ادبیات معطوف به صلح؛ بی‌طرفی رسانه‌ها در جریان مذاکرات صلح ممکن است؟

ادبیات معطوف به صلح؛ بی‌طرفی رسانه‌ها در جریان مذاکرات صلح ممکن است؟

از آغاز پروسه صلح افغانستان تاکنون یکی از ناظران فعال در این عرصه رسانه‌های افغانستان بوده است. رسانه‌ها در مراحل مختلف این پروسه نقش و تأثیرگذاری زیادی را داشته است. از آنجایی‌که رسانه‌ به مثابه تلاقی‌گاه قدرت مردم و قدرت رسمی/دولت عمل می‌کند، در پروسه صلح نیز رسانه‌ها با برجسته‌سازی روایت‌های مردم عادی در جامعه، قربانیان جنگ، زنان و جوانان، نقش زیادی در شکل‌گیری گفتمان صلح مردم‌محور داشته است.

رسانه‌ها با نظارت مستمر و موشکافانه نقاط پنهان پروسه صلح را به صحنه آورده و گفت‌وگوی صلح افغانستان را در سطح ملی و بین‌المللی به یک گفتمان تبدیل کرده است. به همین‌ منظور، روز چهارشنبه ۱۶ میزان «گفتمان گزارشگری صلح» از سوی اتحادیه ملی ژورنالیستان افغانستان و مرکز حمایت از ژورنالیستان زن در افغانستان با حضور اسدالله سعادتی، معاون شورای عالی مصالحه ملی، عبدالمنان شیوای شرق، معین نشرات وزارت اطلاعات و فرهنگ، مجیب خلوتگر، رییس فدراسیون حمایت‌کننده رسانه‌های آزاد افغانستان (نی) و تعداد زیادی از ژورنالیستان و مسئولان رسانه‌ها برگزار شد.

در این برنامه فهیم دشتی، رییس عمومی اتحادیه ملی ژورنالیستان افغانستان با طرح بحث در مورد نقش رسانه‌ها در پروسه صلح، صحبت‌هایش را بر محورِ ضرورت تغییر ادبیات رسانه‌ای از ادبیات جنگی به ادبیات صلح‌جویانه بیان کرد. از نظر آقای دشتی در این دو دهه‌ی گذشته به دلیل حاکم بودن وضعیت جنگی در افغانستان، ادبیات رسانه‌ای نیز جنگی بوده است. اما حالا که پروسه صلح افغانستان در جریان است، «ما می‌توانیم که با استفاده از چارچوب‌ها و روش‌های جدید، و با استفاده از زبان و ادبیات جدید در کنار این‌که مسئولیت خود را به‌عنوان خبررسان‌ها در راستای آگاهی‌دهی به مردم انجام می‌دهیم، از زبان و ادبیاتی استفاده کنیم که در کاهش خشونت، رفع اختلافات و هموار ساختن زمینه‌های برای گفت‌وگو ممد واقع شود.»

محور اصلی بحث در این برنامه چگونگی تغییر رویکرد رسانه‌ها به جنگ و صلح در افغانستان بود، و این‌که رسانه‌ها باید در این شرایط حساس و مهم بیش‌تر از این‌که با ادبیات جنگی به وضعیت می‌نگرند، با ادبیات صلح به بررسی رویدادها بپردازند. یعنی با درنظرداشت این‌که جنگ به‌شدت جریان دارد، ادبیات جنگی را تلطیف کرده و محتاطانه به بررسی و گزارش‌دهی رویدادهای جنگی بپردازند.

ادبیات معطوف به صلح

از نظر برخی سخنران این برنامه، صلح در افغانستان گم‌شده‌ای بوده که از دیرزمان مردم در جست‌وجوی آن است، اما برخلاف آن جنگ تنها واقعیت است که تاریخ معاصر افغانستان را شکل داده و اکنون نیز جنگ و صلح تا حدی در موازی همدیگر به پیش می‌رود. با آن‌که نزدیک به یک ماه می‌شود که جریان مذاکرات صلح بین‌الافغانی در دوحه گشایش یافته، اما مذاکرات در اولین گام به بن‌بست مواجه شده، برعکس جنگ که همچنان در نقاط مختلف افغانستان با شدت ادامه دارد. با این‌حال، رسانه‌ها باید در پوشش رویدادها و تهیه گزارش‌ها، ادبیات جنگی را تلطیف کرده و با رویکرد صلح‌جویانه به قضایای جاری در افغانستان بپردازند. چنانچه اسدالله سعادتی، معاون شورای عالی مصالحه ملی، در صحبت‌هایش با محور نقش رسانه‌ها در پروسه صلح، بر مسئولیت و رسالت اصلی رسانه‌ها در امرِ «آگاهی‌دهی»، «شفاف‌‌سازی»، «بازنمایی رویدادها» و «اثربخشی» با رویکرد و ادبیات معطوف به صلح تأکید کرد و «تحلیل» و «نقد» رویدادها را مهم شمرد. از نظر آقای سعادتی، تحلیل و نقد رویدادها توسط رسانه‌ها زوایای پنهان یک موضوع را آشکار می‌کند، که این امر در پروسه صلح مهم و تأثیرگذار است.

سخنران دیگر این برنامه عبدالمنان شیوای شرق، معین نشرات وزارت فرهنگ بود که به جایگاه و نقش رسانه‌ها در شرایطی که جنگ و صلح همزمان جریان دارد، پرداخت. از نظر آقای شرق، افغانستان کنونی یک کشوری در حال جنگ است که هر روز شاهد نبرد خستگی‌ناپذیر نیروهای امنیتی در برابر دهشت‌افگنان می‌باشد. بنابراین رسانه نیازمند پیش‌برد سه رویکرد در زمینه پوشش خبری جنگ و صلح در افغانستان می‌باشند. وی در رویکرد اول با ارجاع به نظریه الوین تافلر در مورد نقش رسانه‌ها در موج سوم دموکراسی، گفت: «رسانه‌ها جابه‌جای قدرت را مبتنی بر پیوند افقی که میان مردم ایجاد می‌کند، تأثیرگذارترین نقش را دارند. در این‌جا رسانه در منگنه‌ی حقیقت و آزادی قرار دارد.» از نظر آقای شرق، رویکرد دوم بر مبنای تئوری بازدارندگی است. این‌که رسانه‌ها می‌توانند مانع تئوری بازدارندگی در راستای صلح شود. چنانچه اگر جانبی صلح‌زدایی می‌کند، این رسانه‌ها است که جوانب مختلف را متوجه مسئولیت‌شان می‌کند. و همین‌طور رویکرد سوم، رسانه‌ها باید به مردم آگاهی دهد که صلح منفی و صلح مثبت، صلح عادلانه و دموکراتیک چه نوع صلح است و در نهایت ما چه نوع صلح می‌خواهیم.

آقای شرق با اشاره به این واقعیت که درست اکنون بحث تلطیف ادبیات جنگ و ترویج ادبیات آشتی‌جویانه و توأم با تسامل و مدارا مطرح است، گفت: «من به‌عنوان معین نشرات وزارت اطلاعات فرهنگ از تمام رسانه‌ها تقاضا می‌کنم که نشود ادبیات جدید صلح، ادبیات آشتی‌جویانه، این تساهل و مدارا منتج به حقیقت‌زدایی از پروسه صلح شود. رسانه‌ها باید پاسدار آزادی اندیشه و آزادی اطلاعات باشد. باید اطلاعاتی از پستوخانه‌های دوحه همگانی شود که مردم به دنبال آگاهی از آن هستند.»

مجیب خلوتگر، رییس فدراسیون حمایت‌کننده رسانه‌های آزاد افغانستان (نی) با اشاره به این‌که رسانه‌های داخلی به معلومات مهم در جریان مذاکرات دسترسی ندارند، گفت «ما مسأله بن‌بست را از رسانه‌های بین‌المللی خبر شدیم. افغان‌ها نمی‌دانستند که گفت‌وگوها به بن‌بست رسیده است… هیأت مذاکره‌کننده حکومت پیش از این‌که به قطر بروند به چهار گروه تقسیم شده بود: گروه تماس با طالبان، گروه رسانه، گروه حقوق بشر و گروه دین. اما این معلومات را در اختیار هیچ کسی نگذاشتند.» او با ارجاع به دیدگاه مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی، قرن حاضر را «قرن حاکمیت واژه‌ها» توصیف کرده و یادآوری کرد که همان‌طور بمب اتم تخریب می‌کند، واژه‌ها نیز می‌تواند تخریب کند. او به بیان مثال در زمینه‌ی قدرت تخریبی یا برعکس ترمیمی واژه‌ها، به این مسأله پرداخت که در خبررسانی و بازنمایی رویدادها در زمینه جنگ جاری افغانستان، رویداد را نادیده بگیریم و نحوه روایت را اصلاح کنیم و طوری خبررسانی کنیم که در محتوا تغییر نیاید، اما نحوه بیان واژه‌ها معطوف به صلح باشد.

رسانه‌ها در جهان مدرن به‌عنوان پیونددهنده‌ی گروه حاکم با نیروهای اجتماعی در امر اطلاع‌‌رسانی و ایجاد گفتمان‌ در زمینه‌ی جنگ و صلح از جایگاه ویژه‌ی برخوردارند.
رسانه‌ها در جهان مدرن به‌عنوان پیونددهنده‌ی گروه حاکم با نیروهای اجتماعی در امر اطلاع‌‌رسانی و ایجاد گفتمان‌ در زمینه‌ی جنگ و صلح از جایگاه ویژه‌ی برخوردارند.

با این‌همه، آنچه که مورد بحث و بررسی قرار نگرفت، مسأله روایت‌ها بود. واقعیت این‌که بخشی از جنگ و صلح افغانستان با روایت‌های منحصر به گروه خاص شکل گرفته و نحوه روایت و محتوای روایت‌ از جنگ یا صلح بر جریان مذاکرات صلح بین‌الافغانی و همچنان نتیجه‌ی این پروسه تأثیرگذار است. به طور نمونه، وقتی رسانه‌ها به نهادهای دولتی جهت کسب معلومات مراجعه می‌کنند، با محدودیت مواجه می‌شوند، و یا حکومت به‌طور سیستماتیک معلومات را از رسانه‌ها پنهان می‌کند، آن وقت رسانه‌ها مجبور می‌شوند که به طرف مقابل حکومت مراجعه کنند. بنابراین آنچه از طریق رسانه‌ها به‌عنوان واقعیت بازنمایی می‌شود، روایت طرف مقابل حکومت (روایت طالبان از جنگ یا صلح) است. روایت مخالفان برجسته می‌شود. در این‌ صورت، آنچه بیشتر از جنگ به مشروعیت نظام حاکم ضربه می‌زند، محدودیتی است که از سوی حکومت در امر اطلاع‌رسانی و عدم شریک ساختن معلومات با رسانه‌ها وضع می‌شود. رسانه‌ها نیز در این‌صورت از همان ادبیاتی استفاده می‌کنند که معلومات را دریافت کرده‌اند؛ یعنی رسانه نمی‌تواند معلومات را برعکس کند و با ادبیات متفاوت روایت کند.

بی‌طرفی رسانه‌ها، آیا ممکن است؟

رسانه‌ها در جهان مدرن به‌عنوان پیونددهنده‌ی گروه حاکم و صاحب قدرت رسمی با مردم عادی و نیروهای اجتماعی در درون جامعه در امر اطلاع‌‌رسانی و ایجاد گفتمان‌ در زمینه جنگ و صلح از جایگاه ویژه‌ی برخوردارند. بنابراین گفته می‌توانیم که رسانه‌ها همچون یک عرصه عمل می‌کند که در آن واقعیت‌های قدرت و واقعیت‌های جامعه به همدیگر می‌رسد و همدیگر را به چالش می‌کشاند. با این‌حال، همواره تأکید شده است که رسانه‌ها باید در زمینه‌های جنگ و صلح طرف حقیقت را بگیرد و بی‌طرفی‌‌شان حفظ کند. طوری‌که آقای خلوتگر نیز در مورد جایگاه یا حضور رسانه‌ها در جریان مذاکرات صلح بین‌الافغانی در قطر، گفت: «ما نیاز نداریم که یک روزنامه‌نگار برود آن‌جا عضو هیأت گفت‌وگوکننده باشد. چون روزنامه‌نگاران بی‌طرف‌اند. کسی که آن‌جا عضو هیأت گفت‌وگوکننده است، یک طرف است. قاعدتا نباید ما بی‌طرفی خود را برهم بزنیم. ولی ما نیاز داریم که به نمایندگی از رسانه‌ها یک نفر به‌عنوان ناظر دایم‌الوقت در جریان گفت‌وگوها باشد.»

تأکید بر بی‌طرفی رسانه‌ها در چنین مناسبات در واقع تأکید بر یک امر ناممکن است. چنانچه گروه طالبان در قطر نیز از مدیران رسانه‌های داخلی خواسته است که در امور صلح افغانستان بی‌طرفی را رعایت کنند و جانب هیچ از طرف‌ها را نگیرند. اما از سوی دیگر این مسأله نیز مطرح است که در صورت بازگشت طالبان به قدرت رسمی، دیگر جایی برای فعالیت‌های رسانه‌ای آزاد نیز نمی‌ماند. پس در این‌صورت بی‌طرفی رسانه‌ها نه تنها ممکن نیست، بلکه در چنین وضعیتی مسأله بودن و نبودن رسانه‌ها مطرح است. با این‌حال، رسانه‌ها نه طرف حکومت یا طالبان، بلکه به‌عنوان یکی از ارکان دموکراسی و در عین‌حال یکی از عرصه‌های که در آن واقعیت‌ها به تصویر کشیده می‌شود، یکی از طرف‌های اصلی است.