عبدالاحد محمدی
بر اساس گزارشها طالبان بار دیگر خواهان آزادسازی هزاران زندانی این گروه از زندان های کشور شدهاند. این گروه در چارچوب گفتگوهای مقدماتی صلح در قطر از دولت افغانستان خواسته تا هفت هزار زندانی دیگرش را طی دو الی سه ماه آینده رها سازد. این در حالیست که بعد از توافقنامه طالبان و امریکا، حکومت فعلی تحت فشار امریکا، بیش از پنجهزار زندانی طالبان را آزاد کرد که در میان آنها برخی از رهبران و خطرناکترین جنگجویان این گروه قرار داشت. در همین رابطه نهادهای استخباراتی و امنیتی افغانستان گزارش میدهند که طالبان به تعهدات خود پایبند نبوده و برخی از زندانیان رها شده بر خلاف توافق صورت گرفته، دوباره به میدانهای جنگ بازگشتهاند. جدا از رویکرد حقوقی مسئله، آنچه از قراین پیداست این روند به هر دلیلی و با هر هدفی که انجام شده باشد این پرسش را در ذهن ایجاد میکند که با وضعیت حاکم بر کشور، حاتمبخشی حکومت گام مناسب و موثری برای رفتن به سمت صلح می باشد؟
نافذشدن آتشبس به عنوان پیش شرط اساسی
بر اساس تجارب بسیاری از کشورهای درگیر منازعه، زندانیان گروههای شورشی در یک فرایند عدالت انتقالی مورد عفو قرار میگیرند و یا این که اقدامات عملی برای کنار گذاشتن جنگ و خشونت از جانب مقابل صورت گرفته باشد و آتش بس- حتی موقتی- حاکم شده باشد. زمانیکه جنگ و منازعه میان دو طرف با شدت تمام ادامه دارد و دامنه خشونت هر روز از جانب مقابل گسترده تر میشود، آزادسازی زندانیان بدون پایبندی به تعهد بر ادامه کشتار و خشونت، موجب هویتبخشی به طرف مقابل و بهنحوی شکست محسوب میشود. از منظر روانی نیز شیوه از آزادسازی زندانیان، توازن قدرت و برتری را به نفع شورشیان و به ضرر دولت تغییر میدهد و انگیزه جنگ و مبارزه را در این گروهها تقویت و مضاعف میسازد. اثر این استراتژی بر نیروهای نظامی و امنیتی خودی نیز ناامیدی، یأس و احساس شکست در جنگ است. نمونه این رویکرد را می توان در تلاشهای صلح حکومت کلمبیا با شورشیان موسوم به گروه فارک مشاهده کرد. حکومت کلمبیا تا اطمینان کامل از آتشبس و عزم واقعی شورشیان فارک در روند مصالحه حاصل نکرد، اقدامی به رهایی زندانیان این گروه انجام نداد. وقتی که مطمئن شد، رهبران فارک نیت جدی برای مصالحه و آشتی دارند و اقدامات ابتدایی در زمینه صلحسازی برداشته شده است، آن زمان حکومت کلمبیا تصمیم گرفت تا به صورت تدریجی زندانیان این گروه را تحت عنوان حسننیت برای ایجاد صلح و ثبات در آن کشور آزاد نماید.
بسیاری از کسانی که در حوزه حقوق بشر فعالیت میکنند، این پرسش را مطرح میکنند که حق بخشیدن از آن کیست؟ نقش قربانیان جنگ در این زمینه کجاست؟ این در حالی است که در آزادسازی زندانیان طالبان دولت افغانستان با قربانیان جنگ مشورتی انجام نداد. بسیاری از کسانی که در زندان های دولت بهسر میبردند، دستشان به خون غیرنظامیان آلوده بود. آیا توافق بودن رضایت و التیامبخشی از قربانیان جنگ و تامین عدالت برای آنان دوامدار خواهد بود؟
بخشش پس از فروپاشی ساختارهای شورشگری
عفو زندانیان زمانیکه طرف منازعه در مقابل دولت شکست میخورد از دو منظر قابل بررسی است. دیدگاه نخست بخش انسانی و اخلاقی موضوع است. وقتی حکومت مطمئن شد که زندانیانی که صرفا به دلیل عضویت در گروه شکست خورده، زندانی اند و کسی بخاطر مسئله شخصی از آنها شکایت حقوقی ندارد، می شود به دلیل انسانی و اخلاقی و البته حسن نیت طرف مقابل، آنها را مورد عفو قرار داد. دیدگاه دوم هم بر اساس منطق نظامی-امنیتی است. بر اساس این دیدگاه، آزادسازی زندانیان یک گروه اگر ساختارهای نظامی و اداری آن درهم شکسته باشد، قابل توجیه می باشد. چون در این صورت، حکومت به میزان بالایی مطمئن است که آزادی این زندانیها، نمی تواند تهدید امنیتی جدی و سازمان یافته ایجاد کند. به دلیل اینکه ساختاری که بتواند فعالیت زندانیان ازاد شده را منسجم و یا یکپارچه نماید، قبلا از بین رفته و وجود فیزیکی و عملی ندارد. نمونه این روش را می شود در تصمیم حکومت سریلانکا نسبت به اعضای گروه شورشی قدرتمند آن کشور که چندین سال در مقابل حکومت جنگیدند، مشاهده کرد. حکومت سریلانکا وقتی موفق شد ببرهای تامیل را به صورت کامل شکست دهد، اقدام به آزادی بعضی از زندانیان مرتبط به این گروه نمود. زیرا اطمینان پیدا کرده بود که تمام تجهیزات و دستگاه های نظامی ببرهای تامیل از بین رفته و امکان اینکه زندانیان آزاد شده، توان بازسازی و احیای این گروه را داشته باشند، تقریبا محال است. در غیر این دو حالت، آزادساختن زندانیان یک گروه که عملا در جنگ با حکومت قرار دارند در حققیت آب انداختن در آسیاب آن گروه ها است. چون با این کار حکومت عملا می خواهد مؤثرترین و حیاتیترین هدیه جنگی را به طرف مقابل اهدا نماید و خطرناکترین اعضای یک گروه در میدان جنگ کشته و یا دستگیر می شوند. در واقع این افراد به اندازه کافی جسارت، شجاعت و انگیزه دارند که تا سرحد مرگ در مقابل حکومت جنگیده و آمادگی تمام عیار برای جانسپاری در راه آرمانهای گروه شان را دارند. آزاد سازی افرادیکه، انگیزه جنگ و خشونت خود را با پشتوانه ایدئولوژی و عقیده توجیه میکنند، مسئله را پیچیده تر هم میسازد. چون تجربه زندان و سوء رفتارهایی که با آنها صورت میگیرد، عقدهمندی آنها را نسبت به طرف مقابل مضاعف ساخته و وقتی از زندان آزاد می شوند، انگیزه و توان بیشتری برای به میدان رفتن و شکست دادن دشمنانشان که به لحاظ عقیده و باور با آنها متمایزند، پیدا می کنند.
معاوضه متناسب و برابر زندانیها
با توجه به گزارشها، طالبان صدها فرد ملکی و نظامی را به دلایل مختلف دستگیر و زندانی کرده اند. زندانهای مخفی این گروه در گوشه و کنار کشور، مملو از مسئولین نظامی، ملکی و کارمندان سازمانهای حکومتی است. این در حالی است که وقتی بحث آزادسازی نیروهای شورشی میشود، حکومت باید تلاش کند تا استراتژی برد – برد را در این موضوع دنبال کند. به این معنی که معاوضه برابر و متناسب را به طرف طالبان تحمیل نماید نه این که در مقابل آزادسازی بیش از ۵۰۰۰ هزار زندانی آنان، تنها به آزادسازی یک هزار نفر رضایت دهد که آن هم با شک و تردید های متعددی مواجه بوده است. بر اساس گزارش ها، طالبان برای برآورده کردن تعهداتشان مبنی بر آزادی یک هزار زندانی دولت، افراد ملکی را که هیچ نقشی در جنگ و منازعه نداشتند و از کوچه و بازار و لب سرک دستگیر کرده بودند، آزاد ساختند تا با این روش تنها مقدار افراد لازم را برای آزادسازی زندانیان در بندشان تکمیل کنند.
ضمانتهای اجرایی برای تطبیق شروط آزادی
بر اساس رویه معمول، عفو و آزادی زندانیان حتی اگر تحت فشار بیرونی صورت گرفته باشد، با یک سلسله شروط و شرایط همراه است. به همین دلیل، حکومت افغانستان پنجهزار زندانی طالبان را با قید چند شرط مشخص آزاد ساخت. از جمله این شروط، تعهد گرفتن از زندنیان آزاد شده به عدم برگشت به میدان جنگ بود. در خیلی از جوامع درگیر منازعه، سازمانهای ملی و بین الملی، حتی دولتهای میانجی و حکومتهایی که بالای یک طرف فشار می آورند تا زندانیهای طرف مقابل را آزاد نمایند، اطمینان میدهند که شروط آزادی زندانیان آزاد شده، قابل اجرا بماند. با توجه به وضعیت حاکم بر افغانستان، تطبیق شرایط آزادسازی تقریبا ناممکن میباشد.
به نظر میرسد که حکومت مطمئن است که شرایط آزادسازی، فقط یک امر سمبولیک است و آزادسازی این مقدار زندنیان هیچ معنی و مفهوم ندارد، یعنی منجر به توقف جنگ و کاهش خشونت نمیشود و ممکن است شک و تردیدهایی را درباره اقدام دولت نیز در اذهان عمومی تقویت سازد. اگر قرار باشد حکومت افغانستان در آینده تصامیم مشابهای را بنا به حسن نیت و یا فشارهای بیرونی برای آزادی زندانیان بگیرد، شرایط بیان شده را برای آزادسازی زندانیان ضروری به نظر میرسد. در غیر آن صورت، بدیهی است این کار نهتنها صف دشمن و گروههای شورشی به شمول طالبان را تقویت میکند، بلکه بدبینی و بیاعتمادی عمومی نسبت به عملکرد دولت را بیش از پیش خواهد ساخت.