من تا همین یک ماه پیش نمیدانستم که کسی بهنام «زمان احمدی» سالها پیش مقالهای نوشته و بهخاطر آن مقاله متهم و محکوم شده و تا کنون هفت سال از دورهی محکومیت بیستسالهی خود را در زندان پلچرخی گذرانده است. در عصری که رنگ جوراب مجری تلویزیون سوژهی بحث میشود و در زمانهای که مردم مطلع میشوند فلان سفیر افغانستان در فلان کشور نهانی لب به امالخبایث زده، بیخبری از حبس این چنین سنگین یک شهروند (آن هم بهخاطر یک مقالهی منتشرنشده) عجیب است. شاید کسی بگوید «خوب، تو خبر نداشتی، ما خبر داشتیم.» ممکن است چنین باشد. اما به گمان من مسأله مهمتر از بیخبری یک فرد است.
مسأله این است که کسی که در ملک ما سخنی انتقادی دربارهی دین اسلام بگوید یا متهم به خروج از این دین شده باشد، مدافعان زیادی نخواهد داشت. به بیانی دیگر، وقتی دربارهی دین سخن ناهمواری بگویید و در تنگنای خشم مؤمنان گرفتار آیید، انتظار نداشته باشید صداهای زیادی در حمایت از شما بلند شوند. این صداها بلند نمیشوند چون محمل و چارچوب شناختهشدهای وجود ندارد که آدم در آن از حقوق آدمهای بیدین یا منتقد دین دفاع کند. کسی که در این ملک از یک منتقد اسلام دفاع کند، مثل خروس بدبانگی ظاهر میشود که قوانین نانوشتهی دهکده را زیر پا کرده باشد. به همین خاطر، مردم بهصورت خودکار خاموش میمانند.
تصور کنید که عدهای بخواهند از حقوق فردی دفاع کنند که در انتقاد از اسلام سخنی گفته باشد. به کجا بروند؟ آن محملی که باید دفاعیهی خود را در آن بگذارند و به پیشگاه قانون عرضه کنند، چیست؟ آن چارچوبی که به بیانشان معنایی قابل دسترس بدهد -طوری که همه بدانند سخن آنان چیست- کدام است؟
قانون رسمی و فضای عرفی حاکم در ملک ما بهگونهای است که در آن سلطهی مطلق دین بهعنوان یک اصل اولیه و بدیهی پذیرفته شده است. حتا عبارت «پذیرفته شده» در این مورد رسا نیست. این سلطه با تولد ما مفروض و مسلم گرفته میشود. وقتی چشم به جهان باز میکنیم و نفس میکشیم، در هر نفسی که فرو میبریم دین نیز همچون هوا وارد بدن و مغز و روان ما میشود. یعنی همانگونه که از وجود هوا بیخبریم، از وجود سلطهی مطلق دین نیز بیخبر میمانیم. از همین رو، اگر روزی کسی شبههای در این سلطهی مطلق و طبیعی درافگند، چنان رفتاری بهصورت خودکار در چشم ما «غیرطبیعی» مینماید. این است که در دفاع از چنان رفتاری دچار لکنت میشویم و برای بیان چنان دفاعی محملی نمییابیم. اینهمه آدم زبانآور -که در عالم اعتراض سیاسی و قومی و زبانی صدایشان اینقدر رساست- در عرصهی دفاع از حقوق منتقدان دین و متهمشدگانِ به ارتداد گنگ و لال و الکن میشوند. البته هیچ کسی را به خاطر این لکنت نمیتوان ملامت کرد. وقتی پای آزادی فرد در میان است، همهی ما کودکانی نوکلام هستیم. همهی ما نوکلام و الکنایم.