فضای سیاسی و اجتماعی افغانستان همواره فضای پیچیده بوده و این پیچیدگی از سال ۱۹۷۹ به این سو، ذهن کارشناسان و صاحبنظران سیاست افغانستان را به خود مشغول کرده است. شاخصترین رویههای سیاسی در افغانستان «واکنش عجولانهی بازیگران»، «خواستههای مردم»، «ایتلافهای شکننده، مقطعی و گذارا»، «ازهمگسستگي و انشعاب مداوم و تصاعدی گروههای سياسی»، «عوضشدن خط مشیها»، «فساد»، «وجود روحیه وابستگی به بیرون»، «انحصارطلبی»، «تعریف مقطعی از منافع ملی»، «تقدم منافع شخصی بر منافع ملی»، «ساختارهای معیوب»، «حاکمبودن سنت بر فرهنگ سیاسی» و «نخبههای مصلحتاندیش (مصلحت خودی)» است. این شاخصهها باعث شده تا وضعیت سیاسی افغانستان همواره آشوبناک و پیچیده همراه با خشونت و ستیز باشد.
در این نوشته کوشش بر آن است تا با بهرهگیری از نظریه پیچیدگی و آشوب این فرض را به آزمون میگذاریم که آشوب و پیچیدگی فعلی سیاسی افغانستان ناشی از «اثر پروانهای عوامل کوتاهمدت بر سیاستها» و «تعدد نقشها» است.
نظریه پیچیدگی و آشوب
جمیز روزنا، عصر جدید را به عصر آشوب در سیاست جهان تعبیر کرده است. آشوب البته در نظریات جدید معنای متفاوتی با معناهای موجود در ذهن ما دارد؛ بدين معنا كه برخلاف تصور معمول، آشوب و آشوبناكي امروزه در هيئت يك نظريه، ضمن نقد نظريات خطي تبيين فرايندهاي سياسي و اجتماعي، به سيستمهايي اشاره دارد كه ضمن نشاندادن بينظمي، حاوي نوعي نظم نهفته در درون خود هستند و بيانگر رفتارهاي نامنظم، غيرخطي و غيرقابل پيشبيني و پيچيدهاند. به بيان ديگر نظريه آشوب قائل به وجود يك الگوي نظم غايي در تمام اين بينظميهاست. از منظر نظريه آشوب امر سياسي و ساخت و سازمانيافتگي سياسي الزاما از منطقي همانند منطق تجويزي نظريات خطي همانند نوسازي و وابستگي پيروي نميكنند، بلكه امروزه مجموعهاي از متغيرها باعث ميشوند عناصر عرصههاي خصوصي، عمومي و سياسي و نيز سطوح خرد و كلان، در خطوط ستيز و سازش همزمان به پيش بروند و فضايي آشوبناك را بر سازند. از منظر نگرش كانوني نظريه آشوب، شگفتي، تغييرات ناگهاني و سريع، ابهامات و خارجشدن همهچيز از كنترل در جهان كنوني ويژگي هر سيستم پيچيده است.
مدل تحلیلی آشوب و پیچیدگی بیشتر در مقابل مدل اثباتگرایانه/ پوزیتیویستی قرار دارد. نظریه اثباتگرایی که با تکیه بر فلسفه نیوتنی (علت و معلول) بنا نهاده شده بود تأثیر بسزای بر پیشرفت علم داشت. ولی امروزه این نظریه دیگر توانایی تحلیل و تجزیه پدیدههای سیاسی و اجتماعی را ندارد. فلسفه نیوتنی بر چهار فرض: نظم، تقلیل، پیشبینی و جبر استوار بود. براساس این نظریه تمام تغییرات و تحولات و رخدادها خطی، قابل کنترل و پیشبینی است.
نظریه آشوب با گذار از این مفروضهای نیوتنی و با تکیه بر اصول فیزیکی کوانتمی این موضوع را بیان میکند که در سیستمهای پیچیده نمیتوان گفت که اتفاق دوباره تکرار خواهد شد. به همین جهت مدل آشوب برخلاف نظریهها و رویکردهای مرسوم، در تلاش اقتداربخشیدن به ثبات و روندهای خطی نیست. بلكه به دنبال نفي فراروايتهاي زاده مدرنيته، اثباتگرايي و مدلهاي خطي برنامهريزي و سياستگذاري است كه در چند دهه گذشته سعي كرده منزلتي برتر براي خود ارزاني دارد و تغييرات كشورهاي غيرغربي را تغييراتي غيرعقلاني مطرح كند. مدل آشوب در واقع گوياي آن است كه تحولات سياسي و اجتماعي زمان پرورده، زمينه پرورده و مكان پرورده هستند و نبايد به دنبال قاعدهاي عام و جهانشمول براي تبيين و تحليل آنها بود؛ در مقابل بايد به دنبال قواعد خرد، محلي و متناسب با زمينهها و زمانه جديد بود؛ زمينه و زمانهاي كه خود دنياي مدرن نيز از گزند دگرگونيهاي مدهوشكننده آن در امان نيست.
ميتوان اثر پروانهاي را كه سنگ بناي نظريه آشوب در رياضي و فيزيك است، بهطورخلاصه اين گونه بيان كرد كه رخدادهاي كوچك ميتواند تأثيرات بسيار گستردهاي داشته باشد. اثر پروانهاي به اين معناست كه تغيير جزئي در شرايط اوليه ميتواند به نتایج وسيع و پيشبينينشده منجر شود. ميتوان اين گزاره را سنگبناي تئوري آشوب دانست. لورنز دانشمند هواشناسی که نظریه اثر پروانهای را مطرح کرد، میگفت: ممکن است بر اثر بالزدن یک پروانه در برزیل، طوفانی در چین برپا شود.
مدل آشوب و صلح افغانستان
با چنین نگاهی به جریان گفتوگوهای صلح افغانستان و طالبان که در آن بازیگران و عوامل مختلف دخیلاند رسیدن به توافق میان جانبین در آینده نزدیک بعید بهنظر میرسد. مدل ذیل بیانگر پیچیدگی و وجود بازیگران متعدد در پروسهی صلح افغانستان است.
آگاهی مردم
یکی از عوامل که بهصورت پیچیدهای بر صلح تأثیر میگذارد، بالارفتن سطح آگاهی شهروندان افغانستان است. با استناد دادهها و احصاییههای موجود اکثر مردم افغانستان نمیخواهند که دوباره حوداث دهه ۹۰ میلادی را دوباره تجربه کنند. از سویی مطالبات شهروندان نیز با گذشته متفاوت است و نسل کنون بهراحتی از حقوق شهروندی خود نمیگذرند.
جامعه مدنی
جامعه مدنی نیز بهعنوان بخشی از جامعه افغانستان، میتواند نقشی موثر در فشارآوردن روی دولت و جامعه جهانی برای حمایت از مطالبات شهروندان افغانستان بازی کند.
حقوق بشر و سازمان ملل
پس از سقوط امارت طالبان و شکلگیری حکومت جدید در افغانستان، گسترش حقوق بشر یکی از دغدغههای اصلی سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر بوده است. گمان بر آن است که رویکارآمدن طالبان، نقطه پایان حقوق بشر در افغانستان خواهد بود. تأکید دولت و سازمان ملل بر ارزشهای حقوق بشری که با ایدئولوژی فکر طالبان در تناقص است، رسیدن به توافق را سختتر میکند.
دولت و تأکید بر قانون اساسی
یکی دیگر از نقاط تقابل طرفین روی قانون است. طالبان قانون اساسی افغانستان را به رسمیت نمیشناسد و از سوی دولت افغانستان روی قانون اساسی کشور تأکید مضاعف دارد.
جمهوریتخواهی و امارتخواهی
تقابل دو گفتمان جمهوریت و امارت یکی دیگر از مهمترین موارد اختلافی در میان دو طرف است. چگونگی نظام سیاسی آینده شاید یکی از مواردی باشد که گفتوگوهای صلح را به بنبست بکشاند. تا اینجای کار تأکید طالبان بر نظام اسلامی و دولت افغانستان نیز روی جمهوریت پافشاری دارند.
آزادی زندانیان طالبان و گرمشدن تنور جنگ
آزادی پنجهزار زندانی طالبان که در قید دولت بودند یکی از پیششرط اساسی آغاز گفتوگوهای بینالافغانی بود. آزادسازی این نیروها باعث شد تا تنور جنگ در افغانستان بیشتر شود. این در حالی است که یکی از مواد توافقنامه صلح ایالات متحده با طالبان کاهش خشونتها بود که هنوز اجرایی نشده است.
تغییر در کاخ سفید
یکی دیگر از اثرهای پروانهای بر پروسه صلح افغانستان، پیروزی جو بایدن در انتخابات ۲۰۲۰ ایالات متحده بود. به عقیده کارشناسان سیاست خارجی ایالات متحده، مایک پامپئو و زلمی خلیلزاد از معماران اصلی موافقتنامه صلح امریکا با طالبان بودند. تغییر در رهبری امریکا باعث تغییر در کارگزاران سیاست خارجی نیز میشود. انتونی بلیکن قرار است بهجای مایک پامپئو وزیر خارجه میشود و روی نماینده ویژه برای صلح اقغانستان نیز رایزنی وجود دارد.
پاکستان
پاکستان همسایه جنوبشرقی افغانستان یکی از موثرترین بازیگران در سیاست افغانستان است. پاکستان از چندین مسیر میتواند بر امنیت و صلح افغانستان نقش بازی کند.
۱- رقابت پاکستان و هند: پاکستان و هند روی منطقه کشمیر اختلاف دارند و هرازگاهی افغانستان به سمت هند نزدیک شده است خشونتها در افغانستان افزایش یافته است؛
۲- مدارس مذهبی: پاکستان ۳۰ هزار مدرسه دینی را در خاک خود جا داده است. براساس منابع بیشترین جنگجوبان طالب از این مدارس فارغ میشوند.
ایران
فرض این نوشته برآن است که ایران از روند گفتوگوهای صلح افغانستان بیرون گذاشته شده است. به همین جهت ایران تلاش دارد تا با حمایت از طالبان ناراضی نقشی بیشتر در روند داشته باشد یا حداقل بر روند تأثیر بگذارد.
قطر
در گفتوگوهای صلح افغانستان، قطر نقش تسهیلکننده را بازی میکند و قطر بر سر رهبری جهان عرب با عربستان در رقابت است و از این رو قطر تلاش دارد تا نقش بیشتر در تحولات منطقه و جهان اسلام بازی کند.
جمعبندی
با توجه به عوامل متعدد که ذکر شد و با بهرهگیری از نظریه پیچیدگی و آشوب رسیدن به صلح در افغانستان سخت بهنظر میرسد. بازیگران متعدد و اثر پروانهای عوامل مختلف به پیچیدگی پروسه افزوده است. با درک وضعیت پیچیده و نامحتملبودن گزینه توافق بهدلیل اختلافات شدید میان دو طرف و منافع متنوع بازیگران بیشمار، محتملترین سناریو آشوب بیشتر است.