در میان دو سنگ آسیاب، اشرف غنی چه می‌کند؟

در میان دو سنگ آسیاب، اشرف غنی چه می‌کند؟

رحمت‌الله ارشاد

نهمین دور مذاکرات زلمی خلیل‌زاد، فرستاده ویژه‌ی امریکا برای صلح افغانستان با گروه طالبان پایان یافت و شام دوشنبه نتایج چندین ماه مذاکره، به‌صورت فشرده با رییس‌جمهور غنی در میان گذاشته شد. محصول این مذاکرات تهیه‌ی پیش‌نویس توافق امریکا با طالبان در مورد خروج نیروهای خارجی از افغانستان، قطع رابطه‌ی طالبان با سازمان‌های تروریستی، شروع مذاکرات بین‌الافغانی برای تشکیل دولت آینده و رسیدن به آتش‌بس دایمی است.

درحالی‌که زلمی خلیل‌زاد اعلام کرده که هنوز توافق‌نامه امضا نشده و باید رییس‌جمهور امریکا نسخه‌ی نهایی را ببیند و با توافق او زمان و مکان امضای توافق‌نامه‌ی صلح میان طالبان و امریکا مشخص خواهد شد، اشرف غنی رییس‌جمهور افغانستان بی‌تردید از پیشرفت در مذاکرات صلح میان طالبان و امریکا غافل‌گیر و بهت‌زده شده است.

اشرف غنی یک سال گذشته را در بازی صلح با دو پیش‌فرض ناقص طی کرد: مالکیت دولت افغانستان بر روند صلح و زمان‌گیربودن روند صلح. در فرضیه‌ی اول، اشرف غنی تلاش‌های صلح را در چارچوبی محدود کرد که تیم سیاسی او و نزدیکانش مالکان بلامنازع روند صلح باشند و تلاش‌های سیاسی برای گفت‌وگو با طالبان براساس برنامه‌ریزی سیاسی او مدیریت شود. ناتوانی غنی در تشکیل یک تیم گفت‌وگوکننده در دوحه، ایجاد بورد مشورتی صلح و رسیدن به یک اجماع داخلی با سیاست‌مداران از این خودخواهی ناشی شد. حتا دست‌کاری شورای عالی صلح و ایجاد وزارت صلح و انتصاب سلام رحیمی بر مسند وزارت صلح نیز در پی تقویت این بخش از آجندای غنی صورت گرفت. نکته‌ی اساسی دوم در مورد صلح از دید غنی زمان‌بربودن روند صلح است که در روزهای نخست، تلاش‌های صلح را تابع یک دوره‌ی زمانی پنج‌ساله می‌دانست و متن بلندی را به‌عنوان «نقش راه صلح» ترتیب و به‌عنوان رهنمود دولت برای صلح اعلام کرد. اصرار غنی بر دوره‌ی زمانی پنج‌ساله برای صلح، با این خوش‌بینی کاذب طراحی شد که انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار و برنامه‌های کمپینی او اجرا می‌شود تا او از مسند ریاست‌جمهوری پس از انتخابات در راستای صلح تلاش کند.

حالا اما اشرف غنی میان دو سنگ آسیاب است. درحالی‌که او هنوز شخصا تقلا دارد که انتخابات اول و صلح دوم باشد، توافق‌نامه‌ی طالبان و امریکا توسط خلیل‌زاد برایش نشان داده شده و امریکا با شماری از کشورهای همکار در روند صلح، قدم دوم تلاش‌های صلح را به اجرا می‌گذارد. نقشه یا آرزوهای غنی برای به درازاکشاندن روند صلح تا بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری نقش برآب شده است. ادعای او بر مالکیت انحصاری‌اش بر روند صلح به نمایندگی از دولت و ملت افغانستان در چند همکار حکومتی تنزل یافته است. غنی در این تنگنای خودساخته چه خواهد کرد؟

بی‌گمان رییس‌جمهور غنی تا حالا تلاشش این بوده که با بزرگ‌نمایی خطرات صلح و فربه‌سازی نظام و جمهوریت، شهروندان را در راستای انتخابات به وجد آورد و برگزاری انتخابات را یگانه انتخاب ممکن برای افغانستان قلمداد کند. اما حقیقت این است که آنچه هواداران غنی در پی رسیدن به آن است، یک بحران مشروعیت و فروپاشی بدتر از امروز است. برگزاری انتخابات با بی‌میلی و بی‌رغبتی شهروندان، فروپاشی سیاسی نخبگان، وضعیت بد اقتصادی جامعه و رخدادهای بی‌وقفه و رو به افزایش امنیتی، نه‌تنها باعث همبستگی ملی و احیای قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی نشده، بلکه سبب اختلافات وسیع سیاسی، قومی و فشارهای بیش‌تر امنیتی و اقتصادی خواهد شد.

نتیجه‌ای برگزاری انتخابات را جدا از این‌که چه کسی پیشتاز خواهد بود، اکنون می‌توان در شهر و دهات و خانه به خانه افغانستان دید. افشای ارقام مشارکت واقعی در انتخابات پارلمانی و مداخلات فراقانونی نهادهای انتخاباتی با آرای شهروندان اگر عمومی شود، وضعیت ترسناک پس از برگزاری انتخابات احتمالی را عریان خواهد کرد. فارغ از برگزاری انتخابات، اصرار عوام‌فریبانه‌ی حکومتی‌ها برای جمهوریت و حفظ نظام، با سوال‌های سنگینی مواجه است. قربانیان زنده از نقض اصول اساسی نظام و قانون اساسی در همه جای این کشور وجود دارد. چقدر از قانون اساسی ما در عمل باقی مانده است. چند ماده قانون اساسی که نظام ما را تعریف و مشخصات آن را تسجیل کرده، در حال اجراست که بتوانیم امیدوار باشیم تا شهروندان در پی این نظام و ارزش‌ها جمع شوند. فصل اول، فصل دوم، فصل سوم، … حکومت مشارکتی، حقوق مدنی و سیاسی شهروندان، پارلمان، جرگه، … یا چه چیزی از قانون اساسی را می‌توان در وضعیت موجود اجرایی دید که امیدوار باشیم ایستادن برای آن، جمهوریت، قانون اساسی و نظام ما را توانمندتر کند؟

غنی می‌تواند مخالفتش با روند جاری صلح را در پس بدگویی از خلیل‌زاد، نمایش‌های پرزرق‌وبرق 100 سالگی استقلال و مصرف میلیونی در انتخابات یا کمپین فیس‌بوکی برای جمهوریت و قانون اساسی، پنهان کند. اما نمی‌تواند وضعیتی را که به آن رسیده‌ایم و مردم دچارند، تغییر دهد. در کم‌تر از یک ماه تا انتخابات، غنی چگونه می‌تواند بدون رغبت مردم، هم‌سویی نامزدان و سیاست‌مداران و عدم حمایت جامعه‌ی جهانی، یک انتخابات قابل قبول برگزار کند.

بنابراین او در تنگنایی قرار دارد که خودش ساخته است. غنی می‌خواهد سنگ سنگینی را توسط جامعه‌ی کم‌رمق، حکومت ناتوان، قانون اساسی ناچل و نظام نمادین بردارد. اما بی‌تردید هرگز به پیامد و نتایجی که این تصمیمش بر جامعه می‌گذارد، نمی‌سنجد و اهمیتی هم نمی‌دهد.

افزون بر خلق فشار اول، توافق صلح امریکا با طالبان، وضعیت را برای غنی بدتر کرده است. او میان دو سنگ آسیاب مانده است: سرعت پروسه‌ی صلح و فرصت‌های از دست‌رفته، نزدیک‌شدن به روز برگزاری انتخابات و شهروندان بی‌علاقه. پیشرفت‌های مذاکرات صلح امریکا و طالبان برخلاف برنامه و آرزوهای غنی است. همین طور جامعه نیز رغبت و شیمه‌ی همراهی آجندای انتخابات غنی را ندارد.

با در نظرداشت این واقعیت‌ها، بهترین تصمیم برای غنی در وضعیت موجود، کنارآمدن با پیشرفت‌های مذاکرات صلح و بهره‌برداری از زمان باقی‌مانده است. غنی نباید خصومت شخصی و مخالفت فردی‌اش را با تلاش‌های صلح، بر سر جامعه و مردم تحمیل کند. او باید با توافق و سازش با آنانی‌که با او سر سازش و همکاری ندارند، بر سر معرفی یک هیأت مذاکره‌کننده‌ی متقدر و همه‌شمول به توافق برسد. ایجاد یک هیأت مذاکره‌کننده‌ی افغانستان‌شمول و مقتدر زمانی ممکن است که غنی افغانستان را فراتر از چند رفیق و همکار دایمی‌اش ببیند و بایستی اختلافات سیاسی‌اش را با گروه‌های مختلف کنار بگذارد.

غنی ناگزیر است انتخاب کند که در وضعیت پیش‌آمده چه خواهد کرد. اگر او این انتخاب را نکند، امریکایی‌ها نظر به مصاحبه‌ای دو شب پیش خلیل‌زاد این انتخاب را خواهند کرد. اما رییس‌جمهور غنی باید مسیری را انتخاب کند که فشار بر سر مردم بیش‌تر نشده و افغانستان بیش‌تر از این قربانی خودخواهی فردی‌اش نشود.