اخیرا وزیری از وزرای دولت افغانستان را در دوبی یافتیم که در یک ویلای بیست و هشت میلیون دالری زندگی میکند. با وی گفتوگو کردیم:
ما: جناب وزیر، شما در دوبی چه کار میکنید؟
وزیر خودمعزول: یعنی چه؟ مگر به دوبی آمدن جرم است؟
ما: راحت باشید. این را پرسیدیم چون شنیدیم شما سه ماه است در اینجایید.
وزیر خودمعزول: شش ماه است در دوبی هستم.
ما: همین دیگر. قرار نیست شما در کابل باشید؟
وزیر خودمعزول: من خود را معزول میپندارم.
ما: متوجه نشدیم.
وزیر خودمعزول: ببینید. در ارگ ریاستجمهوری ما یک قاعده است. طبق آن قاعده «هر مدیری که تحت نظارتش فساد گسترده واقع شود مسئول است؛ اگر ابهام وجود داشته باشد، خویش را معزول بپندارد.»
ما: یعنی در وزارت شما و تحت نظارت شما فساد گسترده واقع شده بود؟
وزیر خودمعزول: نمیدانم، ولی ابهام وجود داشت. در نتیجه من خویش را معزول پنداشتم و آمدم به دوبی.
ما: این ویلا از شماست؟
وزیر خودمعزول: نه، من این ویلا را کرایه کردم.
ما:کرایهی این ویلا را چه گونه میدهید.
وزیر خودمعزول: من نمیدهم. دولت میدهد.
ما: شما که گفتید وزیر معزول هستید. آیا دولت کرایهی خانهی وزیران معزول را هم میدهد؟
وزیر خودمعزول: نه نه، اشتباه نکنید. من خودم خود را معزول میپندارم. به عبارت «میپندارم» توجه نکردید. رییسجمهور مرا عزل نکرده.
ما: پس چرا به کابل نمیروید؟
وزیر خودمعزول: کسی که خود را معزول میپندارد، به کابل که برود چه کار کند؟ همینجا راحتتر هستم.
ما: معاشتان حتما قطع شده.
وزیر خودمعزول: نه. چرا؟ گفتم که من خودم را معزول میپندارم، چون در وزارتم ابهام وجود داشت.
ما: ولی یک وزیر دیگر …
وزیر خودمعزول: میدانم. اخبار را تعقیب میکنم. بین من و آن وزیر معزول دو فرق جدی وجود دارد. یکی اینکه من بهصورت طبیعی از تیم دولتساز، تیم رییسجمهور، هستم و دیگری اینکه در وزارت آن وزیر معزول مورد اشارهی شما فساد گسترده وجود داشت. در وزارت ما فساد گسترده نبود؛ قیفی بود.
ما: فساد قیفی یعنی چه؟
وزیر خودمعزول: مثال بدهم. شما اگر یک سطل آب را به زمین بریزید، آب پخش میشود. این گسترده است. اما اگر آن سطل آب را با قیف در یک ظرف دیگر بریزید، از گسترش آب جلوگیری میشود. در وزارت من فساد گسترده به این معنا وجود نداشت. من از کُد ۸۱ فقط خرج دسترخوان و سفر چند نفر را میدادم که کاملا قانونی است. اما من چون دیدم در چند مورد ابهام وجود دارد، خودم را معزول پنداشتم و به اینجا آمدم.
ما: کد ۸۱؟
وزیر خودمعزول: بلی، ما در وزارت خود برای موارد اضطراری یک کُد داشتیم به نام کُد ۸۱. مثل همان کُد ۹۱ ریاستجمهوری. لازمش داشتیم.
ما: گفتید که شما بهصورت طبیعی مربوط به تیم دولت ساز هستید.
وزیر خودمعزول: بلی بلی. من در تیم دولتساز متولد شدهام. منظورم از طبیعی این است. ولی بعضی دیگر پسانها، در انتخابات سال ۲۰۱۴، به تیم دولتساز آمدند و تابعیت این تیم را اخذ کردند.
ما: شما اگر اشتباه نکنیم ۵۶ ساله هستید. در آن موقع هم تیم دولتساز بود؟
وزیر خودمعزول: طبعا وجود داشت. تیم دولتساز یک پدیدهی پنجهزارساله است. اصلا آدم و حوا به زبان تیم دولتساز صحبت میکردند.
ما: ولی آن وزیر معزول دیگر هم از سوی حامیان همین تیم معرفی شده بود.
وزیر خودمعزول: درست است. ولی گفتم که دو رقم آدم در تیم داریم. ما طبیعی هستیم و این وزیری که شما میگویید همین چند وقت پیش بهعنوان مهاجر وارد تیم شد.
ما: بگذریم. حالا کار وزارت شما را در کابل چه کسی به پیش میبرد؟
وزیر خودمعزول: معاون اول رییسجمهور.
ما: مگر چنین چیزی ممکن است؟
وزیر خودمعزول: بلی. ندیدهاید که معاون اول رییسجمهور دیروز کفش گمشدهی عمهی حشمتالله را در تایمنی به آن خانم برگرداند؟
ما: منظورتان را نفهمیدیم.
وزیر خودمعزول: ماجرا از این قرار است که به تاریخ بیست و دوم قوس ۱۳۹۹ شمسی اسامی فریده بنت عزیزخان باشندهی تایمنی یک جوره کفش سیاه روسیاش در مسجد مورد سرقت قرار گرفت. دیروز در اثر سعی و تلاش معاون اول رییسجمهور کفشهای آن خانم که عمهی حشمتالله میباشد، به او برگردانده شد.
ما: خوب؟
وزیر خودمعزول: خوب قتیغ جانتان. وقتی معاون رییسجمهور میتواند غم کفش آن مظلومهی پیچهسفید را بخورد، کار وزارت مرا نمیتواند انجام بدهد؟
ما: زندگی در اینجا چطور است؟
وزیر خودمعزول: باور کنید کیفی دارد مووووووووچ. شما یک دفعه وزیر شوید و خود را معزول بپندارید و اینجا بیایید. آن وقت میفهمید زندگی یعنی چه.