سه اشتباه ترمپ در مورد پاکستان

سه اشتباه ترمپ در مورد پاکستان

لافربلاگ ـ دنیل مارکی
ترجمه: جلیل پژواک

نخست‌وزیر پاکستان، رییس ستاد ارتش و سایر مقامات ارشد امنیت ملی این کشور روز بیستم جولای برای یک نشست کاری در کاخ سفید و گفت‌وگوهای سطح‌ کابینه در وزارت خارجه و دفاع ایالات متحده، وارد واشنگتن شدند. مقامات ارشد ایالات متحده در جلساتی پیش از این سفر، بر تمایل‌شان برای استفاده از این سفر به‌عنوان وسیله‌ای برای تشویق پاکستان به تسهیل بیش‌تر مذاکرات جاری با طالبان تأکید کردند، درحالی‌که مقامات پاکستانی هدف این سفر را «از سرگیری» روابط اسلام‌آباد با واشنگتن خواندند.

مقامات پاکستانی احتمالا واشنگتن را راضی‌تر از میزبانان‌شان ترک کردند. اظهارات رییس‌جمهور ترمپ در مقابل رسانه‌ها شامل دست‌کم سه خطای خطرناک بود. نظرات او پیام‌های گیج‌کننده‌ای را به شرکای ایالات متحده در هند و افغانستان فرستاد، نقش پاکستان در دپلماسی منطقه‌ای را تقویت کرد و درست زمانی که واشنگتن باید در حال افزایش نفوذ و کنترلش بر اسلام‌آباد باشد، حمایت قوی ایالات متحده از نخست‌وزیر پاکستان را نشان داد.

از این سه خرابی ترمپ، دو تای آن‌ها از هم‌اکنون به‌صورت قابل‌ملاحظه‌ای توجه جلب کرده است. اول، رییس‌جمهور ترمپ به‌صورت من‌درآوردی ادعا کرد که با نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند، گفت‌وگو کرده است. او مدعی شد که مودی از او خواسته تا گفت‌وگوی هند و پاکستان بر سر کشمیر را میانجی‌گری کند. مقامات هند ظرف چند ساعت ترمپ را تصحیح کردند و گفتند دهلی‌نو هرگز علاقه‌ای به میانجی‌گری ایالات متحده نداشته است و ترجیح می‌دهد که گفت‌وگو با پاکستان بر سر کشمیر و سایر موضوعات را به‌صورت دوجانبه انجام دهد. گفته‌های ترمپ بعید است که شکاف جدی را در روابط واشنگتن با دهلی‌نو ایجاد کند، اما از سویی ‌قابل‌اعتماد‌نبودن او را به‌عنوان «سردپلمات» ثابت کرد، آن‌هم به‌نحوی که رهبران هند به این زودی‌ها فراموش نخواهند کرد و از سوی دیگر به اختلافات در روابط بین دو کشور افزود.

با این‌حال هرچند اظهارات ترمپ تقریبا به‌طور قطع غیرعمدی بود، ولی می‌تواند اندکی راه‌گشا نیز واقع شود. تهدید وساطت شخصی‌اش در روابط هند و پاکستان می‌تواند به خودی خود دپلمات‌های ارشد هند را تشویق کند تا راه‌شان را برای گفت‌وگوهای دو جانبه با پاکستان باز کنند. چنین حرکتی از جانب هند حتی اگر صرفا تاکتیکی باشد و احتمال موفقیت آن اندک، می‌تواند پیشرفتی در جهت شکستن یخ دپلماتیک که اکنون بر فضای دو کشور حاکم است، باشد. از سرگیری گفت‌وگوها حداقل به مودی خاطرجمعی دپلماتیک می‌دهد که دفعه‌ی بعد که خواست سرخوردگی‌اش را از پاکستان در معرض نمایش بگذارد، تامل کند. همچنین گفت‌وگو می‌تواند استدلال دهلی‌نو را که می‌گوید هند مانع اصلی صلح در جنوب آسیا نیست، تقویت کند.

عمران خان، نخست‌وزیر پاکستان به نرمی از اظهارات ترمپ به نفع خودش استفاده کرد. پاکستان دهه‌ها تلاش کرده است تا نفوذ امریکا را در مواجهه‌اش با هند اهرم فشار قرار دهد. رهبران پاکستان مذاکرات سه‌جانبه بر سر کشمیر را ترجیح می‌دهند زیرا آن‌ها امیدوارند که در مقایسه با گفت‌وگوی دوجانبه با دهلی‌نو، در مذاکرات سه‌جانبه از شانس بهتری برای نفوذ بر واشنگتن و از این طریق دست‌یابی به اهداف شان، برخوردارند. خان این سود تاکتیکی را که سخنان ترمپ روابط واشنگتن را با دهلی‌نو تلخ می‌کند و به این ترتیب ـ اگر اصلا گفت‌وگویی در کار باشد ـ هند مجبور می‌شود که آن را آغاز کند، بلافاصله تشخیص داد.

دومین اشتباه ترمپ در نظراتش در خصوص افغانستان بود. او گفت که ایالات متحده به پرتاب بمب‌های GBU-43/B (همان‌طور که نیروی هوایی امریکا در اپریل 2017 از آن علیه تونل‌های داعش در ننگرهار استفاده کرد) و پاک‌کردن افغانستان «از روی زمین» به‌عنوان جایگزین و بدیل اصلی‌اش برای توافق از راه مذاکره با طالبان، نگاه می‌کند. اما ترمپ گفت که چون طرح‌های این چنینی باعث کشته‌شدن «10 میلیون نفر» می‌شود، او توافق از راه مذاکره را ترجیح می‌دهد. او گفت که در مذاکره «پاکستان به ما کمک می‌کند خودمان را [از مسأله افغانستان] خلاص کنیم.»

بسیاری دیگر از رهبران امریکایی استدلال کرده‌اند که جنگ افغانستان تنها می‌تواند از طریق مذاکره به پایان برسد اما هیچ‌یک چنین غیرمسئولانه درباره استفاده ایالات متحده از زور یا تا این حد سنگ‌دلانه درباره کشتن افغان‌ها سخن نگفته‌اند. جای تعجب نیست که حکومت افغانستان بلافاصله خواستار «وضاحت» درباره اظهارات ترمپ شد و زلمی خلیل‌زاد، فرستاده ایالات متحده برای مصالحه افغانستان در جلسه‌اش با رییس‌جمهور اشرف غنی، مورد سرزنش قرار گرفت.

این اشتباه ترمپ نیز به نفع پاکستان تمام شد. این حرف ترمپ که ایالات متحده با تصمیم دشواری در افغانستان روبرو است ـ این‌که یا میلیون‌ها نفر را بکشد یا با پاکستان برای راه‌حل مسالمت‌آمیز کار کند ـ عمران خان را در نقش یک شریک ضروری برای ایالات متحده قرار داد. با توجه به توییت ماه جنوری 2018 ترمپ مبنی بر این‌که پاکستان «چیزی جز دروغ و فریب به ما نداده»، اظهارات ترمپ در خصوص افغانستان چرخش قابل‌توجه و خوشایندی برای نخست‌وزیر پاکستان بود.

اشتباه سوم ترمپ شاید بدترین اشتباهش بوده باشد. منصفانه اگر ببینیم رییس‌جمهور مجبور بود عوامل و جوانب متعددی را برای حفظ توازن در رویکردش در نظر داشته باشد، یعنی ماهرانه جنبه‌هایی از سیاست فعلی پاکستان را در قبال افغانستان و در خصوص مبارزه با تروریسم تمجید کند و در عین‌حال تاکیدش بر این باشد که کارهای دشوار بسیاری مانده که باید انجام شود. اما او به‌ جای این‌که سعی کند نقطه‌ی تعادل را پیدا کند زیرکانه آن را نادیده گرفت. او بارها خان را تمجید کرد و به‌عنوان مثال گفت که ما «طی دو هفته‌ی گذشته پیشرفت زیادی داشته‌ایم و پاکستان در آن به ما کمک کرده است.» او بعدا افزود که «اتفاقات خوب بسیاری پیش رو است. اتفاقات بسیاری در انتظار ایالات متحده است و فکر می‌کنم که تحت رهبری شما اتفاقات خوبی قرار است برای پاکستان نیز بیافتد. من واقعا این را احساس می‌کنم.» رییس‌جمهور در ادامه‌ی سخنانش تاکید کرد که تجارت ایالات متحده و پاکستان «به صورت فوق‌العاده‌ای» ظرفیت این را دارد که افزایش یابد. او گفت که «من یک تجارت عالی را با پاکستان [پیش‌بینی می‌کنم]. من در مورد چیز کمی صحبت نمی‌کنم. دارم در مورد 10 برابر کردن و حتی 20 برابر کردن» تجارت با پاکستان حرف می‌زنم.

ترمپ به وضوح معتقد است که تملق و وعده‌های کلان‌کلان می‌تواند ابزار قدرت‌مندی برای معامله با رهبرانی مانند خان باشد. و مطمیینا سایر مقامات ارشد ایالات متحده (از جمله خلیل‌زاد) نیز معتقدند که پاکستان گام‌های مهمی را برای تسهیل گفت‌وگو با طالبان برداشته و این کشور برای دست‌یابی به یک «آتش‌بس دایمی» در افغانستان شدیدا مهم است. از 2015 به‌ بعد عمران خان اولین نخست‌وزیر پاکستان است که از ایالات متحده بازدید می‌کند. کل این سفر هدفش این بود که به‌عنوان نشانه‌ای از پیشر‌فت [در روابط و همکاری دو کشور] و انگیزه‌ای برای ادامه‌ی آن عمل کند.

با این‌حال، از یک منظر انتقادی‌تر اگر نگاه کنیم، دلایل خوبی وجود دارد که به ارزش مذاکرات خلیل‌زاد شک کنیم و فکر کنیم که ایالات متحده از آنچه در سر دارد به مراتب چیز کمتری از کمک پاکستان نصیبش می‌شود. برخی از ناظران روند مذاکرات صلح افغانستان را چیزی جز تلاش ایالات متحده برای خروج آبرومندانه از افغانستان نمی‌دانند. با این منطق، «کمک» پاکستان در کشاندن طالبان به میز مذاکره چیزی بیشتر از ابزار اسلام‌آباد برای تثبیت نفوذش بر نتیجه‌ی جنگ افغانستان از طریقی که از ابتدا می‌خواست، نیست.

گفت‌وگو با طالبان می‌تواند به صورت فاجعه‌باری ناقص باشد. این‌ گفت‌وگوها در بهترین حالت شدیدا مبهم و غیرقابل اتکا است. ولی در این مرحله همین حرف را می‌توان در مورد تمامی گزینه‌های سیاست ایالات متحده گفت. ایالات متحده بعید است که بتواند با تشدید جنگ، بن‌بست میدان جنگ را بشکند و خروج نظامی ایالات متحده بدون توافق سیاسی، بدتر از بد خواهد بود. ادامه‌ی مذاکرات دست‌کم ایالات متحده را قادر می‌سازد تا هدف اصلی امنیتی‌اش را که همانا جلوگیری از تبدیل‌شدن افغانستان به لانه‌ی امنی برای بازخیزش القاعده یا سایر گروه‌های تروریستی مشابه است، به دست‌ آورد. به همین ترتیب، ادامه‌ی مذاکره و در کنار آن گفت‌وگوی بین‌الافغانی می‌تواند فرصتی ایجاد کند تا افغان‌ها اختلافات داخلی‌شان را که حتی پس از دهه‌ها جنگ در میدان جنگ حل نشده‌ است، حل‌وفصل کنند.

مشکل‌ بزرگ‌ترِ تمجید پرحرارتِ ترمپ از پاکستان این است که «ضیقی» و محدودیت آجندای دولت ترمپ در قبال پاکستان را آشکار می‌کند. خان اکنون می‌تواند به آسانی باور کند که اگر پاکستان به وعده‌اش در خصوص افغانستان عمل کند، دولت ترمپ سایر اختلافاتش با پاکستان را می‌بخشد (یا فراموش می‌کند) و دادوستد دو کشور طبق معمول ادامه می‌یابد و شاید ایالات متحده حتی تصمیم به از سرگیری فروش و انتقال تجهیزات نظامی‌اش به پاکستان بگیرد.

با این‌حال اگر دولت ترمپ ترجیح دهد که چشمش را ببنند این مشکلات همچنان ادامه دارد. آن‌طور که ترمپ لغزش اخیر پاکستان در خصوص دموکراسی و حقوق بشر را نادیده گرفت، اگر تعجب‌آور نباشد قطعا نگران‌کننده است. رییس‌جمهور ایالات متحده و نخست‌وزیر پاکستان از سر شوخی روابط‌شان با خبرنگاران و رسانه‌ها را مقایسه کردند، آن‌هم درست در زمانی که دولت پاکستان نمایندگان اپوزیسیون مجلس را زندانی کرده است و به سرکوب آزادی مطبوعات متوسل شده است. برای امریکایی‌هایی که واقعا نگران ارزش‌های دموکراتیک لیبرال هستند، سابقه‌ی بد خان در این زمینه‌ها می‌تواند دلیل کافی برای زیرسوال بردن از سرگیری روابط با پاکستان باشد.

ترمچ همچنین از پرداختن به روابط مداوم پاکستان با گروه‌های تروریستی منطقه‌ای مانند جیش محمد و لشکر طیبه خودداری کرد. پیش از سفر خان به واشنگتن، دولت ترمپ بارها از پاکستان خواست تا علیه تمام گروه‌های شبه‌نظامی مسلح در خاکش «اقدام» کند و «یک‌بار و برای همیشه تمام گروه‌ها» را از میان بردارد. علاوه براین، دولت ترمپ از مجراهای دپلماتیک مختلف از جمله تهدید به تحریم پاکستان از طریق «گروه ویژه اقدام مالی» تلاش کرده است تا پاکستان را به نحوی که دولت این کشور واقعا احساس درد و خجالت کند، تحت فشار قرار دهد. اما وقتی ترمپ کنار نخست‌وزیر پاکستان نشست و حرف زد اوضاع طور دیگری به نظر می‌رسید.

خان و سایر رهبران پاکستان ادعا می‌کنند که آن‌ها بیش از هر زمان دیگری در تلاش رهاندن کشور‌شان از شر تروریست‌ها هستند. این ادعای آن‌ها در یک سطح درست است. ارتش پاکستان به‌خصوص پس از حمله‌ی تروریستی سال 2014 به یک مکتب نظامی در پشاور، گام‌های جدی را برای نابودکردن گروه‌های شبه‌نظامی ضددولت مانند تحریک طالبان پاکستان برداشته است. در نتیجه بسیاری از پاکستانی‌ها امروزه از حس امنیتی برخوردارند که پنج سال پیش خیال به نظر می‌رسید. ایالات متحده نیز از بهبود امنیت داخلی در کشوری مسلح به سلاح هسته‌ای سود می‌برد. در حالی‌که در سال 2009 کلینتون، وزیر امور خارجه هشدار داد که تهدید طالبان نسبت به پاکستان «خطر جدی برای امنیت» ایالات متحده و جهان است، اکنون اکثر سیاست‌گذاران امریکا چنین ترسی ندارند.

پاکستان همیشه تلاش‌های ضدتروریسمش را در برابر تهدیدات علیه امنیت داخلی‌اش در اولویت قرار داده است. اما گروه‌های ضد هند مانند لشکر طیبه و گروه‌های ضد افغانستان مانند شبکه‌ی حقانی همچنان از حمایت مستقیم و غیرمستقیم پاکستان برخوردارند. از دید چندنسل افسران ارتش و استخبارات پاکستان، گروه‌های نیابتی چون لشکر طیبه و شبکه‌ی حقانی ابزاری برای بی‌ثبات‌کردن هند متخاصم اما قدرت‌مند و اعمال نفوذ بر افغانستان ضعیف و جنگ‌زده است. با این‌حال خان اکنون ادعا می‌کند که رویکرد جامع و کاملی را برای سرکوب «تمام گروه‌های شبه‌نظامی» روی دست‌ گرفته است و بازداشت حافظ سعید، بنیان‌گذار لشکر طیبه، نمونه‌ی آن است.

در جلسات پشت‌صحنه مقامات ایالات متحده در مورد این‌که آیا پاکستان در مورد سخت‌گیری اخیرش [در خصوص گروه‌های شبه‌نظامی] جدی است یا خیر، ابراز شک‌ و تردید کرده‌اند. با این‌حال، امریکایی‌ها به جای این‌که اقدامات پاکستان را کلا رد کنند، دارند درگیر بازی نیرنگ‌آمیز تشخیص پیشرفت «دایمی» از مانورهای تاکتیکی می‌شوند که هدف اسلام‌آباد از آن آن‌ جلب حمایت و آرام‌کردن واشنگتن و سایر شرکای بین‌المللی (از جمله چین) است.

پیشرفت دایمی احتمالا شامل زندانی‌کردن تروریست‌ها، مصادره دارایی آن‌ها، نابودکردن امکانات و تسهیلات آن‌ها و محدودکردن دسترسی آن‌ها به رسانه‌، سیاست و جامعه است. برخی اقدامات اخیر در این راستا از جمله بستن 182 مدرسه دینی و دفاتر لشکر طیبه و همچنین ضبط دارایی شاخه «خیریه» این گروه، از سوی رهبران پاکستان به‌عنوان مدرکی دال بر تصمیم آن‌ها برای سرکوب تروریست‌ها خوانده شده است.

اما ما قبلا نیز شاهد اقداماتی از این دست از سوی پاکستان بوده‌ایم. حسین حقانی، سفیر سابق پاکستان در ایالات متحده گفته است که از سال 2002 به این‌سو این بار هفتم است که سعید دستگیر می‌شود. و وقتی از عمران خان در نشستی به میزبانی موسسه صلح ایالات متحده پرسیده شد که آیا سعید دوباره آزاد می‌شود یا خیر، او درنگ کرد و گفت که باید به تصمیم نظام قضایی پاکستان احترام گذاشت.

پیشرفت دایمی به معنی دل‌کندن ارتش پاکستان و آی‌اس‌آی از حمایت گروه‌های شبه‌نظامی نیز است. حمایتی که شامل آموزش، تجهیز و همکاری تدارکاتی و اطلاعاتی می‌شود. این بدان معناست که پاکستان باید یکی از ابزارهای اصلی سیاسی-نظامی‌اش را که دهه‌ها از آن استفاده کرده است، بر زمین بگذارد. براین اساس، پاکستان باید مبارزه‌ی مداومی را علیه نهادهای قدرت‌مند غیردولتی که از روابط عمیق و دیرینه با افسران ارتش و اطلاعاتی و همچنین سایر افراد قدرت‌مند و برجسته در جامعه پاکستان، آغاز کند.

ایالات متحده برای واقعا جدی گرفتن پاکستان باید ـ از طریق چشم و گوشش در پاکستان و از طریق همسایه‌های پاکستان ـ شواهد درازمدت این تغییرات و پیامدهای دردناک آن را ببیند. همانند تحریک طالبان پاکستان، سایر گروه‌های تروریستی این کشور نیز بدون مبارزه میدان را خالی نخواهند کرد. تحلیل‌گران باید به دقت مواظب نتیجه‌ی عکس و شکست قطعی باشند.

با این‌حال، واقعیت‌ها داستان دیگری را بیان می‌کند: پاکستان در مواجهه با فشارهای نظامی و اقتصادی خارجی و با چهره‌ی جدیدی در سکان هدایت کشتی دولتش، بار دیگر در تلاش یافتن راهی برای مفید جلوه‌دادن خود برای واشنگتن است. آن‌هم بدون این‌که اسلام‌گرایان خطرناکش را به طور دایمی کنار بگذارد، بدون این‌که اصلاحات اقتصادی و سیاسی جدی‌تر و ساختاری را در کشور تطیبق کند یا بدون این‌که تهداب سالمی برای روابطش با هند یا افغانستان بسازد. در چنین شرایطی، شاید برای خلیل‌زاد و تیم مذاکره‌کننده‌اش منطقی باشد که از همگرایی محدود منافع‌شان با پاکستان برای ادامه‌ی گفت‌وگوها با طالبان استفاده کند. همچنین برای جامعه دپلماتیک و اطلاعاتی ایالات متحده منطقی است که از نزدیک پاکستان را زیر نظر داشته باشند که چگونه با تروریست‌های خانگی‌اش برخورد می‌کند. اما از این بیشتر رقصیدن به ساز پاکستان در این مرحله، دوستان امریکا را در افغانستان و هند سردرگم می‌کند. ایالات متحده نباید قبل از عبور از خط پایان، پایش را از روی پدال زور و اجبار بردارد. ولی متاسفانه، ترمپ در دیدارش با عمران خان نشان داد که دقیقا در همان مسیر گام بر می‌دارد.