نمایندگان پارلمان خواهان محاکمهی چند نفر از اعضای این نهاد قانونگذاری شدند. نایب اول معاون دوم پارلمان در گفتوگو با ما این خبر را تأیید کرد. خانم «عجیمه لنگری» گفت که بهدنبال تظاهرات مردم شریف افغانستان در حمایت از وکلا، تصمیم گرفته شد که شش-هفت نفر از وکلای متمرد محاکمه شوند. آنچه در پی میآید، متن گفتوگوی ما با خانم لنگری است:
ما: این اولین بار است که پارلمان افغانستان تعدادی از اعضای خود را محاکمه میکند. علت چیست؟
لنگری: بسمالله الرحیم. همچنین رحمان. و تشکر از رادیوی شما.
ما: ببخشید، رادیو نیست، روزنامه است.
لنگری: روزنامه هم رادیوی کاغذی است. در شکل نمیپیچیم.
ما: بسیار خوب، چرا محاکمه؟
لنگری: شما خبر دارید که مردم مظلوم پارلمان در این اواخر قانونی را جور کردند که در حقیقت یک قانون عالی بود. این نمایندهنماها با این قانون مخالفت کردند و در نتیجه تمام نمایندگان با اکثریت مطلق خواهان محاکمهی آنها هستند.
ما: شما به خبرنگاران گفتید که مردم در حمایت از شما تظاهرات کردهاند. فکر میکنم سوء تفاهم شده. تظاهرات بر ضد قانون شما نبود؟
لنگری: نه، نه. من فیلمشان را دارم. شعار میدادند، «پارلمان شرکت بیمه نیست». تعجب کرده بودند. شاک شده بودند. میخواستند بگویند که چرا پس از این همه سال پارلمان هنوز شرکت بیمه نیست؟ اگر متوجه شده باشید، پس از اینکه تظاهرات کنندگان این شعار را دادند و تعداد بیشتری از مردم از واقعیت خبر شدند، در روز دوم عدهی زیادتری به جمع حمایت کنندگان پیوستند. دیدید که در پارچه نوشته بودند، «25% معاش نه!»؟ مردم اعتراض دارند. ما دیروز به مردم اطمینان دادیم که خواستشان اجابت خواهد شد و به جای 25 درصد، معاش نمایندگان 50 درصد خواهد شد.
ما: ولی حتما دقت کردهاید که بعضی شعار میدادند، «حیا کنید، گریبان مردم را رها کنید».
لنگری: درست است. عدهی زیادی این را خطاب به آن شش-هفت نفری میگفتند که با بقیهی نمایندگان مخالفت میکردند.
ما: شوهر شما خوب اند، همهی فامیل صحت دارند؟
لنگری: تشکر، لطف دارید. اولادها هر روز میپرسند که کی میرویم.
ما: کجا؟
لنگری: پس از اینکه قانون وکلا تصویب شد، ما کشور ایندوستان را انتخاب کردیم. شوهرم میگوید که از پارلمان استعفا بده که برویم. داکتر عبدالله هم شاید آشوب کند، همین حالا برویم بهتر است. وزیر خارجه هم قول داده که با وزیر خارجهی ایند در این باره صحبت کند. پروینشان در ایند استند. هر روز زنگ میزنند که کی میآیید. جمیله دختر کلانم در ایند درس میخواند. میگوید، مادر از افغانستان برای من خرس اهلی بیار. میگویم، جان مادر، تو خبر نداری که طیاره اجازه نمیدهد؟ اولادها از هیچچیز خبر ندارند.
ما: تشکر از شما بهخاطر وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
لنگری: خواهش میکنم. من هم بروم که بوتل آبم را این شلیطهی پدر لعنت دزدی نکرده باشد.