صلح نیز مثل دیگر پدیدههای جهان انواع و اقسام دارد و ای برادر تو چه دانی که آن انواع و اقسام چیست. چند رقمش را اخیرا رییسجمهور مملکت ما برشمرد. این هم چهار نوع دیگرش:
صلح ساده
صلح ساده یعنی این که برادران مومن آن طرف میآیند و برادران بیایمان این طرف همه چیز را میگذارند و پایتخت و شهرها و روستاها را به آن برادران مومن تسلیم میکنند. شب که میخوابید جمهوری اسلامی افغانستان است؛ صبح که از خواب میخیزید از همه جا آهنگ بدون موسیقی برادران امارت پخش میشود و کوچه و بازار پر شده از سیدی شکسته و تلویزیون افسرده. البته برادران مومن هزار هزار مردم را میبرند و ذبح شرعی میکنند که چیز غریبی نیست. شکرانهی صلح را چنان قربانیانی باید. نشنیدید که رییس و معاون مملکت اصرار دارند که صلح قیمت دارد و قیمتش را باید نقدا یا جانا و مالا و کشورا پرداخت.
صلح پیچیده
در صلح پیچیده حکومت دموکراتیک مرکزی، که همین جمهوری اسلامی افغانستان باشد، به برادران مخالف میگوید که زمانه تغییر کرده و عصر حقوق بشر و آزادی بیان و فلان و بهمان است و شما نباید به محضی که وارد قدرت شدید (هرچند حالا هم آدمهایتان در همه جای حکومت هستند) شروع کنید به زدن و کندن و بستن و کشتن. برادران مخالف میگویند خوب، چه کار کنیم؟ ما کارمان این است. حکومت به برادران میگوید یعنی هیچ چارهای نیست و شما حتما باید بکشید؟ آنان پاسخ میدهند بلی، لطفا این مشکل ما را در نظر داشته باشید. اگر معنای صلح این باشد که ما دیگر نکشیم، نمیشود دیگر. حکومت خوب که فکر میکند به این نتیجه میرسد که صلح قیمت دارد و قیمتش باید پرداخته شود و حتا یک بیت به یادش میآید که نیش عقرب نه از پی کین است/ مقتضای طبیعتش این است و متاسفانه زمان میبرد تا خوی آدمکشی از وجود برادران زایل گردد. سرانجام، حکومت با قلبی سرشار از اندوه میپذیرد که ماین چسپکی یک واقعیت گریزناپذیر زندگی است و اگر قرار است که صلح بیاید ما ناگزیریم مقداری ماین چسپکی و ترور و انفجار را بهعنوان هزینهی صلح قبول کنیم.
صلح دوازده-ضلعه
یک نوع دیگر صلح، صلح چندضلعی است. معمولا بین دوازده تا چهارده ضلع دارد. این نوع صلح با آن که اضلاع زیادی دارد، از نوع صلح پیچیده نیست. چرا که در آن هیچ ابهامی وجود ندارد و شرکای دوازدهگانهی پروژه خیلی واضح میگویند: سهم ما را بدهید، آن وقت بر پدرتان لعنت که صلح میکنید، جنگ میکنید یا هر چیز هضمشدهای که میخورید. البته این شرکا ادب دارند و از این فحشها نمیدهند. ولی منظورشان همین است. مثلا: یکی از این شرکا میگوید که اگر خواهرزادهاش، همان ماستر رشتهی پابلیک ریلیشن از دانشگاه راجایانتامانداهارای هند، در گواتیمالا سفیر مقرر نشود، وی از پروسهی صلح خارج خواهد شد. یازده نفر دیگر هم هستند که تمام جلساتشان با دعای خیر برای ملت افغانستان و صلح پایدار ختم میشود. مفسران معتقدند که دعای این یازده نفر برای صلح پایدار نوعی تهدید آمیخته با لبخند است. یعنی: مدتی است خرج دسترخوان ما از کُد ۹۱ نمیرسد؛ خدا خیرتان را پیش کند.
صلح آیندهنگرانه
در این نوع صلح عجلهای برای تعامل با برادران مخالف وجود ندارد. منطقش این است: عزیزان دوتابعیتهای که قربانیها دادند (یعنی تا حالا صدها بار در حمامهای تنگ خانههای کابل شاور گرفتند/ با آن آب نیمهگرم در زمستانهای وطن)، باید از آمدن صلح سودی ببرند. حقشان است. اخلاقا، کسانی که چنان قربانیهایی میدهند مستحق هستند که پس از آمدن صلح -یعنی پس از برقراری امارت اسلامی و فرار از میهن- حداقل سه چهار ویلا در مالمو و واشنگتن و پاریس و لندن ابتیاع نمایند. به همین خاطر، در صلح آیندهنگرانه باید به این گروه فرصت داده شود تا نتیجهی قراردادهای خود در زمینهی توسعهی متوازن کشور را ببینند. این طوری هم کمکهای بینالمللی برای توسعهی اقتصادی متوازن کشور به مصرف میرسند و هم این هموطنان قربانی از سهم عادلانهی خود از صلح برخوردار میشوند.
انواع دیگرش را بعدا خدمتتان شرح میدهیم.