- شورای آتلانتیک ـ جیمز دابینز، رابرت پاتریک جان فین، رونالد نیومن، ویلیام وود، جان نگروپونتی، ارل انتونی وین، رایان کراکر، جیمز کنینگهام و هوگو لارنس
ما از صلح از طریق مذاکره در افغانستان، از کاهش محدود نیروها برای ادامهی مذاکرات صلح و از کاهش اساسی نیروها در صورت اینکه صلح اجازه دهد، بهشدت حمایت میکنیم. همینطور ما بر این باوریم که برای امنیت و ارزشهای ایالات متحده از جمله حمایت از زنان، خروج کامل نیروهای نظامی از افغانستان باید پس از یک صلح واقعی صورت بگیرد. مدیریت حضور نیروهای ما تاثیر تعیینکننده بر شانس موفقیت مذاکرات صلح، آیندهی نبرد علیه دولت اسلامی و شانس افغانها برای داشتن یک دولت منتخب خواهد داشت.
چند نکتهی مهم برای جلوگیری از تبدیلشدن افغانستان به مرکز جدید تروریسم و پناهگاهی برای گروههایی که آمادهی حمله به ایالات متحده هستند و نیز جلوگیری از خیانت به ارزشهای خودمان با محرومکردن افغانها از فرصت تصمیمگیری برای آیندهیشان وجود دارد.
بخش عمدهای از بحثهای فعلی بر محتوا و مفاد مذاکرات ایالات متحده و طالبان و اثراث خروج کامل نیروهای امریکایی بهعنوان بخشی از توافق صلح متمرکز شده است. محتوای مذاکرات با فاششدن جزئیات بیشتری از توافقنامه اعلامشده در دوم سپتامبر، احتمالا روشنتر خواهد شد. اما شیطان در جزئیات است. برای دانستن اینکه کدام جزئیات مهم است باید چند نکته را در نظر بگیریم:
اول، معلوم نیست که آیا صلح امکانپذیر است یا خیر. طالبان اظهارات روشنی در مورد شرایطی که آنها برای دستیابی به یک توافق صلحآمیز با هموطنان افغانشان میپذیرند، نداشتهاند و همچنین این گروه از سابقهی همکاری با سایر نیروهای سیاسی در افغانستان برخوردار نیستند.
دوم، احتمال اینکه توافق صلح نتیجهای بدتر از وضعیت موجود داشته باشد وجود دارد و آن یعنی بازگشت به جنگ داخلی تمامعیار که به اندازهی جنگ با روسها برای افغانستان تباهی آورد و چیزی است که اگر ما نیروهایمان را از افغانستان خارج کنیم میتواند در پی شکست در مذاکرات دامنگیر این کشور شود. اگر دولت ثباتش را از دست دهد، کسانی که خاطرات بدی از زندگی تحت سلطهی طالبان دارند خواهند ایستاد و یک گروه ناراضی دربرگیرندهی اقلیتهای افغانستان، که باهم اکثریت افغانستان را تشکیل میدهند، شکل خواهد گرفت.
در جنگ داخلی مناطق وسیعی از افغانستان وجود دارد که در آن دولت اسلامی جایپای از قبل محکم خود را میتواند بیشتر گسترش دهد. بازیگران منطقهای و سایر کشورها از جمله ایران، پاکستان و روسیه همه از متحدان افغان حمایت خواهند کرد که احتمالا درگیری را دامن میزند. در این شرایط احتمال دارد که طالبان اتحاد خود را با القاعده حفظ کند. همهی اینها میتواند برای امنیت ملی ایالات متحده فاجعهبار باشد؛ زیرا به مبارزهی ما علیه القاعده و دولت اسلامی مربوط میشود و برای دشمنان بالقوه این پیام را میرساند که ایالات متحده و متحدانش قابلاعتماد نیستند.
حالا به توجه به این اولین نکتهی مهم این است که خروج کامل نیروها باید مشروط به یک صلح نهایی و واقعی باشد. کاهش نیروهای امریکایی در مرحله نخست نباید به سرعت و اندازهای باشد که طالبان فکر کنند که میتوانند از طریق نظامی به پیروزی برسند. اگر چنین شود آنها برای صلح با سایر نیروهای سایسی افغانستان سازش نخواهند کرد.
نکتهی دوم مرتبط به ارزشهای اصلی و اساسی ایالات متحده است. ایالات متحده چه بخواهد بخشی از نیروها را درگیر نگهدارد چه نخواهد، ما نباید با کنارگذاشتن حکومت افغانستان از مذاکرات، به مشروعیت آن لطمه وارد کنیم. پذیرفتن خودداری طالبان از مذاکره با حکومت افغانستان به این گروه اجازه میدهد که آنها تصمیم بگیرند با چه کسی مذاکره کنند و با چه کسی مذاکره نکنند. افغانها مستحق این هستند که حکومتشان را تعیین کنند و تصمیم بگیرند که چه کسی از آنها در مذاکرات صلح نمایندگی کند.
برای اینکه چنین اتفاقی بیفتد، یک استدلال قوی وجود دارد که آمادگیها برای انتخابات ریاستجمهوری افغانستان که برای ماه سپتامبر برنامهریزی شده باید ادامه یابد. میلیونها افغان خطر کرده و دوباره آمادهی خطرکردن و به جانگرفتن مرگاند تا رای بدهند. ایالات متحده نمیتواند آنها را از این فرصت برای تعیین اینکه چه کسی از کشورشان نمایندگی کند، محروم کند.
یکی از گزینههایی که در حال حاضر به طور گسترده بهعنوان بدیل انتخابات مورد بحث قرار گرفته ایجاد یک دولت موقت است. استدلال کسانی که طرفدار ایجاد دولت موقت هستند بر دو ایده استوار است. یک اینکه انتخابات ممکن است به دور دوم برود که در آنصورت احتمال دارد ماهها طول بکشد، جنجالی شود و مذاکرات صلح را به تاخیر اندازد. ایده دوم این است که یک حکومت منتخب جدید در افغانستان حاضر به مذاکره درباره تمهیدات جدید که برای صلح با طالبان لازم است، نخواهد شد.
با اینحال، مهم است که یادآوری کنیم که در حال حاضر اجماعی میان افغانهای غیرطالب در مورد اینکه چه کسی چنین دولت موقت را شکل دهد، وجود ندارد. اختلافات داخلی و سابقه چهل سال گذشته افغانستان نشان میدهد که تلاش برای تصمیمگیری در مورد اینکه چه کسی در چنین دولت موقت باشد و چه مقامی را داشته باشد، طولانی و احتمالا به اندازه تاخیر در برگزاری انتخابات زمانبر خواهد بود. در مورد مسأله تمایل رییسجمهور آینده به مذاکره در مورد تغییرات نهادی لازم، میتوان همهی نامزدان را تحت فشار قرار داد تا واضح بگویند که تغییرات قانون اساسی که ممکن است در اثر یک توافق صلح مورد نیاز باشد، برای آنها قابلقبول است.
موضع طالبان در مورد کاهش خشونت مبهم بوده است، اما آنها این را واضح ساختهاند که جنگ علیه حکومت افغانستان ادامه خواهد یافت. و هر آنچه طالبان ممکن است در مورد آن توافق کنند، جنگ با دولت اسلامی سرجایش خواهد بود. از این رو، با اینکه ما قبول داریم که مذاکرات ضروری است اما معتقدیم که به همان اندازه ضروری این است که دولت افغانستان حکومتی داشته باشد که بتواند در حین مذاکرات این کشور را اداره کند و جنگ را به پیش ببرد و در صورت عدم موفقیت مذاکرات بتواند خودش را حفظ کند.
ارتش افغانستان هزینهی سنگینی میپردازد اما روحیه و تمایل آنها به جنگ در نبود مرجع تصمیمگیرنده مرکزی با صلاحیت به طور جدی تضعیف میشود. خطر بزرگ این است که با افزایش شکوتردید در مورد هدف و علت جنگ، ارتش افغانستان از هم میپاشد و این کشور به جنگ داخلی باز میگردد. در چنین سناریویی چه طالبان در قولشان برای قطع رابطهی دیرینهیشان با القاعده صادق باشند یا خیر، فضا برای رشد القاعده و دولت اسلامی فراهم میشود.
با اینحال، نکتهی اساسی این است که ایالات متحده نباید تعیینکننده پاسخ برای چنین موضوع اساسی برای آیندهی مردم افغانستان باشد. افغانها باید تصمیمگیرنده باشند.
ما نمیگوییم که ایالات متحده باید در مورد شرایط صلح مذاکره کند یا اینکه ایالات متحده تا رسیدن به توافق صلح باید با تعداد کنونی نیروها به جنگ ادامه دهد. همچنین ما معتقد نیستیم که صرفا هزینههای مالی و جانی که تا کنون صورت گرفته توجیهکننده ادامهی جنگ است.
ولی ما معتقدیم که برای محافظت از منافع امنیتی خود ما نباید تا رسیدن به صلح افغانستان را کاملا ترک کنیم. علاوه براین، ما نباید به همهی کسانی که به وعدههای ما باور کردند یا به تشویق ما در راستای ترویج دموکراسی و تقویت حقوق بشر از جمله پیشرفت بسیار مهم در زمینه حقوق زنان گام برداشتند، خیانت کنیم. همچنین ما نباید حمایت خود را از دوستان افغان خود در حدی کاهش دهیم که آنها نتوانند از خودشان یا فرصت موجود برای پیشبرد دموکراسی و دولت منتخب محافظت کنند.
پس ما برای چه چیزی دادخواهی میکنیم؟
خروج کامل نیروهای امریکایی باید در پی توافقنامه صلح واقعی باشد نه پیش از آن. با اینکه میتوان برای شروع مذاکرات [بینالافغانی] تعدادی از نیروها را کاهش داد اما نیروهای ضدتروریسم و نیروهای هوایی ایالات متحده و ناتو باید برای مقابله با تهدید تروریستی دولت اسلامی (و القاعده) باقی بمانند. برنامهی خروج نیروها نباید براساس تاریخ بلکه براساس شرایط باشد.
اشتباه اساسی دولت اوباما تکرار مداوم تاریخ خروج بود. این امر طالبان را به ادامهی جنگ ترغیب کرد و اعتماد به نفس مردم افغانستان را کاهش داد. اینکه زمانبندی خروج یک اشتباه جدی بود در دولت ترمپ پذیرفته شده، در سیاست دولت ترمپ که در آگست سال 2017 اعلام شد بازتاب یافته و این سیاست هنوز رویکرد درستی است.
برخی ممکن است بگویند که این فقط یک روش پنهان برای درگیرنگهداشتن ایالات متحده و متحدانش در یک جنگ بزرگ است. اما چنین نیست. در واقع دخالت فعلی ما دیگر درگیری در یک جنگ بزرگ نیست. افغانها تقریبا تمام جنگ را به پیش میبرند و تلفات میدهند. تلفات امریکاییها غمانگیز است اما تعداد کشتهشدگان نیروهای امریکایی در میدان جنگ کمتر از 20 درصد تعداد نیروهای امریکایی است که سال گذشته در حوادث آموزشی غیرجنگی جان باختهاند. مخارج نظامی مستقیم ایالات متحده در افغانستان تقریبا 3 درصد کل هزینههای سالانه ارتش امریکا است که کاهش حدودا 90 درصدی را نسبت به دوره اوج جنگ نشان میدهد. با پیشرفت نیروی هوایی افغانستان، چیزی که شاهد آن هستیم، هزینههای جانی و مالی ایالات متحده در افغانستان میتواند بیشتر از این کاهش یابد. جان و مالی که هزینه میشود جدی است اما هزینهها مواردی هستند که ما میتوانیم برای اینکه مذاکرات به یک صلح پایدار منجر شود، متحمل شویم. صلح پایدار تنها زمانی اتفاق میافتد که طالبان بپذیرند که آنها نیز باید سازش کنند.
همچنین اگر توافقنامه صلح موفقیتآمیز باشد، ما و دیگران باید به ادامه حمایت از تحکیم صلح متعهد باشیم. تحکیم صلح مستلزم نظارت، از بینبردن افراطگرایان مخالف صلح و حمایت از حکومتداری خوب و رشد اقتصادی با کمکهای بینالمللی است. وعده مشارکت پایدار ایالات متحده و جامعه جهانی فضایی را به وجود میآورد تا ببینیم که آیا طالبان و حکومت افغانستان منافع مشترک قابلتوجه مانند جلوگیری از جنگ داخلی، حفظ کمکهای اقتصادی بینالمللی برای یک اقتصاد بسیار ضعیف، شکستدادن دولت اسلامی و رسیدگی به افغانهای خسته از جنگ دارند یا خیر تا بهعنوان مبنای گفتوگوهای موفق، توافق نهایی و تطبیق موثر عمل کند.
مهم است که ایالات متحده واضح بسازد که خروج کامل براساس تاریخ صورت نمیگیرد، بلکه برعکس مستلزم انعقاد یک صلح واقعی و با تعریف واضح است. حمایت مداوم و بدون ابهام از انتخابات افغانستان -در صورتی که افغانها انتخابات را انتخاب کنند- همراه با اراده برای حفظ نیروهای ضدتروریسم، ادامه پشتیبانی هوایی و کمک اقتصادی، به افغانها این فرصت را خواهد داد تا تعیین کنند که چه کسی از جانب آنها مذاکره کند. بعد از آن ایالات متحده و شرکای بینالمللی ما باید با جدیت از مشارکت جدی رهبری جدید افغانستان در مذاکره برای صلح که اکثریت قریب به اتفاق افغانها آرزوی آن را دارند، حمایت کنند.
نویسندگان:
جیمز دابینز، از سال 2001 تا 2002 بهعنوان فرستاده ویژه ایالات متحده برای افغانستان خدمت کرد و از سال 2013 تا 2014 نماینده ویژه ایالات متحده برای افغانستان بود.
رابرت فین، از سال 2002 تا 2003 سفیر ایالات متحده در افغانستان بود.
رونالد نیومین، از سال 2005 تا 2007 سفیر ایالات متحده در افغانستان بود.
ویلیام وود، از سال 2007 تا 2009 سفیر ایالات متحده در افغانستان بود.
جان نگروپونتی، از سال 2007 تا 2009 معاون وزیر امور خارجه ایالات متحده بود و از سال 2005 تا 2007 بهعنوان ادارهکننده اطلاعات ملی ایالات متحده خدمت کرده است.
آنتونی وین، از سال 2009 تا 2011 معاون سفیر ایالات متحده در افغانستان و رییس هماهنگی برای توسعه بود. او همچنین همکار ارشد غیرمقیم برنامه تجارت و اقتصاد جهانی شورای آتلانتیک است.
رایان کراکر، در سال 2002 شارژدافیر ایالات متحده در افغانستان بود و از سال 2011 تا 2012 بهعنوان سفیر ایالات متحده در افغانستان خدمت کرده است.
جیمز کنینگهام، در سال 2011 معاون سفیر ایالات متحده در افغانستان بود و از سال 2012 تا 2014 بهعنوان سفیر ایالات متحده در افغانستان خدمت کرده است. او همچنین همکار ارشد غیرمقیم مرکز جنوب آسیای شورای آتلانتیک است.
هوگو لارنس، از سال 2012 تا 2013 دستیار سفیر ایالات متحده در افغانستان و از سال 2016 تا 2017 شارژدافیر سفارت ایالات متحده در افغانستان بود.