- گروه بینالمللی بحران ـ برهان عثمان
در ماه جون در جستوجوی احساس گمشدهای به ولسوالیهای جنگزدهی افغانستان سفر کردم. من یک سال قبل هم در جریان آتشبس سهروزهی ماه جون 2018 از این مناطق بازدید کرده بودم. آتشبس سهروزهی ماه جون اولین آتشبس سرتاسری در افغانستان از زمان حملهی ایالات متحده به این کشور بود. در آن سه روزِ جادویی، جنگجویان طالبان دشمنانشان را به آغوش کشیدند و با نیروهای امنیتی افغان تعطیلات عید فطر را جشن گرفتند. مردم، پیر و جوان به خیابانها ریختند و پرچم دو طرف را به اهتزاز درآوردند. جوانان در بازارها با صدای طبل و دهل به رقص و شادی پرداختند. بهنظر میرسید که جنگ پایان مییابد.
اما حالا آن امیدواریها از بین رفته است. من امسال در جریان تعطیلات عید فطر به همان مناطق در مراکز قدرت طالبان در ولایت وردک، غزنی و پکتیکا رفتم و شاهد تفاوت شدیدی بودم. مردم بهسختی میتوانستند احساسات یک سال قبلشان را به یاد بیاورند. آتشبس بهسان خاطرهای از سالهای دور میماند. بهنظر میرسید کسی به گفتوگوهای صلح که طی سال گذشته بین طالبان و ایالات متحده جریان داشته، توجهی ندارد. نگرانی فوری آنها افزایش شدید خشونت در مناطقشان و داستانهایی از زخم و رنجی که از تشدید کارزار حملات هوایی و حملات شبانهی نیروهای امریکایی و افغان ناشی میشود، بود.
مقامات نظامی امریکا به گروه بحران گفتهاند که هدف از افزایش فشار بر طالبان و حملات بر مراکز قدرت این گروه، تشویق شورشیان به نرمکردن رویکردشان نسبت به گفتوگوهای صلح است. افزایش حملات هوایی بخشی از این استراتژی است. در 9 ماه پس از آتشبس سهروزهی ماه جون 2018، افغانستان با پنجهزار و 914 حمله، یعنی بیش از 50 درصد افزایش نسبت به مدت زمان مشابه در سال قبل، شاهد بیشترین تعداد حملات هوایی بود. بخش عمدهی این حملات بر مناطق روستایی متمرکز بود؛ جایی که بهطور عموم گزارشدهی دربارهی زندگی روزمرهی مردم و تاثیر درگیری بر آنها اندک است. اینکه برداشت ساکنان این مناطق از افزایش فعالیت نظامی و حملات هوایی و تاثیر این کارزار بر نگرش آنها چگونه است، در مقایسه با تجارب خشونت در مناطق شهری کمتر مورد بحث قرار میگیرد.
بارانِ بمب آرامش نسبی را که سالها در مناطق تحت کنترل طالبان وجود داشت درهم شکسته است. شورشیان طالب سالهاست بر بخشهایی از مناطق روستایی افغانستان بهعنوان قلمروشان حکومت کرده و حس امنیت و ثبات را برای مردم محلی ایجاد کردهاند. امسال، نیروهای دولتی با حمایت جنگندههای امریکایی، این روستاها را در تعقیب شورشیان طالبان زیرورو کردهاند. عملیاتهای نیروهای دولتی جنگ را به خانههای مردم در مناطق تحت کنترل طالبان کشانده و برخی از روستاییها طالبان را به پناهگرفتن در میان غیرنظامیان متهم میکنند. با اینحال، من اغلب در جریان سفرم داستانهایی را شنیدم که بازتابدهندهی خشم و رنجش مردم از امریکاییها و متحدان محلی آنها بود.
یکی از بزرگان قبیلهای وضعیت را چنین شرح داد:
«حساب تعداد افرادی را که میشناسم و از بهار سال جاری جانشان را در حملات هوایی از دست داده یا در جریان حملات شبانه بازداشت شدهاند، از دستم در رفته است. درست است که طالبان نیز کشته و بازداشت شدهاند، اما همهی آنها طالب نبودند. حتی 50 درصد آنها طالبان نبودند. نیروهای خارجی و دولتی بهصورت خودسرانه میجنگند. آیا آنها میخواهند به این خاطر که طالبان تصمیم گرفتهاند در اینجا زندگی کنند، ما غیرنظامیان را تنبیه کنند؟ جرم ما چیست؟ گیرافتادن بین دو طرف جنگ؟»
یک زن 45 ساله که مادر هشت فرزند است گفت که انفجارهای شدید دخترش را بیهوش کرده بود و حالا به نظر میرسد که مداوم در حالت شوک قرار دارد. او وحشت ناشی از حملات هوایی را چنین توضیح داد:
«باران بمب کل ماه رمضان را جهنم ساخته بود. یکی از آن روزها من و بچههایم مجبور شدیم برای درامانماندن از بمبارانها تا شب در اصطبل گاوها پنهان شویم و حتا صبحانهیمان را همانجا بخوریم. طالبان در اطراف خانهی ما در حال حرکت بودند و هواپیماها از آسمان آنها را تعقیب میکردند. فکر میکردیم که صدای ممتد بمباران و انفجار ما را کَر میکند. ما آن روز زنده ماندیم و خیلی خوشبخت هستیم که تا حالا زندگی میکنیم.»
این مردان و زنان حالا از آسمان میترسند و دیدن جنگندهای در هوا آنها را به وحشت میاندازد. در زمین، آنها از طالبان نگران هستند. شورشیان گاهی اوقات در میان غیرنظامیان پناه میگیرند. در ولایت غزنی من شکایاتی از سوی روستاییها شنیدم مبنی بر اینکه شورشیان وقتی تحت تعقیب قرار میگیرند، به خانههای غیرنظامیان عقبنشینی میکنند. مردم از آنها میخواهند که خانههایشان را ترک کنند، اما جنگجویان طالبان پاسخ میدهند که «جان شما بیشتر از جان ما ارزش ندارد. فکر میکنید که در رگهای شما خون جاری است و در رگ ما آب؟»
الگوهای خشونت در حال تغییر است. در گذشته بخش عمدهی تلفات غیرنظامیان از جانب شورشیان بود. امسال این الگو تغییر کرده است. آخرین موج درگیریها در افغانستان نشان میدهد که غیرنظامیان بیشتر توسط نیروهای بینالمللی و متحدان افغانشان کشته شدهاند.
در ماه مِی یوناما گزارش داد که در ربع اول سال 2019 بیشتر غیرنظامیان توسط نیروهای طرفدار دولت کشته شدهاند تا شورشیان. در یک دههی گذشته که یوناما شروع به ثبت تلفات کرده، این اولینبار است که نیروهای طرفدار دولت بیشتر از شورشیان در کشتهشدن غیرنظامیان دخیل بودهاند. برخی از تحلیلگران میگویند که این روند بیش از دو سال پیش شروع شد، زمانی که طالبان در تلاشی برای بهبود مشروعیت سیاسیشان شروع به توجه و دقت بیشتر در عملیاتهایشان کردند. با اینحال، تلفات غیرنظامی ناشی از حملات جنگجویان طالبان همچنان ادامه دارد. آنها همین اواخر (اول جولای) موتربمبی را در نزدیکی یک ساختمان دولتی در کابل منفجر کردند. اما حملات این چنینی و در مقیاس کلان کمتر شده است؛ زیرا شورشیان طالبان به ترور هدفمند ـاغلب با استفاده از بمب مقناطیسیـ رو آوردهاند که به غیرنظامیان کمتر آسیب میرساند.
موج جدید خشونت بهدنبال الگوی دیرینهی تشدید جنگ در ده سال گذشته راه افتاده است و هر دو طرف پیوسته فرصت تنشزدایی را از دست میدهند. از سال 2001 تعداد کشتهشدگان، مجروحین و آوارگان این جنگ پیوسته در حال افزایش بوده است. در سال 2014 پس از اینکه بیش از 100 هزار نیروی خارجی از این کشور خارج شدند و مسئولیت امنیت را به نیروهای افغان تحویل دادند، برخی از ناظران امیدوار بودند که خشونت فروکش میکند. آنها فکر میکردند که طالبان اهمیت و جایگاه خود را از دست میدهند و با خروج نیروهای بینالمللی، نمیتوانند ادامهی جنگ را توجیه کنند. با اینحال، طالبان با اشاره به هدفشان برای از بینبردن تمام نیروهای خارجی بهعنوان توجیه مستمر برای جنگ، نیرویشان را از دست ندادند. با کاهش تعداد نیروهای امریکایی در افغانستان، شورشیان کارزار نظامیشان را تقویت کردند. شهرهای عمده در معرض تهدید قرار گرفت و حتا برخی از مناطق شهری تحت کنترل طالبان درآمد. در سال 2018، درگیری افغانستان بیش از هر منازعهی دیگری در جهان جان مردم را گرفت و این جنگ احتمالا در سال 2019 نیز مرگبارترین جنگ جهان خواهد ماند.
افزایش درگیری و حملات هوایی بسیاری از مردم را به ترک خانههایشان مجبور کرده است. یک معلم مکتب از ولایت وردک به گروه بحران گفت:
«ما اغلب فکر میکردیم که بدترین دورهی جنگ را پشت سر گذاشتهایم. اما امسال واقعا بدترین سال بوده است. ما همیشه در آتشباری و زدوخورد دو طرف گیر میمانیم. درگیری بهصورت دیوانهواری شدت یافته است. تعدادی از روستاییها و بستگان من مجبور شدند که خانههای شان را ترک و به شهر نقل مکان کنند. ما فکر میکردیم که دوران جنگ و آوارگی مردم به پایان رسیده. ولی ما دوباره شاهد آن هستیم، شاهد بدترین آن.»
در 29 جون و در میانهی خشونت روزافزون، ایالات متحده و طالبان دور هفتم گفتوگوهای دو جانبه را به هدف توافق در مورد شرایط خروج نظامی ایالات متحده و تعهد طالبان برای مقابله با تروریسم فراملی، در دوحهی قطر آغاز کردند. دیپلماتهای اروپایی امیدوارند که در طول تابستان گفتوگو میان طالبان و سایر جناحهای افغان را تسهیل کنند. این اقدامات امیدواریهایی را برای آغاز مذاکرات صلح میان افغانها ایجاد کرده است. بدون مذاکرات صلح بینالافغانی، توافق ایالات متحده و طالبان به جنگ پایان نخواهد داد. با اینحال، توقف خشونت در خلال این گفتوگوها بعید بهنظر میرسد؛ امری که خُلق افغانهای عادی را در مورد روند صلح تنگ میکند. خشونت حتا ممکن است از این هم شدیدتر شود، زیرا همهی طرفها در میدان جنگ بهدنبال اهرم فشار برای مذاکره هستند.
من در هفتههای اخیر با فرماندهان طالبان و فرستادههای سیاسی آنها نیز صحبت کردم و بهنظر میرسد که نگران این نیستند که افزایش فشار نظامی از جانب آنها ممکن است فضای صلحخواهی را تخریب کند. همچنین به نظر نمیرسد که افزایش حملات هوایی نگرش طالبان نسبت به جنگ و صلح را نرم کرده باشد. یک فرمانده طالبان به من گفت: «آنها هر قدر که توانش را داشته باشند میتوانند بمباران و فشار نظامی را افزایش دهند. ما نیز به همان اندازه فشار را افزایش خواهیم داد. ما از مرگ نمیترسیم. جنگجویان مان به آخر نمیرسد. فشار آنها فقط ما را قویتر و سازش را دشوارتر میکند.»
اگر طالبان از افزایش بمباران نگران هستند، آیا شورشیان خط مقدم این گروه رهبری شان را برای خروج از مذاکرات صلح تحت فشار قرار دادهاند؟ تا حال که چنین به نظر نمیرسد. فرستادگان طالبان در دوجه به طور منظم آخرین تحولات میز مذاکره را با فرماندهان ارشد شان در میدان جنگ شریک و در مورد استراتژی سیاسی با آنها مشورت میکنند؛ امری که حس بازی سیاسی را به جنگجویان میبخشد و اینکه دیپلماسی شاید ارزش امتحانش را داشته باشد. چنانکه یک فرمانده طالبان میگوید:
به ما گفته نشده است که به خاطر مذاکرات در عملیات مان تغییری بیاوریم. ما برنامه نظامی سالانه خود را در فصل زمستان ریختهایم و مطابق برنامهریزی پیش میرود. وقتی دیدیم طرف دیگر فشار نظامیاش را افزایش میدهد، ما هم تصمیم گرفتیم عملیاتهای مان را تشدید کنیم. اما تا کنون در مذاکرات صلح شاهد چیزی نبودهایم که باعث شود ما در مورد توقفی در جنگ مان فکر کنیم. ما به مبارزهی مان بیتوجه به گفتوگوها ادامه خواهیم داد. اما شک و تردید روزافزون مان بر این است که مبادا این گفتوگوها فقط بازی باشد که امریکاییها از آن برای فریبدادن ما و خریدن زمان استفاده میکنند. وقتی این شک ما به یقین تبدیل شود من مطمئنم که رهبری [ما] تصمیم میگیرد [از گفتوگوها] خارج شود.»
در میان جنگجویان خطمقدم طالبان هنوز امیدواریهایی وجود دارد که گفتوگوها شاید بتواند منجر به پیشرفت شود. با اینحال، طولانیشدن روند گفتوگوها ممکن است کادرهای نظامی طالبان را بیقرار کند. در صورتی که نشانهای از حداقل آغاز یک توافق و معامله دیده نشود، معلوم نیست که آنها تا چه مدت دیپلماسی را تایید میکنند. گفتوگوهای بسیاری که من شاهدش بودهام مرا به این فکر واداشته که دور هفتم مذاکرات میتواند نقطهعطفی برای این روند نوپای صلح باشد.
اگر پیشرفتی در میز مذاکره صورت بگیرد، بهرغم افزایش فشار نظامی صورت خواهد گرفت نه به دلیل آن. طالبان سازش در برابر حملات هوایی ایالات متحده را خلاف غیرتشان میدانند. حتا اگر طالبان درد ناشی از افزایش فشار نظامی را بر بدنهی این گروه حس کنند و بهشدت ضربه بخورند، غیرت به آنها اجازه نخواهد داد پیشنهاداتی را قبول کنند که آنها را در برابر شدتگرفتن درگیری ناتوان جلوه دهد. این برای طالبان و حامیان آنها بزدلی خواهد بود.
با وجود وضعیت ناامیدکنندهی جوامعی که خشونت را تجربه میکنند، درسی که از آتشبس سال گذشته باقی مانده، این است که خلق و خوی جامعه و طرفین درگیری میتواند به سرعت تغییر کند. در جریان سه روز آتشبس سال گذشته، کسی صدای تیراندازی و انفجار و بمباران نشنید و این میتواند دوباره اتفاق بیفتد. یک استاد دانشگاه در ولایت غزنی میگوید که او شخصا امیدوار است: «آتشبس سال گذشته بهعنوان تریلر فیلم صلحی عمل میکند که مردم مدتها انتظارش را میکشیدند. اینگونه است که وقتی طرفین صلح را انتخاب میکنند، اتفاقات خوب شروع میشود. وقتی دو طرف آشتی کنند کینهها و خصومتها با شادی و جشن صلح یک شبه از بین میرود.»