تمامی تاسیسات موشکی و توقف کامل فعالیت‌های موشک‌محور، تعهد به دست کشیدن از دخالت ‌در امور کشورهای خاورمیانه، مانند عراق، سوریه، یمن و لبنان از جمله‌ی این پیش شرط‌هاست.

با توجه به واکنش‌ها و موضع‌گیری‌های دو کشور ایران و امریکا به نظر می‌رسد که شرایط مذاکره یا آماده نیست و یا هم فرصت‌های وجود داشته قبلا از دست رفته است. پس از خروج از برجام، دونالد ترمپ اعلام کرد که حاضر است برای حصول توافقات بهتر با ایران مذاکره کند، اما با چشم‌داشتی که ایران از 1+4 برای حفظ برجام داشت، پاسخی از سوی تهران به واشنگتن داده نشد. اما بعد‌ها رفتار‌ها و ساز‌و‌برگ اروپایی‌ها مبنی بر دور زدن تحریم‌ها و تضمین کانال‌های بانکی برای مبادلات تجاری ایران به کندی پیش رفت و ایرانی‌ها را به سرحد انتقاد و ابراز نارضایتی از اروپایی‌ها کشاند. اعمال تحریم‌های بیشتر از سوی امریکا در شروع سال 1398 باعث شد که آقای ظریف در نیویورک پیشنهادی برای مبادله‌ی زندانیان دو کشور ایران و امریکا بدهد. ایران می‌خواست از این طریق روزنه‌ای بگشاید تا پای امریکایی‌ها را به میز مذاکره بکشاند تا ضمن خریدن زمان، هم از تهدید‌های بیشتر بکاهد و هم از وقوع جنگ احتمالی پیش‌گیری نماید. این ابتکار نه تنها از سوی واشنگتن به گرمی استقبال نشد، بلکه تندوران داخلی ایران نیز مذاکره‌ی دوباره با کاخ سفید را برابر با از بین رفتن عزت ایران و ایرانی‌ها تفسیر کردند.  

واکنش نهایی تهران و واشنگتن عادی نیست

خروج امریکا از برجام بگو مگو‌های فراوانی را هم در فضای داخلی ایران و هم در سطح جهانی خلق نمود که سرانجام برجام چه خواهد شد. صد البته ایالات متحده به عنوان جانب اصلی برجام  قبلا موضع خود را مشخص کرده بود و بیشتر انتظارات متوجه اعضای باقی مانده و به‌ویژه تهران بود. کشورهای مانند روسیه، چین، آلمان، انگلیس و اتحادیه اروپا بر ماندن در برجام تاکید کردند و این امر برای تهران دلگرمی شد تا اعلام نماید که در برجام باقی خواهد ماند. اما تحریم‌های بیشتر از سوی امریکا و کم‌کاری اعضای باقی مانده به‌ویژه اتحادیه‌ی اروپا کار را برای تهران سخت کرده بود.

تهران در هفته‌های اخیر و بعد از تحریم‌های جدید واکنش‌های متعددی را به نمایش گذاشت. از تهدید به بستن تنگه‌ی هرمز گرفته تا خروج از پیمان منع تکثیر سلاح‌های هسته‌ای NPT و اخیرا تهدید به اخراج دسته‌جمعی مهاجران افغانستانی نمونه‌های این واکنش‌ها بود. اما مهمترین و اساسی‌ترین واکنش تهران که بسیاری‌ها منتظر آن بودند، اعلامیه‌ی شورای امنیت ملی ایران و نیز سخنرانی رییس‌جمهوری این کشور در سال‌روز یک‌سالگی خروج امریکا  از برجام بود. ایران با توسل به ماده‌ی 26 و 36 توافق‌نامه‌ی برجام اعلام نمود که بخشی از الزامات برجامی خود را تا اطلاع ثانوی معلق می‌کند و نیز با نوشتن نامه به اعضای باقی مانده‌ی برجام مهلت 60 روزه‌ای تعیین نمود تا در مورد کارکرد بهتر برجام با ایران رایزنی نماید. ایران با این‌کار تصور می‌کرد که توپ را به میدان اروپایی‌ها انداخته است و برای چند صباحی از تنش به‌وجود آمده در امان خواهد بود. در کمتر از چند ساعت اروپایی‌ها ضرب‌العجل تهران را نپذیرفت و دو کشور اصلی اروپایی آلمان و انگلیس و نیز روسیه و چین از تهران خواست تا بر تعهدات برجامی خود ثابت قدم بماند.

ایران نگران کاهش صادرات نفت خویش است و امریکا و کشورهای اروپایی نگران تبدیل شدن ایران به قدرت هسته‌ای می‌باشد. به همین دلیل در نامه‌ی رییس‌جمهور ایران به سران اعضای باقی مانده‌ی برجام تاکید گردیده است که چنانچه صادرات نفت ایران به حالت قبل از خروج امریکا از برجام برگردد، تهران به مفادات برجام برخواهد گشت. در این نامه همچنان تاکید شده است که ایران مازاد 300 کیلوگرم اورانیوم غنی شده و مازاد 130 تن آب سنگین خود را که در برجام تاکید گردیده است را دیگر به بیرون صادر نخواهد کرد. تعلیق مفادات برجام از سوی تهران و به‌ویژه حفظ و نگهداری اورانیوم غنی شده و آب سنگین، نگرانی عمده‌ای را برای سایر اعضای برجام خصوصا اتحادیه‌ی اروپا به‌وجود آورده است. بر اساس گفته‌ی کارشناسان اروپایی انبار کردن 1000 کیلوگرام اورانیوم با غلظت 3.6 درصد برای ساختن یک بمب هسته‌ای کافی‌ است که به زعم آن‌ها، اینک تهران به همان مقصد به پیش می‌رود. در جانب مقابل گسیل شدن نیروهای امریکایی از دریای مدیترانه به سوی خلیج فارس و حرکت ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن و بمب افگن سهمگین B52 به سوی مرزهای آبی ایران، فاکتورهای است که نگرانی‌ها را از احتمال وقوع جنگ میان امریکا و ایران شدت می‌بخشد.

استیفن والت، تحلیل‌گر و دانشمند ارشد امریکایی هدف از نمایش ساز‌و‌برگ نظامی امریکا را آمادگی برای آغاز جنگ نمی‌داند. او هدف از این نمایش را اقناع  همپیمانان منطقه‌ای، فشار بر ایران برای حصول توافق جدید، تغییر و بر‌اندازی نظام از درون، تحریک ایران و ایجاد زمینه برای جنگ و در اخیر مهار تهران برای کاهش قدرت دخالت آن در منطقه می‌داند که بیشتر به مورد آخر تاکید می‌کند. یعنی اینکه واشنگتن به دنبال جنگ با تهران نیست، بلکه می‌خواهد با خشکاندن درآمد‌های مالی جمهوری اسلامی از قدرت مانور‌دهی منطقه‌ای و جهانی‌اش بکاهد. ضمن تایید نسبی نظرات والت، نویسنده‌ی سطور کنونی معتقد است که امریکا به دنبال تحریک ایران و آغاز جنگ است. افراطیون تیم ب (بن سلمان، بی بی، بن زاید و بولتون) شرایط را به سمتی سوق می‌دهد که برگشت به نقطه‌ی آغاز غیرممکن خواهد بود. شاید تیم ب، ترمپ را متقاعد کنند که لزومی ندارد تا امریکا سرمایه‌ی مالی و انسانی خود را صرف هزینه‌ی جنگ احتمالی با ایران کند. عربستان و کشورهای عربی مانند امارات با پول حاصل از درامد نفت هزینه جنگ را خواهند پرداخت و ارتش اسرائیل جنگ  را به پیش خواهد برد. با این حساب بعید نیست تا ترمپ دستور شلیک و آغاز جنگ را ندهد. تا این‌جای کار هم توپ برجام و هم توپ آغاز جنگ در میدان ایران است. چنانچه ایران به تعلیق مفادات برجام ادامه دهد و حرکات تحریکی با استفاده از نیروهای مسلح ملی و یا گروه‌های هم‌پیمان منطقه‌ای از خود به نمایش بگذارد، طبیعی است که بهانه به دست امریکا خواهد داد و جنگ محتمل خواهد بود.، اما چنانچه تهران در دو مورد فوق خویشتن‌داری نماید، شاید از گرد و باد کنونی سالم بیرون آید.