نعمت قاسمی
برگزاری انتخابات شفاف و عادلانه روزنهی دیگر در گشایش توانایی نظام سیاسی کشور به شمار میرود. انتخاباتی که میتواند بیانگر پذیرش مسئولیتهای تاریخی باشد. تاریخی که ایجاد وفاق، پیوند دادن میان آرمانها و همسویی میان بخشهای مختلف به فراموشی گرفته شده بود، اما این بار در کشور انتخابات شاید بتواند روزنهای برای گشوده شدن حیات جدید به شمار آید. حیات سیاسی و انسانی در تاریخش در ذیل نافرمانی و نابهسامانیهای سیاسی و اجتماعی رشد و نمو یافته است. روند شکلگیری و پیدایش دولت مطلقه با حذف، دهشت و خشونت قوام گرفته است. دولتی که فرهنگش جز بازپرورش خشونت و ساختن مدینهی فاضله با میکانیزم خشن معنا نیافته است. اتوپیایی که حاصلش فقر و خشونت است. دولتی که سیاستش جز استبداد و جنگهای قبیلهای و درونخانوادگی چیز بیشتری را روایت نمیکند. اقتصاد آن بر پایهی غارت بنا شده است. اجتماعش جز حاصل روزمرگی و روزمرگی عریان و مبتذلی بیش نیست. تاریخی که با بیمسئولیتی و فرار از قبول مسئولیت به درازا و پهنای سردرگمی انسان افغانی همزاد و همگون شمرده شده است. تاریخی که نمیداند و نمیخواهد بداند درد و مصیبت چیست؟ رنج و نکبت نهفته در تاریخ مردم چیست؟ تاریخی که در دل خود جز کینه و عبرت نتوانسته نخ دیگری را در دستان مردم بدهد. در تاریخش نخ ارتباطبخشی میان اقشار جامعه وجود ندارد. کارویژهی چنین تاریخی، در واقع رونمایی این پدیدهی شوم است که مسئولیت تاریخی آن در نظام بسیط و ابتدایی شکل میگیرد. نظام قبیله و نظامی که در اکنونیت خود نشانگر این امر است که صرفا مسئولیتپذیری تاریخی برای اطرافیان و قبیله از مجراهای محدود و معین میسر بوده است.
تاریخی که حقارتها و نفرتها در آن موج میزنند. تاریخی که سیاست و فرهنگش مصداق رنج و حکایتگر روح عریان و مبتذل و نگرش وحشت است. تاریخی که در گرداب سیاهی و سردرگمیهای عریان و خردگریزش، قبول مسئولیت از آن سلب شده است. در چنین سیاهی و سردرگمی روان پیدا و پنهان کشور، قوامبخشی به ارادهی جمعی به یغما رفته است. تاریخ انسان افغانی به پهنای بیمسئولیتی و بیخردی و خردگریزی نمایان بوده است. نالیدن از تاریخ بدور از پذیرش مسئولیت تاریخی، تاریخی را با خود داشته و راز دفن شده در دل خونین تاریخ است.
اما با این همه نابهسامانیها و نفرتهای نفهته در متن تحولات سیاسی، امید و تکیهگاه مردم به فرایند دولت مدرن است. فرایندی که میتواند انسان افغانی با پذیرش ارزشهای جدید آن تاریخ را حرکت داده و مسیر تحولات تاریخی کهن و زهرآگینش به چالش بکشد. مجاری و کانالهای ارتباط بخشی دوباره و برگرداندن تاریخ در مسیر اصلی با ظرفیتپذیری سنجی در ذیل گفتمان انتخاباتی میسر میباشد. به بیان دیگر، فرایند دولتسازی و ملتسازی مدرن شکل گرفته با میکانیزم انتخاباتی معجزهآفرین نیست، ولی باورمندی به ارزشهای آن معجزه میآفریند. باور به پذیرش همدیگر، باور به تساهل و تسامح، باور به مسئولیتپذیری و مسئولیتپذیری تاریخی، باور به خرد و عقلانیت سیاسی، مدیریت سیاسی و باور به اینکه سیاست در این کشور زمینی شود، انسانی شود، مصداق عینی معجزهی تاریخی در تاریخ تلخ و شوم میتواند باشد. مهم این است که از دل باورمندی احیای روند جدید به گفتهی دانشمند اتریشی، سازوکار جدید خلق کرد. کارل پوپر میگوید: «پرسش کانونی این نيست که چه کسی بايد حکومت کند، بلکه اين است که در کدام نظام سياسی میتوان يک دولت بد و نالايق را بدون خونريزی برکنار کرد؟ به ديگر سخن، موضوع صرفا بر سر خير و شر يا شايستگی و ناشايستگی حکمرانان نيست، بلکه موضوع بر سر دستيابی به آنچنان سازوکاری است که حتا در صورت به قدرت رسيدن سياستمداران نالايق، امکان برکناری مسالمتآميز آنان از قدرت را تضمين کند».
در واقع امر دولتسازی مدرن چیزی جز تسلط یافتن گفتمان مدرن و باورمندی نخبگان سیاسی و مردم به نهادسازی و ایمان به خلق ارزشهای جدید و راهگشا نیست. فرایندی که با برگزاری انتخابات میشود نگرش انسان افغانی را از گفتمان انتزاعی به گفتمان انضمامی و عینیتر رهنمون ساخت. شاید در این میان یکی از بارزترین راهکارهای فرار از گسست، تفرقه و ننگ حک شده بر تاریخ انسان افغانی، باورمندی به میکانیزم انتخابات باشد. انتخابات میتواند به مثابه نخ ارتباطی میان بخشهای مختلف جامعه، پیوند دهندهی حلقههای فراموش شدهی جامعه عمل نماید. میکانیزم دولتسازی مدرن و دموکراسی همراه با مؤلفهای به نام انتخابات، برای حل معضلهای پهن شده از دل تاریخ میتواند راهگشای تاریخی باشد.
در این میان تنها راهی که در قالبدهی معین و مشخص میتواند نقش برازندهتر بازی کند، توجه به فلسفهی انتخابات با قبول مسئولیتهای تاریخی در قبال تاریخ است. امری که میتواند دلزدگی مردم از عدم مشارکت و درد و رنج تاریخ را کاهش دهد. در واقع قبول مسئولیت تاریخی با برگزاری انتخابات شفاف و عادلانه در کنار برنامههای دقیق و تضمین شده، قبول مسئولیتهای تاریخی معنا و مفهوم مییابد. مردم نیز در این راستا و همزمان با مسئولیتپذیری آگاهانه در تصمیمگیریهای سیاسی مسئولیت خویش را به عهدهی برگزیدگان میگذارد. بنابراین، میتوان گفت که انتخابات آزاد و شفاف، ابزار اعمال حاکمیت مردم با قبول مسئولیت به شمار میرود. بر این پایه، انتخابات نه معنای حکومت تاریخی و فرار از مسئولیتهای تاریخی، بلکه حکومت خود مردم در قالب پذیرش یک نظام دموکراتیک است. نمايندگانی که در انتخاباتی عمومی، آزاد و ادواری از طرف مردم برگزيده میشوند تا امور کشورداری را طبق ارادهی مردم پيش برند.