نگاهی به کتاب «موسیقی اصیل هزاره»

محمدعلی سروری

کتاب موسیقی اصیل هزاره در نوع خود اثر ارزشمند و بی‌مانند است. نویسنده که خود هنرمند شناخته‌شده و استاد مسّلم عرصه‌ی موسیقی افغانستان است، در قسمت «رفت»‌های موسیقی هزارگی، نمونه‌های موسیقی در نقاط مختلف هزارستان، ضرب‌ها و آلات موسیقی از قبیل غیچک، چنگ، دف یا دریه (دایره)، زیربغلی، دنبوره و غیره تحقیقات مختصری کرده است. در خصوص سبک‌های آوازخوانی در مناطق مختلف هزارستان به‌طور نمونه دیدو، مخته‌سرایی، بولبی، لالایی‌ها، ترانه‌های کودکان، اخوچی، الخوم پوفی و پشپو هم کمابیش معلومات ارائه کرده است.

حاصل زحمات نویسنده در نوشتن این کتاب به 41 صفحه‌ی کوچک می‌رسد. من نظرهایم را در دو قسمت -حُسن‌ها و عیب‌ها- مطرح می‌کنم و امیدوارم که در چاپ‌های بعدی در نظر گرفته شود.

اول: در این کتاب می‌خوانیم: «موسیقی ناب هزاره که در ظاهر بسیار ساده به‌نظر می‌رسد، دارای خصوصیات ظریف و ویژه است؛ خصوصیاتی که آن‌ها را نمی‌توان در دیگر سبک‌های موسیقی فولکوریک کشور پیدا کرد و هر کدام آن‌ها تنها بر بنیاد سه تا چهار پرده‌ی موسیقی شکل گرفته‌ است. مختصربودن پرده‌ها در قطعات، اصالت و دست‌ناخوردگی این آثار را بیان می‌کند. از آن‌جایی که آثار موسیقی هزاره بر بنیاد کم‌ترین پرده‌ها استوار است، با فورم‌های تثبیت‌شده و انکشاف‌یافته‌ی موسیقی مانند دستگاه‌ها و گوشه‌های آن و نیز با تاتهـ‌ها و راگ‌های موسیقی هندی هم‌خوانی کامل ندارد. در موسیقی هزاره با داشتن خصوصیات ویژه و مختصربودن تنها برخی شباهت‌های ظاهری و کم‌رنگ با موسیقی بومی کشورهای مانند چین و مرزهای همجوار به‌نظر می‌رسد» (ص 9 و 10).

«ضرب‌های موسیقی در موسیقی هزاره و اجرای برخی از تال‌ها کاملا خاص است. مثلا سکوت‌های معیاری که در بین بارهای ریتم باید رعایت شود. معمولا یک بار و یا نیم‌بار ضربی است، ولی در اجرای آهنگ‌های هزاره سکوت‌ها فقط یک ضرب حساب می‌شود و ضرب‌نوازانی که با این روش آشنایی نداشته باشند، دچار سردرگمی می‌شوند. در ترانه‌ها و آهنگ‌های هزاره ضرب موسیقی بیش‌تر روی نواختن ریتم دمبوره‌ی آن هم به‌گونه‌ی پنجه‌نوازی دوسره استوار است. از همین سبب همراهی ساز ضربی و یا نبود آن مانع اجرای دنبوره‌نوازان نمی‎شود» (ص 12).

تنها همین دو قسمت از متن کتاب نشان‌دهنده‌ی پختگی عزم و تصمیم نویسنده است و نشان می‌دهد که وی از کوشش و تلاش برای تحقیقات جامع در این زمینه دریغ نکرده است.

دوم: با در نظرداشت وضعیت چاپ کتاب و امکانات طبع در شهر کابل، این کتاب با کیفیت نسبتا خوبی به چاپ رسیده است. خوبی دیگر آن نوشتن به هر دو زبان فارسی و انگلیسی است. این نشان‌گر آن است که نویسنده خواسته موسیقی هزاره واقعا به‌درستی معرفی شود. با آن‌هم چون تا امروز در متون قدیم و جدید به موسیقی هزاره به دوره‌ی قبل از سکوت پرداخته نشده که هیچ، البته بعد از آن نیز اشاره‌ای روشنی نشده است و در این کتاب هم سطری آورده نشده است. این مورد کار را بسیار دشوار ساخته است. ایجاب می‌کرد که استاد وحید قاسمی اشارتی ولو کوتاه و مختصر به آن می‌داشت.

سوم: در قسمت تحقیقات باز هم بسیار مختصر روی نام آلات موسیقی هزاره و ضرب‌ها و رفت‌ها صادقانه زحمت کشیده شده است، اما ذکری از تاریخچه‌ی آن‌ها به چشم نمی‌خورد. این نوع کمبود در یک اثر تحقیقی زود احساس می‌شود. مخصوصا که در کتاب یادآوری شده که دیدوخوان‌ها همه زنان بوده‌اند. این نکته به‌جای خودش بسیار مهم است و لازم بود که به سوابق تاریخی آن با سیر تاریخی تشکیل و انکشاف آلات موسیقی پرداخته می‌شد.

اما چند نقص در این کتاب:

اول: چند عکس و چند نقاشی که در متن کتاب آمده‌اند، تقریبا بدون در نظرداشت منبع و مناسبت به چاپ رسیده است. امیدوارم در دفعه‌ی بعدی نام نقاشان و منابع و مناسبت آن‌ها نیز یادآوری شود؛ مخصوصا باید تذکر داده شود که اغلب نقاشی‌ها از جناب حسن‌علی هاتف می‌باشد که باشنده‌ی کویته پاکستان است تا اصل امانت‌داری رعایت شود.

دوم: منابع این رساله در پایان کتاب خیلی گنگ و ناروشن است. از روی این سطر کوتاه «دیدار و گفت‌وشنود با هنرمندان موسیقی هزاره، صفدر توکلی و علی دریاب، انور آزاد و هاجر» دانسته نمی‌شود که کدام معلومات در کدام صفحه و تحت کدام عنوان از کدام یک این چهار نفر است؟ حتا یک نقل قول هم مشخص و صریح بیان نشده است. خواننده در ختم کتاب نمی‌داند که تا کجا نوشته‌ی خود مولف کتاب است و تا کجا اقوال و کلام دیگران.

این مشکل در قسمت «گفت‌وشنودها با محترم ثنا نیکپی، نورمحمد نظری، استاد شاه عوض، عبدالوهاب ناصری و سیما فقیری» نیز دیده می‌شود که هیچ‌یک آن وضاحت ندارند. یعنی در وقت مطالعه‌ی کتاب و ختم موضوع هنوز معلوم نمی‌شود که کدام گفته و کدام استدلال از کدام شخص بود.

سوم: یکی از نوادر موسیقی هزاره، زنده‌یاد سرور سرخوش است که نام وی به شکل مستقل در این کتاب نیامده است. این در حالی است که وی سبک جدیدی در نواختن دنبوره دارد و بیش‌ترین دنبوره‌نوازها دنباله‌رو خط وی هستند. موسیقی افغانستان در مجموع، و موسیقی هزاره به‌خصوص، بدون ذکر سرور سرخوش نشان‌دهنده‌ی بزرگ‌ترین خلای تحقیقی است. آوردن صرف یک قطعه عکس کوچک او در میان چندین عکس کوچک دیگر نمی‌تواند حق مطلب را ادا کند. مبحث هنری زنده‌یاد سرخوش به تنهایی ایجاب یک بررسی عمیق را می‌کند.

چهارم: ایجاب می‌کرد که دست‌کم دو مصاحبه‌ی مفصل با استاد صفدر توکلی و داوود سرخوش که هردو از پیشگامان پرافتخار موسیقی هزاره هستند، در مورد جنبه‌های مختلف موسیقی هزارگی و مخصوصا دست‌آوردهای هنری خودشان به شکل اختصاصی در این کتاب وجود می‌داشت.

پنجم: در قسمت رفت‌های مشهور از رفت بهسود، رفت سرچشمه، رفت قلوغی و رفت یوسف‌بیگی در این کتاب یاد نشده است. به همین ترتیب، از آوازخوانان مشهور محلی نام‌های سید عبدالعلی پنجاو، حاجی عبدالحسین و محمد نبی درین اثر نام و نشانی دیده نمی‌شوند.

نکته ششم را به‌عنوان پیشنهاد عرض می‌کنم که چون جای تذکر صمیمانه از خدمات و توجه هنرمندان دیگری مثل مرحوم ظاهر هویدا، وحید صابری و فرهاد دریا هم در این کتاب خالی است، بهتر خواهد بود در چاپ آینده با دو شخص ذکرشده (صفدر توکلی و داوود سرخوش) تماس گرفته شود و همچنین نظرهای علی‌اکبر شهرستانی و عبدالوهاب مددی در قسمت موسیقی هزاره گرفته شوند.

در آخر از راه دور دست هنرمند خوب کشور ما، جناب استاد وحید قاسمی را می‌فشارم و تشکر می‌کنم که زحمت کشیده و در این زمانه‌ای که همه از خویشتن غافل‌اند، از بامیان تا کانادا و انگلستان به‌دنبال منابع رفته است.