هادی دریابی
اگر به تاریخ انتحار و قربانیانش بیندیشیم، میبینیم که رییس صاحب بلافاصله بعد از هرانفجاری ابراز تأسف کرده و برای آبادانی کشور در محضر خدا دعا کرده است. خدا نیز چندین صد سال پیش اعلام کرده که اگر دعا از صدق دل و خلوص نیت باشد، بلافاصله قبول شده و مشکلات بندهگان صالح رفع خواهد شد… خداوند حلال مشکلات است، خداوند کریم است و خداوند قادر است!
از این که من همیشه از بلندگوها میشنوم که «خدایا، امنیت را در کشور ما برقرار کن! خدایا برادری میان امت مسلمه را محکم و افزون فرما! خدایا به حق حضرت محمد (ص) و حضرت عایشه (رض) به زنان ما و به مردان ما ایمان و تقوا عطا فرما!… و خدایا اسلام و مسلمین را پیروز گردان!»، واقعاً معذرت میخواهم، دست خودم نیست. من اصلاً نباید این دعاها را بشنوم؛ چون این دعاها سالهاست که تکرار شدهاند؛ اما قبول نمیشوند. اینجا دو مشکل بسیار خطرناک به نظر میرسد.
اول این که این دعاگویان ملت اصلاً از صدق دل دعا نکردهاند، بلکه به خاطر معاش و امتیاز دعا میکنند و دل شان مثل… سیاه است (در خانهخالی مطابق سلیقهی خویش از اشیای سیاه، چیزی را در نظر بگیرید، ممنون!)
دوم این که باید از آنهایی که جیب شان از سنگ افراطیت و خشونت پر است، اجازه بگیرم و بگویم که ممکن است خدا به بندگانش وعدهی اجابت دعا را نداده باشد و فقط دستور فرموده باشد که شما دعا کنید و من دلم یا قبول میکنم یا نمیکنم!
مورد دوم از همین ابتدا بیاعتبار است؛ چون خیلی صریح است که خداوند دعای بندهگان مؤمن، صالح، راستکار و صادق خویش را قبول میکند. من سند دارم؛ چندسال پیش که هوا خیلی گرم بود، من از صدق دل دعا کردم که بار خدایا! مرا زنده نگهدار و نگذار در این هوای گرم مثل علفهای کوه و دشت زرد شوم و بمیرم و شما میبینید که تا امروز زندهام. اعتبار مورد اول نیز بسیار صریح است که دعاگویان این مملکت مطابق سلیقهی شما (مثلاً دیگ کاکا خانعلی در خوابگاه دانشگاه مرکز)، دلی سیاه دارند و ایمان شان نیز در سرحد نوسان نرخ اسعار متزلزل است. از درستکاری و صداقت شان حرف نمیزنم؛ چون ممکن است منجر به انصراف از ائتلافهای سیاسی پیش از انتخابات گردد. هرزمانی که حرف از انتخابات بهمیان میآید، رییسان احزابی که در طول حیات سیاسی شان یک چوب گوگرد به نفع جامعه نبودهاند، گِردهم آمده و نقشه میکشند که بودجههای پنهانی انتخابات را در کیسهی خویش گسیل بدهند. بودجهی پنهانی انتخابات به معنای تأسف خوردن کرزی بعد از قربانی گرفتن سیلاب نیست، بلکه به این معنا است که هشت حزب سیاسی کمر همت ببندند و در حضور یکی از کاندیدان متمول شرف حاصل کرده و تقاضای پول، موتر، آپارتمان، مدیریت، ریاست، وزارت و معاونیت فرموده و از بارگاه خداوند مثل دعاگویانی که در بالا تذکر داده شد، برای موفقیت شخص مذکور دعای مشروط کنند.
از نفس ائتلاف که خبری نیست، ولی از درست کردن جبهه در این شهر میتوان تمام بیلبوردهای شهرداری را تا روز انتخابات تصرف کرد و روی آن نوشت که فلانه فلانه حزب که هر کدام هزاران عضو بیخبر دارند، با هم تصمیم گرفته و یک جبهه درست کردهاند و حمایت خویش را از آقای رییس جمهور آینده اعلام میکنند. این کار دو خوبی دارد؛ اول، چون هرکدام از این احزاب در رقابت آنقدر مثبت با سایر احزاب قرار دارند که در اولین فرصت حد اقل جواز حزب رقیب را باطل اعلام خواهند کرد، در دل حریف تشویش ایجاد میکنند (البته شما میدانید که تشویش مهم نیست و فایده نیز ندارد). دومش کاملاً مربوط به شکم است و من لازم نمیبینم که با شکم آنها تماس بگیرم؛ چون هوا گرم است.
خود نفر گفت که رمضان امسال بسیار پربار بود، به برکت افطاریهای متنوع ما عنقریب به یک ائتلاف دست مییابیم. وقتی از نفر سوال کردم که چرا از واژهی عنقریب استفاده کردی؟ فرمود: رسم در تمرین دموکراسی همین است که اعضا در شکستن عهد و قول خویش مختار اند و هر آن زمانی که بوی روغن و قورمه سبزی را احساس کردند، میتوانند خانهی مشترک را ترک گفته و خویشتن را به قورمه سبزی برسانند! او بازهم یادآور شد که خدا خیر ملت را پیش کند و چون این سخن را بر زبان آورد، من فوراً فهمیدم که قضیه با چه ماهیتی دست و پنجه نرم میکند.
بگذار اینها دل شان خوش باشند؛ اما ما، از خود انتخاب داریم و به کسی رای خواهیم داد که حد اقل یک برگ پیاز از دیگران بهتر باشد!