نیمه‌ی پنهان ما | طنز

نیمه‌ی پنهان ما | طنز

عیسا قلندر

دانشمندان می‌گویند که هر آدمی‌زادی یک نیمه‌ی پنهان دارد. بعد همین دانشمندان به‌خاطر این‌که زحمت ما را کم کرده باشند، توضیح می‌دهند که این نیمه‌ی پنهان، همیشه پنهان نیست؛ گاه‌گاهی آشکار می‌شود. کار دانشمندان حرف ندارد. وقتی تصمیم می‌گیرند مسأله‌ای را توضیح دهند، چندین مثال خوب و موردی می‌آورند تا ما را مجبور کنند بفهمیم، هرچند ما تا کنون مقاومت بی‌نظیری در مقابل فهمیدن نشان داده‌ایم و هستیم بر آن عهدی که بسته‌ایم. مثال‌های که دانشمندان مشهور در خصوص نیمه‌ی پنهان آدمی‌زاد آورده‌اند، چندتای آن مربوط به کشور عزیز ما افغانستان می‌شود. پس بیایید آن‌ها را بخوانیم.

مردم افغانستان چند عید دارند. عید قربان، کلان‌ترین‌شان است. افغان‌ها معتقدند که روز عید باید قربانی کنند. برای همین، هر خانواده‌ای اگر وسع و توان قربانی‌کردن را داشته باشد، بُزی، گوسفندی، گوساله‌ای، گاوی یا حتا چند رأس از این حیوانات را قربانی می‌کنند. این خانواده‌ها معتقدند که اسلام، دین کامل، دین پاک و منزه، دین دنیا و آخرت است. بعدش همین خانواده‌های مسلمان و مؤمن، وقتی گلوی حیوان قربانی را بریدند و شکمبه و روده‌های حیوانات را درآوردند، آن‌ها را کنار سرک و معمولا نزدیک خانواده‌های فقیر و بی‌کس می‌اندازند. این شکمبه و روده‌ی حیوانات نیست که کنار سرک می‌ریزند، این همان نیمه‌ی پنهان این خانواده‌های به ظاهر مسلمان و مردان فخرفروش افغانی است که کنار سرک آشکار می‌شود.

در این مورد با یکی از کسانی که سه گاو را در این عید قربانی کرده بود و شکمبه‌ها و روده‌های هرسه گاو را 200 متر دورتر از خانه‌ی خودش و کنار خانه‌ی مرد کفاشی انداخته بود، مصاحبه کردیم. از او پرسیدیم که در حدود چند افغانی را برای خرید این گاوها خرج کرده؟ گفت که حدود دولک افغانی. بعدش پرسیدیم که چرا شکمبه‌ها و روده‌های قربانیان خویش را کنار خانه‌ی مرد کفاش انداخته‌ای؟ گفت «کجا می‌انداختم خی؟! او کفاش از چه وقت تا حالا آدم شده که با بوی شکمبه و روده حساسیت نشان میته؟ مرگش دو کیلو گوشت گاو است. مه برش چهارکیلو گوشت روان می‌کنم، شما تشویش نکنین.» وقتی به رسم اعتراض گفتیم که شما شهر را آلوده کردید، چندین خانواده را از بوی بد به عذاب گرفتار کرده‌اید در این هوای گرم… حرف ما را قطع کرد و گفت «خوب کردم. دست‌تان خلاص. زیاد گپ نزنین که همیالی د حوزه زنگ می‌زنم که بیایند و چوب د … تان زده شما را بندی کند. باز خواد فامیدید که کت کی طرف استین. برین گم‌شین چوچای سگ! شاره مردار کدین!! مه شما واری آدما ره مزدور هم نمی‌گیرم، شما آمدین مره سُتر‌گی و مرداری یاد میتین؟» ما هم بی‌خیال ادامه‌ی گفت‌وگو با آن مرد مؤمن و خداجو شدیم. مثل چوچای سگ ازش دور شدیم، ترسیدیم که مبادا از گوش و گلوی ما دندان بگیرد. این یک مثال.

مثال دوم را به جوانانی اختصاص می‌دهیم که در رخصتی‌های عید می‌خواستند به تفریح و چکر بروند اما نرفتند. آن‌ها به دو دلیل بسیار ساده به تفریح نپرداختند. دلیل اول این است که جایی برای تفریح وجود ندارد. کجا بروند تفریح کنند وقتی هیچ جایی امنیت نیست؟ دلیل دوم فقر است. با چه پولی به تفریح بپردازند؟ شاید شما بگویید که این مثال ناقص است. چون هیچ نیمه‌ی پنهانی را آشکار نمی‌کند. خدمت تان عرض کنم که حق دارید. ما وقتی صحبت از جوانان می‌کنیم، نباید جوانان را به چندهزار جوانی که در طول و عرض این حکومت کار می‌کنند و معاش خوب دارند، خلاصه کنیم. باید چندین میلیون جوانی را که از بیکاری و ناامنی رنج می‌برند نیز در نظر بگیریم. میلیون‌ها جوانی که به‌خاطر چندهزار جوان ناجوان دولتی فراموش شده‌اند، همان نیمه‌ی پنهان این طبقه است که بعضی وقت‌ها بد نیست آشکار شود.

مثال سوم را به دختران افغانستان اختصاص می‌دهیم. ما با بیست تن از مقامات عالی‌رتبه‌ی افغانستان صحبت کردیم. نظر آن‌ها را در مورد دختران افغانستان پرسیدیم. هیچ‌یکی مخالف حضور دختران در مکتب، دانشگاه و محل کار نبود. بسیار آدم‌های نیک بودند. وقتی از دختران خودشان پرسیدیم، پیشانی ترش کردند. می‌گفتند که در مورد ناموس ما حرف نزنید. با آن‌که دختران و خانم‌های بسیاری در اداره‌ی تحت امر هرکدام شان کار می‌کردند، اما دختران و خانم‌های خودشان در خانه بودند. وقتی دختری تصمیم می‌گیرد درس بخواند، او پیش از آن‌که وارد کلاس درس شود، اول باید از دهلیز فکر پدر، برادر و کاکاهایش عبور کند. اجازه بگیرد. این نیمه به هیچ عنوان پنهان نیست، بلکه خیلی آشکار است. آشکارتر از نیمه‌ی دیگری. ماهم از خیر نیمه‌ی پنهان دختران می‌گذریم، مبادا قضیه ناموسی شود و ما سنگسار.

مثال چهارم را بگذارید در مورد دانشمندان بگویم. دانشمندان نیز نیمه‌ی پنهان دارند. شما اشرف غنی را که متفکر دوم جهان است در نظر بگیرید. او تیوری بین‌المللی «بازسازی دولت‌های ناکام» را عرضه کرده، اما خود مظهر و مصداق یک دولت ناکام است. در دوران او نه تنها دولت ناکام شده که ملت نیز از هم پاشیده. این نوع دانشمندان و متفکرین، در حقیقت نیمه‌ی پنهان ناکامی و فروپاشی‌اند. پیش از این‌که نیمه‌ی پنهان خودشان ویران‌گر باشد، خودشان به‌عنوان نیمه‌ی پنهان ویران‌گری، ویران‌گرند.