قصه‌ی ما و شیاطین

آن‌چه حالا می‌گویم، به اندازه‌ی فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم دشوار نیست، اما شباهت خانواد‌گی به تیوری‌های داروین خدابیامرز دارد. شما کودک دارید؟ در فامیلی‌تان اطفال هستند؟ ببینید گاهی در این موقعیت قرار گرفته‌اید یا نگرفته‌اید:

یک کیک مزه‌داری به دست‌تان آمده که می‌خواهید به تنهایی نوشِ تنش کنید. این کیک را مثلا یکی از خانم‌های خویشاوند دورتان آورده تا به شما نشان بدهد که حضرت عالی در خانواده‌ی خود با چه زنان بی‌کمالی حیات به‌سر می‌برید. می‌خواهید کیک را بخورید، اما هفت تا از این اطفال سمج قرن بیست و یکمی گردتان جمع اند که نمی‌گذارند حتا در همین یک مورد هم آب خوش از گلوی‌تان پایین برود. فکر می‌کنید که چگونه کیک را از دست این شیاطین دور کنید. می‌گویید:

«بچه‌ها! من یک بازی بلدم. هرکس این بازی را ببرد، کیک را به او می‌دهم». همه خوش‌حال می‌شوند و می‌آیند پیش شما. اطفال را دیده‌اید دیگر. پیش شما نمی‌آیند. درست میان تکمه‌ی سوم و چهارم روی قفسه‌ی سینه‌ی‌تان می‌نشینند. «کاکا، بگو بازی چه است، کاکا! کاکا! کاکا!» با خود فکر می‌کنید که باید چیزی را پیش‌نهاد کنم که خوب سخت باشد و شیاطین شکست بخورند. می‌گویید:

«هرکس خیز بزند و دست خود را به سقف بزند، کیک را می‌برد». به سقف نگاه می‌کنید. خیلی بلند است. حتا خودتان هم نمی‌توانید به آن دست بزنید. شیاطین شروع می‌کنند به خیز زدن. یکی از آنان خیز می‌زند و دست خود را به سقف می‌زند. دهان‌تان باز می‌ماند. یک جای سقف را پیدا می‌کنید که لکه‌ی سیاهی دارد. سر آن شیطان پرنده فریاد می‌زنید:

«بچه‌ی سگ! چرا سقف را سیاه کردی؟ چرا اول دستت را نشستی؟» همه ساکت می‌شوند. بعد پیش‌نهاد دیگری می‌دهید. می‌گویید: «ببینید، خیز زدن خلاص شد. هرکس این سوال را حل کند، کیک را می‌برد:

«4x=2(xx+2y)-23x/23456789y=64

شرط حل کردنش هم این است که بیش از دو دقیقه وقت نگیرد».

شیاطین سوال را برمی‌دارند و در کمتر از یک دقیقه جوابش را می‌آورند. حیران می‌مانید چه کار کنید. شروع می‌کنید به داد و فریاد. آن‌قدر سر و صدا می‌کنید که بچه‌ها یکی یکی از اتاق خارج می‌شوند. بعد کیک را برمی‌دارید و مثل یک حیوان قحطی‌زده شروع می‌کنید به خوردنش.

گفتیم رای بدهید، رای دادند. گفتیم حتا انگشت‌های‌تان را بدهید؛ دادند. گفتیم متوجه باشید که تروریست‌ها زیاد‌ند؛ اگر می‌خواهید یک مملکت آباد و آزاد به شما تحویل بدهیم، باید با وجود تهدید تروریست‌ها از خانه‌های‌تان بیرون بیایید و رای بدهید. فکر می‌کردیم نمی‌آیند. آمدند و رای دادند. حالا چه کار کنیم؟ این شیاطین ما را دیوانه خواهند کرد.